فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ویدیوکست شماره بیست | غیرت
🔺شهید حاج قاسم سلیمانی:
استاد عزیز! اگر جامعه ی فردای ما فاقد چنین جوانان فداکار و غیرت مندی شد،
این جامعه اگر بالاترین ثروت ها را هم داشته باشد،
با هر هجومی و هر تحرکی و هر طمعی از بین خواهد رفت.
این وظیفه ملّی ماست.
این وظیفه انسانی ماست.
ما باید این روح را،
این فرهنگ را،
در جامعه ی خودمان ترویج کنیم.
مگر می شود کسی شهید را دوست نداشته باشد؟!
مگر می توان قبول کرد کسی برای من،
خانه ی من، ناموس من، آسایش من، آرامش من، مکان من، مقام من،
جان خودش را در آتش بیافکند و من از او بیزار باشم؟! العیاذ بالله
و آن را دوست نداشته باشم؟!
این چه نگاهی ممکن است باشد؟!
🎧 در ویدیوکستها گزیدهای از بیانات ماندگار شهید حاج قاسم سلیمانی را میشنوید
جانفدا
#جانفدا
📲 @Soleimany_ir
📸 گزارش تصویری | حال و هوای مسیر پیادهروی اربعین اباعبداللهالحسین(ع) - (۱۴)
🔺تصاویر اختصاصی از بنیاد مکتب حاج قاسم
جانفدا
#جانفدا
#ستبقی_فینا_ما_حیینا
📲 @Soleimany_ir
شهید حاج قاسم سلیمانی
🔰روایت هفتم | «دعا میکنم تا برایم بمانی»
🔺از زبان اهالی سیاست و دولتمردان زیاد شنیدهایم که «شهید سلیمانی» فقط فرماندۀ مردم ایران نیست، بلکه فرماندۀ جبهه مقاومت در منطقه و جهان است.
باور کردیم اما گذاشتیمش به پای قاعدههای بازیِ سیاست برای آنکه همیشه، دست برنده را داشته باشیم.
🔺حالا بانویی میانسال، «عزیز زیبای من» را صفحه به صفحه ورق میزند و با همان غرور زنان ایرانی تکرار میکند: «شهید سلیمانی افتخار جهان است، نه فقط ایران، نه فقط عراق؛ افتخار کل جهان اسلام».
🔺نمیدانم تحصیلات عالیه دارد یا نه، اما مشخص است که اهل مطالعه و کتاب است و احتمالاً برای خواندن کتابهای «حاج قاسم» آرام و قرار از قفسههای کتابخانۀ شهرشان گرفته. آنقدر از شهدا خوب خوانده و دقیق شنیده که در مسیر راهپیمایی به سمت مغناطیس عشق، جاذبۀ تصویر فرماندهان مقاومت او را به موکب کشانده. روحشان را حاضر میداند و آنان را بر سفرۀ آیات قرآن و صلوات مهمان کرده است.
🔺میگوید: «حاجی تنها نبود؛ «ابومهدی»، «عماد مغنیه» و همۀ همرزمانش کاری کردند؛ کارستان، این سردارها بودند که شر داعش را از سر خانههای منطقه حذف کردند، آنها انقلاب کردند در جهان».
🔺زائر باصفایی است از سرزمینهای سرسبز شمال ایران. رو میکند به تصویر حاج قاسم و با لهجۀ شیرین گیلکی میگوید: «حاجی دعای این همه زائر، نوش روح بهشتیات. مثل شما شدن که ممکن نیست، ولی دعا کن بچههای ما کمی شبیهتان شوند؛ آنقدر که آرزوهای به زمین ماندۀ شما را به ثمر برسانند. حاجی تو برای ما دعا کن. ما هم برای تو»
دعا میکنم برایم بمانی، دعایم کن تا برایت بمانم...
🔺هشتگ #ستبقی_فینا_ما_حیینا را دنبال کنید تا با ما در این مسیر همقدم باشید.
