فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
انقلاب، در حالِ استفراغِ نُخالههاست💥!
و هرچه به لحظهی باشکوه ظهور، نزدیک تر میشویم؛ سرعت #غربال منافقین، نفوذیها، خواص ضعیف، و ... نیز بیشتر میشود!
#ترور ، درست در مقابل #غربال
حربهی دشمن در حذف مُهرههایِ مؤثر آخرالزمانیست!
از این فتنهها نباید هراسید که سراسر بشارتند!
#استاد_شجاعی
@ostad_shojae
🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟
✨ اللَّهُمَّ صَلِّ عِلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
╭━═━⊰🌸🌼⊱━═━╮
https://eitaa.com/joinchat/1105526844Cf70243627e
کانال سردار سلیمانی
پایگاه محدثه شهر طالخونچه
╰━═━⊰🌸🌼⊱━═━╯
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ):
هر کس کودک گریان خود را راضی کند تا آرام شود، خداوند از بهشت آنقدر به او می دهد تا راضی شود.
#ترور
#انتقام_سخت
🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟
✨ اللَّهُمَّ صَلِّ عِلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
╭━═━⊰🌸🌼⊱━═━╮
https://eitaa.com/joinchat/1105526844Cf70243627e
کانال سردار سلیمانی
پایگاه محدثه شهر طالخونچه
╰━═━⊰🌸🌼⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥موضوع: سناریوهای احتمالی رژیم صهیونیستی جهت جلوگیری از انتقام سخت ایران
#ترور
#انتقام_سخت
🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟
✨ اللَّهُمَّ صَلِّ عِلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
╭━═━⊰🌸🌼⊱━═━╮
https://eitaa.com/joinchat/1105526844Cf70243627e
کانال سردار سلیمانی
پایگاه محدثه شهر طالخونچه
╰━═━⊰🌸🌼⊱━═━╯
🔴 فوری
اکانت امنیتی اسرائیلی تصویر کابینه امنیتی اسرائیل در ۱۳ مرداد را که در آن علامت هدفگیری #ترور بر عکس « سردار حاجیزاده» افزوده شده، منتشر کرده و نوشته: «زمان غافلگیری؟»
خوب است بدانند که اینک رئیسی رئیس شورای عالی امنیت ملی است، نه روحانی.
با ترور بعدی کل اسرائیل نابود خواهد شد.
« ما ملت امام حسینیم
ما ملت شهادتیم»
#بنزین
#ایران_قوی
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═
🌹🍃🇮🇷
#خاطرات_شهدا
●همه جور شاگردی داشت. از حزب اللهی ریش دار تا صورت تراشیده تیریپ آرت. از چادری سفت و سخت تا آنها که مقنعه روی سرشان لق می زد.
یک بار یکی از همین فکلیها همراه دوست محجبه اش آمده بود پیش دکتر. پیش پای هردوشان بلند شد. جواب سؤالات هردوشان را داد. هردوشان را هم خطاب میکرد «دخترم». اذان گفتن . نگفت «بروید بعد نماز بیایید» . همان جا آستین هایش را بالا زد. سجادة کوچکی در دفترش داشت که هروقت فرصت نماز جماعت نبود، در دفتر نماز اول وقتش را می خواند.
●یک سال بعد، آن دختر فکلی، در صف اول نماز جماعت دانشگاه بود و قرآن بعد از نمازش ترک نمی شد. شهید دکتر مجید شهریاری این طور شاگرد تربیت میکرد.
📎پ ن:تنها آنهایی ترور میشوند که وجودشان دریچہۍ تنفس استڪبار را میبندد، آنقدرکہ مجبور شوند، آنهاراحذف فیزیکی، یعنے #ترور کنند...
#شهادت💔
🍃🌹🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_یکم
💠 ساکت بودم و از نفس زدنهایم وحشتم را حس میکرد که به سمتم چرخید، هر دو دستم را گرفت تا کمتر بلرزد و #عاشقانه حرف حرم را وسط کشید :«زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بودی، مطمئن باش اینجام #حضرت_زینب (علیهاالسلام) خودش حمایتت میکنه!»
صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا #حرم کشیده شد و قلبم تحمل اینهمه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم.
💠 تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت احساسم آمده و حس میکردم به هوای من چه وحشتی را تحمل میکرد که هر روز تارهای سفید روی شقیقهاش بیشتر میشد و خط پیشانیاش عمیقتر.
دوباره طنین #عشق سحرگاهی امروزش در گوشم نشست و بیاختیار دلم برای لحن گرمش تنگ شد تا لحظهای که به اتاق برگشتیم و اولین صوتی که شنیدم صدای مردانه او بود :«تکلیف حرم سیده سکینه چی میشه؟»
💠 انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود، #دلتنگی نفسش را گرفته و طاقتش تمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من میتپید.
ابوالفضل هم دلش برای حرم #داریا میلرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد :«فعلاً که کنترل داریا با نیروهای ارتش!» و این خوشخبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد و اینبار نه فقط #تکفیریهای داخل شهر که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است.
💠 فیلمی پخش شده بود از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست #ارتش_آزاد افتاده و آنها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند.
