eitaa logo
سردار سلیمانی
461 دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
20.7هزار ویدیو
324 فایل
این محبت سردارِ عزیزِ که ما را دورهم جمع کرده،لطفا شما هم بیاین تو دورهمی مون😊 استفاده از مطالب مانعی ندارد مدیر کانال @Atryas1360 @Abotorab213 ادمین ۱ ارتباط با مشاوره و پاسخگوی سوالات دینی @pasokhgo313
مشاهده در ایتا
دانلود
  📌 پزشک... 🔸 پزشک متخصص گفت: مریضتون باید زودتر عمل بشه. زن مستأصل پاسخ داد: پول عمل رو نداریم. اگه می‌شه عملش کنین تا پولش رو جور کنیم. پزشک بی‌حوصله گفت: ببرینش یه بیمارستان دولتی. اینجا یه بیمارستان خصوصیه. اول پول، بعد عمل! بفرمایید. نفر بعدی بیاد تو... پزشک، شب موقع نماز، دعای فرج می‌خواند. 👤 او هم خودش را می‌دانست! عج الله تعالی فرجه الشریف در نامه ای به شیخ مفید می فرمایند: سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.
  📌 دیدار با امام زمان... 🔸 شب و روز تنها آرزویش این بود که امام زمان را ببیند. اما یک جمله از آیت الله بهجت او را به فکر فرو برد: «آن‌ها که مشتاق دیدار امام زمان هستند، ببینند با قرآن چگونه رفتار کرده‌اند.» سرش را پایین انداخت. آخرین باری که نگاهش به صفحات قرآن افتاده بود، رمضان پارسال بود! 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 نماینده مجلس... 🗳 رزمنده‌ای بود که دوران دفاع مقدس را تجربه کرده بود. بعد از جنگ، دوست داشت در عرصه اقتصادی خدمتگزاری کند. با شعار شفافیت، رأی آورد. اما چهار‌سال، بی‌سر و صدا، مجلس را گذراند. مجلس برایش عجیب برکت داشت! از عملکردش راضی بود و بارها می‌گفت: ان‌شاء‌الله خدمات ما مورد رضای باشه! 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 کپی مطالب... 📱 هر‌وقت مطلب زیبایی در کانال‌های مهدوی می‌دید یا می‌خواند، سریع کپی می‌کرد و برای دوستانش می‌فرستاد، بدون اینکه آن مطلب را در زندگی‌اش پیاده کند! صفحات مجازی‌اش، اتاقش و گوشی‌اش پُر بود از مطالب مهدوی، الا قلبش... 👤 او هم خودش را می‌دانست!
🖼   📌 رئیس شرکت... 💴 رئیس شرکت بود. هر ماه بخشی از درآمدش را برای کمک به موسسات و فعالیت‌های مهدوی هزینه می‌کرد. احترام سرلوحه کارش بود. جلوی پای هرکس که وارد اتاقش می‌شد، می‌ایستاد جز خدمه دفترش. از همه تشکر می‌کرد اما زبانش به تشکر از آبدارچی شرکت نمی‌چرخید. 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 همسایه... 🏠 در کارهای آپارتمان با همسایه‌ها همکاری نمی‌کرد. حق شارژ را با تأخیر پرداخت می‌کرد. در راهرو با صدای بلند حرف می‌زد و در را محکم به هم می‌کوبید، حتی صبح جمعه که به دعای ندبه می‌رفت. با این حال همیشه همسایه‌ها را به سبک زندگی مهدوی توصیه می‌کرد. 👤 او هم خودش را می‌دانست!