eitaa logo
شهید حاج قاسم سلیمانی
8.6هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1هزار ویدیو
41 فایل
بنیاد مکتب حاج قاسم؛ حفظ و نشر آثار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارسال نظر از حساب زیر @soleimany_contact
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 گزارش تصویری | حال و هوای مسیر پیاده‌روی کاظمین به کربلا اربعین اباعبدالله‌الحسین(ع) (۲۳) 🔺تصاویر اختصاصی از بنیاد مکتب حاج قاسم 🏴 موکب مکتب حاج‌قاسم، در عمود ۵۳۳ پذیرای زائرین اباعبدالله است. جان‌فدا #جانفدا #ستبقی_فینا_ما_حیینا 📲 @Soleimany_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | ای غم تو با این کاروان سوگواران تا کجا همراه می‌آیی؟ ◾️ به مناسبت ایام اربعین حسینی 🏴 موکب مکتب حاج‌قاسم، در عمود ۵۳۳ پذیرای زائرین اباعبدالله است. جان‌فدا 📲 @Soleimany_ir
🔰بازدید سردار قاآنی از موکب های بنیاد مکتب حاج قاسم 🔺به گزارش روابط عمومی بنیاد مکتب حاج قاسم، «موکب های بنیاد مکتب حاج قاسم» دقایقی پیش میزبان سردار «اسماعیل قاآنی» فرمانده نیروی قدس سپاه بود. 🔺فرمانده نیروی قدس سپاه در این بازدید که سی دقیقه‌ای به طول انجامید در جریان فعالیت های موکب های بنیاد مکتب حاج قاسم قرار گرفت. 🔺همرزم سال‌های دور شهید حاج قاسم سلیمانی ضمن بازدید از فعالیت های موکب های بنیاد مکتب حاج قاسم، برای دست‌اندرکاران این مجموعه آرزوی توفیق کرد. 🏴 موکب مکتب حاج‌قاسم، در عمود ۵۳۳ پذیرای زائرین اباعبدالله است. جان‌فدا 📲 @Soleimany_ir
📸 گزارش تصویری | حال و هوای موکب مکتب حاج قاسم در مسیر پیاده روی اربعین اباعبدالله‌الحسین(ع) (۲۴) 🔺تصاویر اختصاصی از بنیاد مکتب حاج قاسم جان‌فدا #جانفدا #ستبقی_فینا_ما_حیینا 📲 @Soleimany_ir
📸 گزارش تصویری | بازدید سردار قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه از موکب مکتب حاج قاسم 🔺تصاویر اختصاصی از بنیاد مکتب حاج قاسم جان‌فدا #جانفدا #ستبقی_فینا_ما_حیینا 📲 @Soleimany_news
‍ 🔰روایت هجدهم | «ترک شیرازی در تانزانیا» 🔺من تا به حال حتی نام تانزانیا را نشنیده بودم، چه برسد به اینکه بدانم با این سیاه‌پوستان هم‌تباریم. وقتی گفت یاد گرفتن فارسی برایش مثل آب‌خوردن بوده، حدس زدم که باید ریشه‌های مشترکی داشته باشیم و کشف کردم که روزگاری شیرازی‌های خودمان دل از ایران برداشته و به زنگبار کوچیده‌اند و به عنوان نجیب‌زادگان و مردم شریف آنجا می‌شناسندشان. 🔺حالا یکی از همین نجیب‌زاده‌‌های تانزانیا کنارم نشسته و از خودم روان‌تر به فارسی حرف می‌زند. از کتاب‌هایمان «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» را دوست دارد و از مداحی‌هایمان «آرامش یعنی امیدت خدا باشه، دلت کربلا باشه». این سومین سفر پیاده‌اش به کربلاست و تمام قدم‌هایش را به یاد سردار ایرانی برداشته. یکی از همین تگ‌های «نائب الشهید» که عکس حاج‌قاسم و ابومهدی رویشان است هم به کوله‌اش آویزان کرده. می‌گوید قاسم سلیمانی را دوست دارد، چون حضرت زهرا را خیلی دوست داشت. دوست‌داشتنی که خلوصش را هر زنگی و رومی‌ای هم احساس می‌کرد. بعد هم اشاره می‌کند به اینکه حاج‌قاسم به تیر شریرترین و به سبک سلیم‌ترین آدم‌های روزگار، شهادت را در آغوش کشید؛ به نشانه‌های ابالفضلی‌اش. 🔺خدا رحمت کند حاج ‌قاسم را که ما را به هم‌نژادهایمان در تانزانیا رساند. حالا می‌توانیم حوالی کربلا، سر بر شانۀ هم بگذاریم و روضه بخوانیم و یک دل سیر بگرییم. 🔺هشتگ را دنبال کنید تا با ما در این مسیر هم‌قدم باشید. 📍مسير نجف كربلا، عمود ٥٣٣، موكب «مكتب حاج قاسم» جان‌فدا 📲 @Soleimany_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | مصاحبه با مهمانان موکب بنیاد مکتب حاج قاسم در مسیر پیاده روی اربعین ◾️ بخش اول 🔺تهیه شده در استودیو رسانه‌ای مکتب حاج قاسم جان‌فدا 📲 @Soleimany_ir