از هجوم وحشیانه ارتش آزاد، بیشتر مردم داریا تلاش میکردند از شهر فرار کنند و #سقوط شهرکهای اطراف داریا، پای فرار همه را بسته بود.
💠 محلههای مختلف #دمشق هر روز از موج انفجار میلرزید و مصطفی به عشق دفاع از حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) جذب گروههای مقاومت مردمی زینبیه شده بود.
دو ماه از اقامتمان در #زینبیه میگذشت و دیگر به زندگی زیر سایه ترس و #ترور عادت کرده بودیم، مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهاییام در این خانه بود تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمیگشتند و نگاه مصطفی پشت پردهای از خستگی هر شب گرمتر به رویم سلام میکرد.
💠 شب عید #قربان مادرش با آرد و روغن و شکر، شیرینی سادهای پخته بود تا در تب شبهای ملتهب زینبیه، خنکای عید حالمان را خوش کند.
در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده که چشمان پُر چین و چروکش میخندید و بیمقدمه رو به ابوالفضل کرد :«پسرم تو نمیخوای خواهرت رو #شوهر بدی؟»
💠 جذبه نگاه مصطفی نگاهم را تا چشمانش کشید و دیدم دریای احساسش طوفانی شده و میخواهد دلم را غرق #عشقش کند که سراسیمه پا پس کشیدم.
ابوالفضل نگاهی به من کرد و همیشه شیطنتی پشت پاسخش پنهان بود که سر به سر پیرزن گذاشت :«اگه خودش کسی رو دوست داشته باشه، من نوکرشم هستم!»
💠 و اینبار انگار شوخی نکرد و حس کردم میخواهد راه گلویم را باز کند که با #محبتی عجیب محو صورتم شده بود و پلکی هم نمیزد.
گونههای مصطفی گل انداخته و در خنکای شب آبانماه، از کنار گوشش عرق میرفت که مادرش زیر پای من را کشید :«داداشت میگه اگه کسی رو دوست داشته باشی، راضیه!»
💠 موج #احساس مصطفی از همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم میکوبید و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد :«مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟»
و محکم روی پا مصطفی کوبید :«این تا وقتی زن نداره خیلی بیکلّه میزنه به خط! زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط میکنه کار دست خودش و ما نمیده!»
💠 کمکم داشتم باور میکردم همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید :«من میخوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!»
بیش از یک سال در یک خانه از #داریا تا #دمشق با مصطفی بودم، بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در #حرم حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم و باز امشب دست و پای دلم میلرزید.
💠 دلم میخواست از زبان خودش حرفی بگوید و او همه #احساسش در نگاهش بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو میکرد.
ابوالفضل کار خودش را کرده بود که از جا بلند شد و خندهاش را پشت بهانهای پنهان کرد :«من میرم یه سر تا مقرّ و برمیگردم.» و هنوز کلامش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید و انگار میخواست فرار کند که خودش داوطلب شد :«منم میام!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✡ فرضیهٔ کالبدشکافانه در مورد راز شهادت امام حسن علیهالسلام (٢)
💥 مسمومیّت با کلراید جیوه
✍ نویسندگان: نیکول برک، میچل گولاس، سایروس رافت، علیار موسوی
1⃣ تعداد قابل توجهی از معادن #جیوه حاوی #کالومل در غرب ترکیهٔ امروزی وجود دارند. در زمان شهادت امام حسن (علیهالسلام)، این منطقه در قلب #امپراتوری_بیزانس قرار داشته است.
2⃣ #خلیفه بهدنبال آن بود که پسرش را جانشین خود کند. امام حسن (علیهالسلام) مزاحم چنین هدفی بود، چرا که با خلیفه شرط کرده بود که حق ندارد جانشینی برای خود تعیین نماید. همانطور که اغلب در خاندانهای سیاسی رخ میدهد، مصلحت در اقدام به #ترور بوده است.
3⃣ گزارشهای مربوط به درخواست خلیفه از امپراتور بیزانس برای یک #نوشیدنی_سمی که در قالب یک نامه صورت پذیرفت، بهوضوح نشان از قصد وی برای اجرای چنین توطئهای دارد. این گزارشها نشان میدهند که امپراتور نیز با این خواسته موافقت کرده است.
4⃣ این واقعیت که نه کالبدشکافی و نه تحقیق قانونی بهوسیلهٔ مقامات آن زمان صورت نپذیرفته است، مانع از بررسی اسناد بهجامانده از شاهدان عینی نمیشود.
5⃣ حقایق کانیشناختی، پزشکی و شیمیایی از این فرضیه حمایت میکنند که شهادت امام حسن (علیهالسلام) در اثر مسمومیت با #کلراید_جیوه کالومل صورت گرفته است.
6⃣ این فرضیهٔ کالبدشناسانه با این انگارهٔ تاریخی ذکرشده در مستندات تاریخی انطباق دارد که میگوید: امام حسن (علیهالسلام) بهوسیلهٔ #جعده، به تحریک #خلیفه و با مشارکت #امپراتور_بیزانس مسموم شده است.