جانفدا
#جانفدا
#ستبقی_فینا_ما_حیینا
📲 @Soleimany_ir
شهید حاج قاسم سلیمانی
🔰روایت هشتم | «جانم را بستانید اما به کربلایم برسانید»
🔺آفتابنزده زائران در مشایهاند. حرکت در این مسیر، صبح و ظهر و شب ندارد. این ساعتها معمولا موکبدارها یکیدرمیان فرش پهن میکنند زیر پای زائرانِ خستۀ أباعبدالله.
🔺هنوز آب و جارو نزدهایم که برای موکب مکتب «حاج قاسم»، مهمان میرسد. مهمان که نه، راه گم کرده است؛ بانویی سالخورده، اهل سبزوار، با چادر گلدار و روسری رنگی و پیراهن بلند قدیمی. چین و چروکهای صورتش پر از قصههای مادربزرگی است.
🔺همین که وارد موکب می شود، بغضش راه باز میکند و اشک بیاختیار از چشمانش سرازیر میشود. میگوید ۱۲ ساعت است که از پسر و عروسش جدا افتاده؛ نه نامی، نه نشانی؛ تنهایِ تنهایِ تنها.
مردی همراهیش کرده تا اینجا؛ موکبی که نامِ آشنایش پناه و قوت قلب درراهماندگان است.
🔺چند دقیقه یکبار با گوشۀ روسریِ گردوخاک گرفته، اشک چشمان غصهدارش را پاک میکند. گاهی هم، دانههای مرواریدی روی گلهای چادرش میافتند و در تاروپود پارچه پخش میشوند.
خادمان موکب دلداریش میدهند، میخواهند بار غم را از شانههایش بتکانند.
🔺نه جان رفتن دارد نه پای ماندن. وقتی میشنود قرار است کربلا ندیده به شهرش برگردد، غم عالم روی دلش آوار میشود و صدای گریهاش بلندتر.
میگوید من برای حاج قاسم اشکها ریختهام، من این مرد را میشناسم.
🔺میگوید: «شهر ما هم پر است از شهیدانی که به خاطر کربلا رفتند اما کربلا ندیده و بیجان برگشتند». یکتنه روضهخوان شده.
پاهایش هیچ رمق ندارند، اما راضی به برگشتن هم نیست. هقهقکنان، ولی محکم و قوی میگوید: «حتی اگر خونم هم بریزد باید مرا به کربلا ببرید...»
صورتش آفتابسوخته است؛ دلش سوختهتر.
🔺روضههایش اثر میکند. خادمان موکب حاج قاسم توشهاش را میبندند و راهی میشوند سمت کربلا...
گاهی وقتها به تو رسیدن چقدر سخت است حسینجان!
🔺هشتگ #ستبقی_فینا_ما_حیینا را دنبال کنید تا با ما در این مسیر همقدم باشید.
جانفدا
#جانفدا
#ستبقی_فینا_ما_حیینا
📲 @Soleimany_ir
شهید حاج قاسم سلیمانی
🔰روایت نهم | «جایی بیرون از دنیا»
🔺یادم میآید در همهٔ کودکیام آرزو داشتم بتوانم از آیینهٔ اتاقم وارد سرزمین نارنیا شوم. حالا با کنار زدن یک پرده، جایی را پیدا کردهام رؤیاییتر از همهٔ قصههای سیاس لوئیس.
🔺«دخترم! خیلی خستهام! سی سال است که نخوابیدهام. اما دیگر نمیخواهم بخوابم. من در چشمهایم نمک میپاشم تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند.» همین صدای افسونگر است که مرا به سمت غرفهٔ سبز جادویی میکشاند. روی درب ورودی نوشته: نمایشگاه عکس. پردهها را که کنار میزنم، زمان متوقف میشود. فراموش میکنم در کدام نقطهٔ زمین ایستادهام. اصلا شاید جایی بیرون از دنیا باشد.