14.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | مصاحبه با مهمانان موکب بنیاد مکتب حاج قاسم در مسیر پیاده روی اربعین ◾️ بخش دوم 🔺تهیه شده در استودیو رسانه‌ای مکتب حاج قاسم جان‌فدا 📲 @Soleimany_ir
شهید حاج قاسم سلیمانی
‍ 🔰روایت نوزدهم | «خنکای عشق» 🔺پسری جوان با تیشرت مشکی زیر تیغ آفتاب ایستاده بود. کلاه روی سرش خوب جفت‌وجور نشده بود. بلندگو نداشت اما صدایش تقریباً چند موکب این‌طرف و چند موکب آن‌طرف‌‌، واضح شنیده می‌شد: «بفرمایید آب دوغ‌خیار خنک!» واقعا هم در آن هوای گرم می‌چسبید. 🔺همین‌طور که زائرها را یکی‌یکی با چشم‌هایم بدرقه می‌کردم، متوجه مرد میان‌سالی شدم که به سرعت از وسط جمعیت دوید به سمت موکب «مکتب حاج قاسم». دنبالش راه افتادم تا دلیل این همه شتاب و دویدنش را متوجه شوم. 🔺نگارخانۀ موکب مکتب حاج قاسم به خلاف معمول که چراغ‌هایش را برای بهتر دیده‌شدن عکس‌ها خاموش می‌کردند، کاملاً روشن بود. دم ورودی که ایستادم، فهمیدم داخل سالن چه خبر است؟! 🔺سربند قرمزرنگ با شاه‌عبارت معروفِ «ما ملت شهادتیم» و پیکسل‌های مختلف با تصویر چهرۀ حاج قاسم، دلیل اصلی شلوغی سالن بود. هرکس تلاش می‌کرد دست‌هایش را بیشتر جلو ببرد و خودش را برساند به خادم موکب که داشت با حوصله هدیه‌ها را به مردم تعارف می‌کرد. راهم را کج کردم تا برگردم، اما در دلم گفتم الان فرصت رفتن نیست، باید تأمل کرد و تماشا. 🔺پدری داشت سربندی را که به زحمت از وسط شلوغی جمعیت گرفته بود، گره می‌زد به دسته‌های ویلچر پسرش و تصویر حاج قاسم را با آرامش و طمأنینه‌ای معنادار، مثل نشان شجاعت با سنجاق وصل می‌کرد به سینۀ او. 🔺پسربچه‌های عراقی که انگار بهانۀ جدیدی برای دویدن با پای برهنه روی زمین داغ پیدا کرده باشند، با گوشۀ چشم قرار گذاشتند بدوند وسط موکب؛ کاری که چندین روز شده بود تفریح صبح و عصرشان. باز هم سربند می‌گرفتند و باز هم پیکسل می‌گرفتند و باز هم با خندۀ بلندی ‌می‌دویدند سمت در، تا دست کسی به آن‌ها نرسد. 🔺دختر جوانی تسبیح به دست ایستاده بود کناری. انگار حیا می‌کرد که از وسط آن همه مرد بگذرد و یادگاری موکب حاج قاسم را بگیرد و سوغات ببرد. دل‌دل می‌کرد که برود یا بماند؛ ماند. گرم بود اما می‌چسبید. خادم موکب که متوجه شد، دست‌هایش را بلند کرد و سربند قرمز رنگ را تعارفش کرد. 🔺واقعا برایم جای سوال بود؛ سر ظهر، هوای گرم، شربت نعنا، آب‌دوغ خیارخنک، چه می‌شود که زن و مرد، شهری و روستایی، پیر یا جوان، از خیر خنکایش می‌گذرند و می‌آیند سراغ سربندها؟ شاید می‌خواهند تصویر حاج قاسم را آویزۀ جانشان کنند. شاید هم دلگرم‌شدن از خنک‌شدن در این هوا بیشتر می‌چسبد. 🔺هشتگ را دنبال کنید تا با ما در این مسیر هم‌قدم باشید. 📍مسير نجف كربلا، عمود ٥٣٣، موكب «مکتب حاج قاسم» جان‌فدا 📲 @Soleimany_ir
شهید حاج قاسم سلیمانی
