1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌠🍁
🍁
🎥#تصویری
❇️موضوع: مرحله اول #رزمایش_پیامبراعظم صلوات الله علیه و آله و سلم
🔹🌺🔸
🚨غرش دهها #موشک_بالستیک زمین به زمین و پهپاد های تهاجمی #سپاه_پاسداران در کویر مرکزی ایران
✅ نسل جدیدی از موشکهای #زلزال ، #دزفول و #ذوالفقار در کنار دقت بی نظیر در انهدام هدف با قدرت تخریب بالایی که برخوردار هستند جهش بسیار خیره کننده ای را در صنایع موشکی #هوافضای_سپاه پاسداران ایجاد کرده است.
👌امروز این موشک ها توسط سپاه پاسداران رونمایی شد.
#نشستهای_بصیرتی
#ثامن
#روشنگری
#معیار
#ایران_مقتدر
@goftemansazan
🔴نظرسنجی دانشگاه مریلند:
۸۸ درصد مردم ایران معتقدن فعالیتهای منطقهای #سپاه_پاسداران ایران را امن تر کرده است (۵۷ درصد: بسیار امنتر کرده)
۵۷ درصد ایرانیها خواهان افزایش حمایت از گروهها برعلیه داعش (۴درصد افزایش نسبت به ۲۰۱۸) و ۲۷ درصد خواهان حفظ سطح فعلی کمک ها هستند
✍️mahdi barazandeh
🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃اللَّهُمَّ صَلِّ عِلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
╭━═━⊰🌸🌼⊱━═━╮
@Khaharantalkhoncheh
کانال سردار سلیمانی
پایگاه محدثه شهر طالخونچه
╰━═━⊰🌸🌼⊱━═━╯
سردار سلیمانی
🇮🇷🍁
🍁
🌀 یادداشت روز
💠 موضوع: وقایع سراوان و لزوم توجه دائمی به جنوب شرق
✍️نویسنده: عزيز غضنفري
🔹🌺🔸
🔻حوادث اخیر شهرستان سراوان در استان سیستان و بلوچستان بار دیگر موضوعات سیاسی، امنیتی و اقتصادی این بخش از کشور را وارد فضاهای رسانهای و تبلیغاتی کرد. در این رابطه لازم است نکات زیر مدنظر قرار گیرد.
✅نکات تحلیلی:
🔹 1- واقعیت قطعی که اینک به تجربه نیز اثباتشده آن است که موضوع ناامن سازی و ناآرامیهای قومی و مذهبی در محیط سرزمینی جمهوری اسلامی ایران به راهبرد قطعی و پایدار دشمنان تبدیل شده است.
🔸 2- از دیگر سو این امر نیز مبتنی بر شواهد عینی و آشکار است که سیاست و راهبرد کلان جمهوری اسلامی در حوزه جنوب شرق کشور تا حد بسیار زیادی سناریوها و طراحی-های دشمنان علیه اقوام جنوب شرق ایران را عقیم ساخته است.
🔹3- مجموعه اقدامات صورت گرفته اقتصادی در مناطق جنوب شرق قابل کتمان نیست؛ بااینحال اما متأثر از شرایط عمومی اقتصادی کشور و فراگیری مشکلات معیشتی، نقش مشکلات اقتصادی که بسترساز وقایع امنیتی آن منطقه و سوءاستفاده جریان معاند و مخالف جمهوری اسلامی ایران شده است، باید بهطور خاص و اولویتدار موردتوجه قرار گیرد.
🔸4-تأثیرگذاری جریان رسانهای و تبلیغاتی بدخواهان ایران و خاصه مردم جنوب شرق کشور در قضایای اخیر سراوان به شکل مؤثر ایفای نقش کرده است. مرکزیت نظام بیش از همیشه باید به ارتباط بین شبکههای اجتماعی و رسانهای با امنیت ملی بیندیشد. این مسئلهای فراتر از همه بحثهای جناحی و سیاسی است.
🔹5-طرح رزاق-که بحث درباره آن تفصیل بیشتری را میطلبد- از اقدامات صحیح و اصولی اجراشده در منطقه جنوب شرق کشور بهحساب میآید که به شکل واقعی معضلات متنوع آن منطقه را در مسیر ساماندهی قرار داده است و یکی از دلایل تحرک اخیر دشمن در این منطقه، ضربه زدن و متوقفسازی این طرح هوشمندانه است. سوگیری اصلی طرح رزاق کمک به معیشت مردم منطقه و روانسازی تبادلات با خارج از کشور است.
