📖 قول
🔶 در هامبورگ پسرک ده، دوازده ساله اي بود که گهگاه به مسجد رفت و آمد مي کرد. يک روز پيش دکتر آمد و گفت معلم ما گفته راجع به اسلام سوالاتي از شما بپرسم، کي مي توانم پيش شما بيايم. دکتر دفتر برنامه هايش را نگاه کرد و گفت: فردا ساعت ۴:۳۰.
🔷 توي مسير مسجد بوديم که ماشين خراب شد. مدتي گذشت ولي نتوانستم ماشين را تعمير کنم. دکتر يکي دوبار پرسيد، چقدر طول مي کشد تا ماشين درست شود؟ گفتم چطور؟ گفت: من ساعت ۴:۳۰ در مسجد قرار دارم. من که از جريان قرارش با پسرک خبر داشتم گفتم آقا نگران نباشيد. بچه ده دوازده ساله اي است مي آيد، مي بيند شما نيستيد، مشغول بازي مي شود. ساعت ۵:۳۰ هم برسيد مسئله اي نيست. دکتر گفت: نه من با اين بچه ساعت ۴:۳۰ قرار گذاشته ام و حتما بايد سر ساعت در مسجد باشم. بعد هم يک تاکسي گرفت تا به موقع خودش را به مسجد برساند.
✂️ #برشی_از_کتاب : سيدمحمد حسيني بهشتي (نگاهي به زندگي و مبارزات شهيد دکتر بهشتي ره)، ص ۵۰
👤 فرشته مرادی
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
اللَّهُمَّ صَلِّ عِلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
╭━═━⊰🌸🌼⊱━═━╮
https://eitaa.com/joinchat/1105526844Cf70243627e
کانال سردار سلیمانی
پایگاه محدثه شهر طالخونچه
╰━═━⊰🌸🌼⊱━═━╯
شب میلاد حضرت زینب(علیه السلام) مادرش زنگ زد برای خواستگاری. نمی دانم پا فشاری هایش باد کله ام را خواباند یا تقدیرم؟شاید هم دعاهایش به دلم نشسته بود. باهمان ریش بلند و تیپ ساده همیشگی اش آمد؛ از در حیاط که وارد خانه شد، با خاله ام از پنجره اورا دیدیم. خاله ام خندید:((مرجان، این پسر چقدر شبیه شهداست!)) با خنده گفتم:((خب شهدا یکی مثه خودشون رو فرستادن برام!))
#برشی_از_کتاب
#قصه_دلبرى
#شهيد_محمدحسين_محمدخانى
به روايت همسر
🌹🍃🇮🇷
هر روز به #امام_زمان(عجلاللهفرجه)
خالصانه و باتوجه، متوسل شوید.
که همین دوای اصلی شماست و
عنایت ایشان حلال اصلی مشکلات است...
#برشی_از_کتاب
آیت الله جاودان