‍ 🔰‍ روایت بیستم | «زیباتر از این چیست؟» 🔺عزاداری جماعت پاکستانی، از آن عزاداری‌هایی است که حتی اگر زبانشان را ندانی و روضه‌هایشان را نتوانی بخوانی؛ آنقدر سوزناک و غریب است که تو را می‌کشاند وسط روضه. 🔺وقتی بین مسیر نجف تا کربلا همراه با زائرها راه می‌روی، حتما دختران، زنان و مردان پاکستانی را می‌بینی که هم‌قدم با مسافرانی از کشورهای دور و نزدیک، خودشان را با خستگی بسیار رسانده‌اند به ابتدای طریق الحسین... 🔺خانم جوانی همراه با شلوغی جمعیت وارد موکب شد. انگار نگران بود. دوست نداشت زیاد چهره‌اش مشخص شود ولی از تن‌پوش سنتی‌اش متوجه شدم هم‌کیشی از کشور پاکستان است. «عزیز زیبای من» را برداشت، چند صفحه‌ای ورق زد، بقیه کتاب‌های روی میز را هم نگاهی کرد و بعد پرسید: «چند جلد از این کتاب‌ها را می‌توانم بخرم؟» گفتیم: «کتاب‌ها را فقط برای مطالعه اینجا آورده‌ایم. اما چون شما اهل پاکستانید شاید...» 🔺منتظر ادامۀ جواب ما نماند، گفت: «در کشور ما این کتاب‌ها راحت پیدا نمی‌شود» و یکراست رفت کنار میزی که کتاب‌ها روی آن چیده شده بود و با وسواس شروع کرد به انتخاب کتاب‌ها؛ «عزیز زیبای من»، «از چیزی نمی‌ترسیدم»، «رجعت»... با خجالت کتاب‌ها را روی دست‌هایش مرتب کرد، پرسیدم می‌تواند رسم‌الخط فارسی را بخواند؟ 🔺تمام خستگی کراچی تا مرز ایران و بعد از مرز ایران تا عراق و از مرز عراق تا نجف و پیاده تا اینجا آمدن را مچاله کرد کنج کولۀ سفرش، کتاب‌هایی که از موکب مکتب حاج قاسم هدیه گرفته بود را روی چشمانش گذاشت و گفت: «خیلی وقت است دارم تلاش می‌کنم زبان فارسی یاد بگیرم تا بتوانم کتاب‌های شهید حاج قاسم سلیمانی را بخوانم. اگر این مرد نبود که ما هیچ وقت نمی‌توانستیم به این راهپیمایی بیاییم.» 🔺واقعا مسیر اربعین ، همه‌اش هیچ نیست جز زیبایی و این میان «زیباتر از این چیست که پروانه بسوزد....» 🔺هشتگ را دنبال کنید تا با ما در این مسیر هم‌قدم باشید. 📍مسير نجف كربلا، عمود ٥٣٣، موكب «مکتب حاج قاسم» جان‌فدا 📲 @Soleimany_ir
شهید حاج قاسم سلیمانی
‍ 🔰‍ روایت بیست و یکم | «ای جان و دل می‌خوانمت» 🔺فرصت کوتاه بود. زمان زیادی نداشتند، در واقع نیامده بودند که بمانند. برایشان عجیب بود که ببینند در مسیر پیاده‌روی اربعین امسال، به اسم فرماندۀ مبارز جبهه مقاومت موکب برپا شده؛ آن هم از نوع فرهنگی! 🔺سخت بودن راه‌های دسترسی به کتاب و فیلم و هرچیزی که ردی از «حاج قاسم سلیمانی» دارد، بهترین دلیل بود برای آنکه زائران شهر «قطیف» عربستان، آمدن به این موکب را فرصتی ویژه بدانند؛ به اصطلاح غربی‌ها گلدن‌تایم. 🔺خانمی که سن‌وسال‌دارتر است از فرازهای انتهایی وصیت‌نامۀ شهید سلیمانی چند جمله برای بانویی دیگر که همراهشان آمده، قرائت می‌کند. می‌گوید: «شهید سلیمانی را اصلاً نمی‌شناختیم تا بعد از شهادتش. من مستندی دربارۀ او دیدم که باورش برایم بسیار سخت بود. از اول تا آخر مستند گریه می‌کردم، چه مردی بود! با چه وجناتی! فرماندۀ ارشد نظامی، شجاع و قهرمان اما در عین حال مرد عبادت، آن هم در قلب میدان جنگ. از آن روز بود که حاج قاسم را شناختم.» 🔺یادگاری‌های مکتب حاج قاسم را نمی‌تواند قبول کند، سعودی‌ها که نه فقط از نام که از تصویر حاجی هم امارت خیالی‌شان به رعشه می‌‌افتد؛ ورود هرگونه عکس و کتاب و سربند را تحریم کرده‌اند. می‌گوید: «این بهترین فرصت بود برای آشنایی بیشتر با شهید سلیمانی و چه هدیه‌ای بالاتر از خواندن حرف‌های حاج‌قاسم و دانستن از مکتب و اندیشه‌اش؟» 🔺تا می‌توانست در آن فرصت کوتاه، از شهید سلیمانی خواند. موقع رفتن جرعۀ آبی نوشید و به عکس‌های سردار نگاهی انداخت. چشمهایش انگار تکرار این اعتراف عاشقانه بود؛ عمری است تا از جان و دل، ای جان و دل می‌خوانمت... 🔺هشتگ را دنبال کنید تا با ما در این مسیر هم‌قدم باشید. 📍مسير نجف كربلا، عمود ٥٣٣، موكب «مکتب حاج قاسم» جان‌فدا 📲 @Soleimany_ir