🔸6- #سپاه_پاسداران در طی سالهای گذشته سیاست بومیسازی امنیت و خدمات اجتماعی و اقتصادی را به شکل جدی در دستور کار قرار داده است و با کمک نخبگان، علما و بزرگان منطقه جنوب شرق کشور امنیت و رفاه منطقه را موردتوجه قرار داده است.
💠نکته پایانی:
🔺 مردم منطقه جنوب شرق کشور و البته همه مردم مناطق گوناگون ایران بایستی در نظر داشته باشند که ناامنی پدیدهای خانمانسوز است و تبعات آن دامن همه را خواهد گرفت؛ بنابراین بایستی کوشید امنیت که پایهایترین و مهمترین مؤلفه جنوب شرق کشور است، مورد خدشه قرار گیرد.
#نشستهای_بصیرتی
#ثامن #معیار
#روشنگری
🆔 https://sapp.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔https://rubika.ir/meyar_pb
🍁
🇮🇷🍁
2.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 #گزارش_خبری| شکست آمریکا در دزدی نفت ایران در آبهای دریای عمان
#ایران_اسلامی🇮🇷🇮🇷
#سپاه_پاسداران💪💪
🍃🌹
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_هفتم
💠 بلیط را به طرف ابوالفضل گرفته بود، دیگر نگاهم نمیکرد و از لرزش صدایش پیدا بود پای رفتنم تمام تنش را لرزانده است.
ابوالفضل گمان کرد میخواهد طلاقم دهد که سینه در سینهاش قد علم کرد و #غیرتش را به صلّابه کشید :«به همین راحتی زنت رو ول میکنی میری؟»
💠 از اینکه #همسرش خطاب شدم خجالت کشید، نگاهش پیش چشمان برادرم به زمین افتاد و صدای من میان گریه گم شد :«سه ماهه سعد مُرده!»
ابوالفضل نفهمید چه میگویم و مصطفی بیغیرتی سعد را به چشم دیده بود که دوباره سرش را بالا گرفت و در برابر بهت ابوالفضل سینه سپر کرد :«این سه ماه خواهرتون #امانت پیش ما بودن، اینم بلیط امشبشون واسه #تهران!»
💠 دست ابوالفضل برای گرفتن بلیط بالا نمیآمد و مصطفی طاقتش تمام شده بود که بلیط را در جیبش جا زد، چشمانش را به سمت زمین کشید تا دیگر به روی من نیفتد و صدایش در سینه فرو رفت :«#خدا حافظتون باشه!» و بلافاصله چرخید و مقابل چشمانم از حرم بیرون رفت.
دلم بیاختیار دنبالش کشیده شد و ابوالفضل هنوز در حیرت مرگ سعد مانده بود که صدایم زد :«زینب...»
💠 ذهنش پُر از سوال و قلب من از رفتن مصطفی خالی شده بود و دلم میخواست فقط از او بگویم که با پشت دستم اشکم را پاک کردم و #حسرت حضورش را خوردم :«سعد گفت بیایم اینجا تو مبارزه کنار مردم #سوریه باشیم، اما تکفیریها کشتنش و دنبال من بودن که این آقا نجاتم داد!»
نگاه ابوالفضل گیج حرفهایم در کاسه چشمانش میچرخید و انگار بهتر از من تکفیریها را میشناخت که #غیرتش آتش گرفت و خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد :«اذیتت کردن؟»
💠 شش ماه در خانه سعد عذاب کشیده بودم، تا کنیزی آن #تکفیری چیزی نمانده و حالا رفتن مصطفی جانم را به گلو رسانده بود که در آغوش چشمانش دلم را رها کردم :«داداش خیلی خستم، منو ببر خونه!»
و نمیدانستم نام خانه زخم دلش را پاره میکند که چشمانش از درد در هم رفت و بهجای جوابم، خبر داد :«من تازه اومدم سوریه، با بچههای #سردار_همدانی برا مأموریت اومدیم.»
