eitaa logo
سردار سلیمانی
432 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
18هزار ویدیو
303 فایل
این محبت سردارِ عزیزِ که ما را دورهم جمع کرده،لطفا شما هم بیاین تو دورهمی مون😊 استفاده از مطالب مانعی ندارد مدیر کانال @Atryas1360 @Abotorab213 ادمین ۱ ارتباط با مشاوره و پاسخگوی سوالات دینی @pasokhgo313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙استاد عالی 💢علامت مومن بودن؛تنظیم زندگی با عجل الله❗️ 🔸کوتاه و شنیدنی👌 👈حتما ببینید و نشر دهید.
💢زیارت امام موسی کاظم،امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام در روز چهارشنبه. 💠عرض ارادت به ساحت مقدس چهار امام معصوم علیهم السلام در روز زیارتی شان.
🍂آه! دلتنگ توام، باز مرا دعوت کن چند روزی ست دلم میل زیارت دارد... 🍂نیستم لایق دیدارتو، اما آقا چشم هایم به تماشای تو عادت دارد... 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت ﴿ گام های عاشقی﴾😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت121 وقتی رسیدیم خونه علی اینا علی از ماشین پیاده نشد سرشو خم کرده بود و داشت خونشونو نگاه میکرد -چیزی شده ،چرا پیاده نمیشیم علی:الان بریم خونه مامان اینا کلی سوال میپرسن که چرا رفتین ،چرا برگشتین ،صبر کن برقای خونه که خاموش شد بریم از حرفش خندم گرفت ،انگار میخواست یواشکی دور از چشم بقیه دختر ببره خونش نیم ساعتی داخل ماشین منتظر شدیم تا برقای خونه خاموش شدن بعد از ماشین پیاده شدیمو مثل دزدا راه میرفتیم... من تا برسیم اتاق امیر چادرمو گذاشتم روی دهنمو میخندیدم از حرکتایی که انجام میداد بعدم که رسیدیم اتاق یه نفس راحتی کشید لباسمو درآوردم روی ایستاده آویزون کردم رفتم روی تخت نشستم که علی هم بعد از اینکه لباسش و عوض کرد از اتاق رفت بیرون منم از موقیعت استفاده کردمو روی تخت دراز کشیدم از خجالت پتومو روی سرم کشیدم بعد از چند دقیقه متوجه شدم علی وارد اتاق شد زیر پتو داشتم خفه میشدم از گرما یه کم سرمو بیرون آوردمو نفس کشیدم ،یه دفعه صدای زمزمه شنیدم سرمو به طور نامحسوس چرخوندم دیدم علی در حال نماز خوندنه ،که متوجه شدم داره نماز شب میخونه با دیدن این صحنه خوشحال شدمو با خیال راحت خوابیدم با صدای اذان گوشی علی بیدار شدم ... بلند شدم دنبال گوشی گشتم ،آخر کنار تخت روی میز پیداش کردم ،زنگ ساعت و قطع کردم ،موقع بسته شدن صفحه چشمم به تصویر زمینه گوشیش خورد عکس منو خودش که خونه بی بی کنار درخت ها گرفته بودیم و گذاشته بود لبخندی زدمو از اتاق آروم رفتم بیرون ،سمت سرویس وضو گرفتمو برگشتم توی اتاق دیدم علی نشسته روی تخت... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت122 -سلام لبخندی زد و گفت:سلام عزیزم چادری که موقع رفتن گذاشته بودم روی میز برداشتمو شروع کردم به نماز خوندن بعد از مدتی علی هم اومد یه کم جلوتر از سجاده من سجاده شو پهن کرد و ایستاده به نماز خوندن این حس و خیلی دوست داشتم داشتم با تسبیحی که تو دستم بود ذکر می گفتم که برگشت سمتم علی: قبول باشی خانمی منم لبخندی زدمو گفتم: قبول حق باشه علی:میگم بریم یه جای خوب؟ -الان؟ علی: اره - کجا؟ علی:تپه نور شهدا (با شنیدن این اسم با هیجان گفتم ) -اره اره بریم علی: پس زود آماده شو حرکت کنیم -باشه تن تن لباسامونو پوشیدیم و مثل دزدا از خونه زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم توی راه سرمو به شیشه ماشین گذاشتمو خوابیدم چشمامو که باز کردم ،خورشید طلوع کرده بود یه خمیازه ای کشیدمو گفتم : نرسیدیم؟ علی: سلاااام بانوووو،خوب میخوابیاااا با حرفش لبخندی زدم که گفت: ده دقیقه دیگه میرسیم وقتی رسیدیم ماشینای زیادی رو دیدم که یه گوشه پارک شده بود از ماشین پیاده شدم نسیمی که به صورتم این موقع صبح میخورد روحمو تازه میکرد یه نفس عمیقی کشیدمو در و بستم چشمم به پله ها که افتاد خشکم زد -الان باید این همه پله رو بالا بریم ؟ علی با دیدن قیافه ماتم زده ام گفت: ببخشید ،اینجا پله برقیش خرابه -نفسمون که بند میاد تا برسیم بالا علی: خانومم ،من الان اومدم نزدیک ترین راه ،وگرنه من هر هفته از راه دیگه ای که خیلی طولانیه میام -خدایا به امید تو ،بریم علی اقا بسم الله گفتیمو حرکت کردیم وسطهای راه نفسم به شمارش افتاد یه گوشه نشستم علی اومو سمتم: خوبی؟ همونجور که نفس میزدم گفتم: خوبم یه کم اسراحت کنم بعد حرکت میکنیم علی اومد کنارم نشست بعد از چند دقیقه بلند شد و دستشو سمتم دراز کرد و گفت: بریم ؟میترسم دیر برسیم به مراسم نرسیم بلند شدمو دستشو گرفتمو راه افتادیم لمس دستاش برای اولین بار لذت بخش بود برام بلاخره رسیدم بالای کوه جمعیت زیادی اومده بودن صدای دعای عهد کل فضا رو پیچیده بود به همراه علی اول رفتیم سمت مزار شهدا بعد از فاتحه خوندن کنارشون نشستیم زیارت عاشورا و دعای ندبه ای که از بلند گو پخش میشد زمزمه میکردیم بعد از تمام شدن دعا به علی نگاه کردمو گفتم: علی جان خیلی ممنونم که منو آوردی اینجا ، حس خوبی پیدا کردم علی لبخند زد و گفت: منم از تو ممنونم که به من اعتماد کردی از اینکه کنارش بودم و احساس آرامش میکردم خوشحال بودم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت123 بعد به همرا علی رفتیم سمت افرادی که در حال پذیرایی کردن بودن صبحانه رو که خوردیم حرکت کردیم سمت خونه -علی جان تو هر هفته میای اینجا؟ علی: اره -خوش به حالت ،واقعا آدم وقتی میاد اینجا حال و هواش معنوی میشه علی: میخوای هر هفته با هم بیایم ؟ -اره خیلی علی: باشه ،الان کجا بریم ؟ -بریم خونه ما ،اول میخوام حساب این دختره رو برسم ،دلم خنک بشه علی: آیه جان ،اگه سارا خانم این کارو نمیکردن ،الان تو با من اینجا نبودیااا -اره راست میگی ،فکر کنم باید ازش تشکر کنم علی: حالا شدی خواهر شوهر خوب... بعد از اینکه رسیدیم از ماشین پیاده شدم -نمیای خونه؟ علی: نه عزیزم،باید برم سپاه کار دارم -باشه ،مواظب خودت باش علی: چشم تو هم مواظب خوت باش -خدا نگهدار علی: آیه میشه هیچ وقت نگی خدا نگهدار -پس چی بگم؟ علی: بگو به امید دیدار -چشم ،پس به امید دیدار در ماشین و بستم و رفتم سمت در ،زنگ درو زدم بعد از چند ثانیه در باز شد علی هم با باز شدن در خونه رفت وارد خونه شدم مامان و بابا در حال صبحانه خوردن بودن -سلام مامان: سلام ،چرا به این زودی اومدی بابا : سلام بابا - همراه علی رفته بودیم جایی واسه همین زود اومدیم بابا: چرا علی نیومد ؟ - گفت که باید بره سپاه کار داره مامان: برو لباست و عوض کن بیا صبحانه بخور -صبحانه خوردم مامان جان رفتم سمت اتاقم که چشمم به اتاق امیر افتاد شیطنتم گل کرده بود رفتم کنار در شروع کردم به در زدن مامان: چیکار میکنی آیه درو شکستی - میخوام این دوتا خرس قطبی رو بیدار کنم مامان: نیستن برگشتم سمت مامان گفتم: پس کجان؟ مامان: کله سحر،سارا گفت حالم خوب نیست میخوام برم خونه ،امیرم بردش با شنیدن این حرف زدم زیر خنده دختره ترسو ،از ترس اینکه بلایی سرش بیارم رفته بود... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴از سفر حج  عبدالحمید ممانعت شد ؟؟؟ 🔹خیلی هم خوب شد تا بدونه حرف رایگان زدن دیگه رایگان نیست هزینه داره . 🔹البته به نظرم  باید میزاشتن بره ولی دیگه برنگرده ..😂😂 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 🎥 سوپراستار سالاری و سلبریتی بازی نتیجه اش میشه اینکه یکی ازدواج میکنه چندین نفر از زندگی ساقط میشن!!!🙁
📸 اقامه نماز مغرب در کاخ ریاست جمهوری نیکاراگوئه 🔹پس از پایان مراسم استقبال رسمی از رئیس‌جمهور کشورمان در نیکاراگوئه، رئیسی پیش از آغاز مذاکرات در کاخ ریاست‌جمهوری ماناگوا، به دلیل اینکه اذان مغرب گذشته بود، درخواست می‌کند تا اورتگا و هیئت همراهش چند دقیقه‌ای منتظر بمانند تا نماز را بجا آورد و سپس مذاکرات آغاز شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کار رسانه‌ای؛ وظیفه‌ای برای همه! 🔻ماجرای عجیب آدم‌های مذهبی و انقلابی که در فضای مجازی، صفحات خوب و مفید رو در حد لایک و فالو کردن، حمایت نمی‌کنند! استاد پناهیان ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🍃آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد... 🍃آقا بیا تا با ظهور چشم هایت این چشم های ما کمی تقوا بگیرد... تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🌺🍃 🌺 ❇️ سلام امام زمانم 🌤 تو کیستی که ز دستت بهار می‌ریزد بهار در قدمت برگ و بار می‌ریزد... ز چشم گرم تو خورشید،نور می‌گیرد چو مِهرِ روی تو بر شام تار می‌ریزد... به زیر پای تو، ای یاس گلشن یاسین نسیم عشق، گل انتظار می‌ریزد... 🤲 اللّهُمَّ‌ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّکَ‌ الْفَرَج 🤲 🤲 اللَّهُمَّ اجْعَلْنٰا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️بیا مهدی(عج) با ترنم باران... با صدای : فرهمند و فانی
🔹 دیر یا زود ولی می‌رسد از راه آخر یک نفر عین علی می‌رسد از راه آخر... 🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید روز قیامت برای سوال و جواب 50 هزار سال صبر کنیم؟! استاد محمدی👆
♨️آثار غفلت از یاد عجل الله تعالی فرجه الشریف 🔸به خودم و عزیزان تذکر عرض می کنم که ما توجهمان به حضرت بقیه الله خیلی کم است، خیلی دوریم. 🔸این نسیان، زندگی ما را به سمت و سویی نتیجه بخش، سوق نمی دهد. باید بیشتر متوسل بود، باید بیشتر متوجه بود. این سلامها، زیارتها، توجهات و توسلات، دنیا و آخرت برای ما خواهد داشت. ⁉️ چرا زندگی های ما به گونه ای شده که از هر طرف، مشکلات فشار آورده است؟ اینها به خاطر این غفلت است. اگر توجه به حضرت علیه‌السلام را شروع کنیم، گره ها حتما حتما باز خواهد شد. 🖋حجت‌الاسلام شیخ جعفر ناصری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 ما چهار تا لباس بیشتر از شما درآوردیم!!🙄 🍃🌹🍃 ✅ صحبت های بازیگر آمریکایی خطاب به مردم ایران: «آرزوهای شما خاطرات ماست؛ روسری تازه اول ماجراست!»
🇮🇷 📝 کاری کردن که نرخ باروری جهانی در زنان از ۵ به ۲.۵ کاهش پیدا کند 🍃🌹🍃 🔸 در ایران اما، نرخ باروری به ۱.۶۷ کاهش پیدا کرده، فاصله کمی با سیاهچاله جمعیتی داریم و متاسفانه هنوز در تفکر رفاه و شرایط اقتصادی هستیم حال آنکه اگر جوان نشویم، حتما ابر بحران اقتصادی خواهیم داشت...