🔺هیچ چیز نیست جز تصاویر قهرمانی که برایم تجسم همهٔ خوبیها است. هیچ چیز نمیشنوم جز همان صدایی که روزی وعدهٔ نابودی داعش را داد؛ و راستی که وعدهای چنین صادقانهام آرزوست. مات و مبهوت قدم میزنم. عکسها میآیند و میروند. مثل آدمها. پرترهای میخکوبم میکند. بعد از سالها دوباره آن خیال کودکانه، ذهنم را میخلد. آرزو میکنم کاش بتوانم پرده را بشکافم و به آن سوی تصویر بروم. این بار نه به سرزمین نارنیا؛ به صحن بینالحرمین؛ وقتی قاسم کنار یار دیرینهاش، عرفه میخواند و خیل کبوترهای نامهرسان، سلام حسینبن علی را به او میرسانند. آه! ای شوالیهٔ داستانهای حقیقی...
🔺صدای هایهای گریههای زنی مرا از خیال بیرون میکشد. تازه گرمای اشک را بر گونههایم حس میکنم. چند دقیقه است که میگریم با خیالات دلم؟
نمیدانم. فقط میدانم برای او نیست. شاید برای حال نزار خودم باشد.
🔺آخر کی میمیرد آنکه به زندهترین حقیقت عالم متصل است؟ مگر نه آنکه سرداران خدا سرافرازتر میشوند، آن گاه که سرشان بر دار اشقیا میرود؟
من دارم میگریم، آن خانمِ غریبه همینطور، مرد عربزبانی که دلش برای صدای حاجقاسم تنگشده هم.
در جغرافیای حسین، زبان مشترک همۀ ما اشک است.
🔺هشتگ #ستبقی_فینا_ما_حیینا را دنبال کنید تا با ما در این مسیر همقدم باشید.
جانفدا
#جانفدا
#ستبقی_فینا_ما_حیینا
📲 @Soleimany_ir
🔰 روایت دهم | «کشتی نجات»
🔺خوشصحبت است؛ زباندراز نه. کوچولوست؛ کوچک نه. سنگین است؛ غمگین نه. همین نیموجبیای را میگویم که دمی پیش توی غرفه با هم رفیق شدیم. هرکس که دوستدار حسین باشد، دوست ماست. چه فرقی میکند که هشتساله باشد یا هشتادساله؟
🔺رفیق هشتسالهٔ من میگوید این هشتمین سفر اربعین اوست. اولبار ششماهه بود که مادرش لباس علیاصغر به تنش پوشاند و لایلایگویان او را سوار کشتی نجات حسین کرد. باد و طوفان بود اما چه باک که حسین هم ملاح است و هم مراد.
🔺کاردستیهایش را نشانم میدهد. سردار را وسط یک باغ سبز ترسیم کرده و دورش سراسر گل و پروانه.
میپرسم: «دوستش داری؟» میگوید: «خیلی! چون با دشمنهای خدا میجنگید.» به گمانم او زیارت عاشورا را، مفهوم «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» را بهتر از من فهمیده.
🔺خواهر چهارسالهاش صدا میکند: «آجی بیا! داریم میریم.» رویش را میبوسم. مثل یک خانمجلسهای برای سردار دعا میکند و همهمان را به خدا میسپارد. فراموش کردم اسمش را بپرسم. به من باشد «عارفه» صدایش میکنم.
🔺هشتگ #ستبقی_فینا_ما_حیینا را دنبال کنید تا با ما در این مسیر همقدم باشید.
جانفدا
#جانفدا
#ستبقی_فینا_ما_حیینا
📲 @Soleimany_ir
📸 گزارش تصویری | حال و هوای مسیر پیادهروی اربعین اباعبداللهالحسین(ع) - (۱۵)
🔺تصاویر اختصاصی از بنیاد مکتب حاج قاسم
جانفدا
#جانفدا
#ستبقی_فینا_ما_حیینا
📲 @Soleimany_ir