💠 میدانستم درجهدار #سپاه_پاسداران است و نمیدانستم حالا در #سوریه چه میکند و او دلش هنوز پیش خانه مانده و فکری دیوانهاش کرده بود که سرم خراب شد :«میدونی این چند ماه چقدر دنبالت گشتم؟ موبایلت خاموش بود، هیچکدوم از دوستات ازت خبر نداشتن، هر جا بگی سر زدم، حالا باید تو این کشور از دست یه مرد غریبه تحویلت بگیرم؟»
از نمک نگرانی صدایش دلم شور افتاد، فهمیدم خبری بوده که اینهمه دنبالم گشته و فرصت نشد بپرسم که آسمان به زمین افتاد و قلبم از جا کنده شد.
💠 بیاختیار سرم به سمت خروجی #حرم چرخید و دیدم حجم خاک و خاکستر آسمان را سیاه کرده و ستون دود از انتهای خیابان بالا میرود.
دلم تا انتهای خیابان تپید، جایی که با مصطفی از ماشین پیاده شدیم و اختیارم دست خودم نبود که به سمت خیابان دویدم.
💠 هیاهوی جمعیت همه به سمت نقطه #انفجار میرفت، ابوالفضل نگران جانم فریاد میکشید تا به آنسو نروم و من مصطفی را گم کرده بودم که با بیقراری تا انتهای خیابان دویدم و دیدم سر چهارراه غوغا شده است.
بوی دود و حرارت آتش، خیابان را مثل میدان #جنگ کرده و همهمه جیغ و گریه همه جا را پُر کرده بود. اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ #خون شده بود که دیگر از نفس افتادم.
💠 دختربچهای دستش قطع شده و به گمانم درجا جان داده بود که صورتش زیر رگههایی از خون به زردی میزد و مادرش طوری ضجه میزد که دلم از هم پاره شد.
قدمهایم به زمین قفل شده و تازه پسر جوانی را دیدم که از کمر به پایینش نبود و پیکرهایی که دیگر چیزی از آنها باقی نمانده و اگر دست ابوالفضل نبود همانجا از حال میرفتم.
💠 تمام تنم میان دستانش از وحشت میلرزید و نگاهم هر گوشه دنبال مصطفی میچرخید و میترسیدم پیکره پارهاش را ببینم که میان خیابان رو به حرم چرخیدم بلکه #حضرت_زینب (علیهاالسلام) کاری کند.
ابوالفضل مرا میان جمعیت هراسان میکشید، میخواست از صحنه انفجار دورم کند و من با گریه التماسش میکردم تا مصطفی را پیدا کند که پیکر غرق خونش را کنار خیابان دیدم و قلبم از تپش افتاد.
💠 به پهلو روی زمین افتاده بود، انگار با خون #غسلش داده بودند و او فقط از درد روی زمین پا میکشید، با یک دستش به زمین چنگ میزد تا برخیزد و توانی به تن زخمیاش نمانده بود که دوباره زمین میخورد.
با اشکهایم به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) و با دستهایم به ابوالفضل التماس میکردم نجاتش دهند و او برابر چشمانم دوباره در خون دست و پا میزد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_ششم
💠 گوشی را روی زمین پرت کرد و فقط #دعا میکردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی نالههایم را نشنود.
نمیدانستم باز صورتم را شناختند یا همین صدای مصطفی برای مدرک جرممان کافی بود که بیامان سرم عربده میکشید و بین هر عربده با لگد یا دسته اسلحه به سر و شانه من و این پیرزن میکوبید.
💠 دندانهایم را روی هم فشار میدادم، لبهایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر نالهام از گلو بالا نیاید و #عشقم بیش از این عذاب نکشد، ولی لگد آخر را طوری به قفسه سینهام کوبید که دلم از حال رفت، از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و نالهام در همان سینه شکست.
با نگاه بیحالم دنبال مادر مصطفی میگشتم و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش میکشد. پیرزن دیگر نالهای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط #خدا را صدا میزد.
💠 کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا میزدم که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بیرحمانه از جا بلندم کرد.
بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده میشدم و خدا را به همه #ائمه (علیهم-السلام) قسم میدادم پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند.
💠 از فشار انگشتان درشتش دستم بیحس شده بود، دعا میکردم زودتر خلاصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد.
خیال میکردم میخواهند ما را از خانه بیرون ببرند و نمیدانستم برای زجرکش کردن زنان #زینبیه وحشیگری را به نهایت رساندهاند که از راهپله باریک خانه ما را مثل جنازهای بالا میکشیدند.
💠 مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را میکشیدند که با صورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده میشد و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود که نفسی هم نمیزد.
ردّ #خون از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود، هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود و نمیتوانستم تصور کنم از دیدن جنازهام چه زجری میکشد که این قطره اشک نه از درد و ترس که به #عشق همسرم از گوشه چشمم چکید.
💠 به بام خانه رسیده بودیم و تازه از آنجا دیدم #زینبیه محشر شده است. دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا میرفت و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانههای اطراف شنیده میشد.
چشمم روی آشوب کوچههای اطراف میچرخید و میدیدم حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بین دود و آتش گرفتار شده که فریاد حیوان #تکفیری گوشم را کر کرد.
💠 مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش میلرزید و او نعره میکشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند و میشنیدم او به جای جواب، #اشهدش را میخواند که قلبم از هم پاره شد.
میدانستم نباید لب از لب باز کنم تا نفهمند #ایرانیام و تنها با ضجههایم التماس میکردم او را رها کنند.
💠 مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ میزدم که گلویم خراش افتاد و طعم #خون را در دهانم حس میکردم.
از شدت گریه پلکهایم در هم فرو رفته بود و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانههای مادر مصطفی را گرفتند و از لبه بام پرتش کردند که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم :«#یا_زینب!»
💠 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم، به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم چند نفری طوری از پشت شانهام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد.
با همین یک کلمه، ایرانی و #شیعه بودنم را با هم فهمیده بودند و نمیدانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له میزدند.
💠 بین پاها و پوتینهایشان در خودم مچاله شده و همچنان #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را با ناله صدا میزدم، دلم میخواست زودتر جانم را بگیرند و آنها تازه طعمه ابوجعده را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان میدادند و یکی خرناس کشید :«ابوجعده چقدر براش میده؟»
و دیگری اعتراض کرد :«برا چی بدیمش دست ابوجعده؟ میدونی میشه باهاش چندتا #اسیر مبادله کرد؟» و او برای تحویل من به ابوجعده کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت :«بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ #ارتش_آزاد خودش میدونه با اون ۴۸ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!»
💠 به سمت صورتم خم شد، چانهام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه میلرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد :«فکر نمیکردم #سپاه_پاسداران جاسوس زن داشته باشه!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
📷💢 اینفوگرافیک | جایگاه سپاه پاسداران در کلام امام خامنهای(مدظله العالی)
سالروزتشکیل سپاه پاسداران انقلابی اسلامی مبارک.
#سپاه_پاسداران
#سپاه_مقتدر
من از #سپاه راضی هستم، و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی گردد.
اگر #سپاه نبود، کشور هم نبود.
من #سپاه_پاسداران را بسیار عزیز و گرامی می دارم.
چشم من به شماست. شما هیچ سابقه ای جز سابقۀ اسلامی ندارید.
سلام مرا به همه برسانید. من از همۀ شما متشکرم. من به همه دعا می کنم.
صحیفه امام، ج۹، ص:۳۱۴
#سپاه_بازوی_ولایت
🌷دوم اردیبهشت سالروز تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر همگان مبارک🌷
1.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 رهبر انقلاب اسلامی امامخامنهای مدظلهالعالی در دیدار جمعی از فرماندهان نیروهای مسلح: موضوع اصلی در قضایای اخیر اثبات ظهور قدرت اراده ملت ایران و نیروهای مسلح در عرصه بینالمللی است نه تعداد موشکهای شلیک شده و یا به هدف اصابت کرده است
🍃🌹🍃
#ایران_قوی | #سپاه_پاسداران
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊◍⃟♥️🕊
🎥 کارنامه درخشان سپاه، نمایشگر تجربه یک ملت
🗓 به مناسبت دوم اردیبهشت، سالروز تشکیل و تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با فرمان امام خمینی (ره) در سال ۱۳۵۸
#سپاه_پاسداران
🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط