eitaa logo
سردار سلیمانی
448 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
18هزار ویدیو
303 فایل
این محبت سردارِ عزیزِ که ما را دورهم جمع کرده،لطفا شما هم بیاین تو دورهمی مون😊 استفاده از مطالب مانعی ندارد مدیر کانال @Atryas1360 @Abotorab213 ادمین ۱ ارتباط با مشاوره و پاسخگوی سوالات دینی @pasokhgo313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔹در آستانه هفته مبارک بسیج وبه مناسبت افتتاح جشنواره پایگاههای اسوه استان اصفهان🔹🔷 🔶🔸گفتگوی زنده تصویری سردار مقواساز جانشین سپاه صاحب الزمان (عجل‌الله‌فرجه) با بسیجیان عزیز استان🔶🔸 👈کانال یاوران رسانه بسیج مساجد ومحلات در روبیکا👉 ✴️ https://rubika.ir/isfmasajed ☑️چهارشنبه۱۴۰۰٫۸٫۲۶-ساعت۱۶:۳۰ پایگاههای بسیج استان اصفهان بسیج۱۴۰۰ ،پاره تن ملت 📣اطلاع رسانی نمایید.
آقااااا بلد نیستی نساز دیگه مگه مجبوری 😐 مجسمه شهدا در باغ موزه دفاع مقدس بنظر شما شبیه اند😢 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله مجتهدی(ره): زلزله اومد نمیخواد فرار کنی تو حیاط، شب تو خیابون بخوابی، این دعا را بخوان. 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌برای مراقبت از نسل دیجیتال چه کنیم؟ 🔸نسل امروز به نسل دیجیتال معروف است. کودکان و نوجوانانی که بیشتر اوقات خود را با گوشی‌های هوشمند و تبلت می‌گذرانند و با بازی‌های دیجیتال و فضای مجازی سرگرم می‌شوند. شما در مقابل بچه‌هایی که فضای مجازی را بیشتر از دنیای واقعی می‌پسندند چه واکنشی نشان می‌دهید؟ برای مراقبت از نسل دیجیتال چه راهکاری به ذهنتان می‌رسد؟ اگر به دنبال راهکار هستید این ویدئو را از دست ندهید. 🌷🍃🇮🇷
🔥روز سیاه مدیریت غربگرایان 🔹فتنه بنزینی سال ۹۸ دستپخت مدیریت ترسناک حسن روحاني و اصحاب میرحسین در دولت دوازدهم بود. 🔹در تقویم باید بیست و چهارم آبان، به عنوان «روز سیاه مدیریت غربگرایان» نامگذاری شود. ✍️حمیدرضا ابراهیمی 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️دو سال از صبح جمعه‌ای که حسن روحانی یهویی متوجه قیمت بنزین افزایش پیدا کرده است، گذشت. 🌷🍃🇮🇷
🔴 تاکید رئیس‌جمهور / از ایجاد شوک در قیمت‌ها جلوگیری شود آیت‌الله رئیسی در جلسه هیأت دولت: 🔹 نظارت بر همه قیمت‌گذاری‌های جدید در ستاد تنظیم بازار متمرکز شود. 🔹 رویه دولت این است که با حضور در میدان، مشکلات را شناسایی و حل و فصل کند. 🔹 همه دستگاه‌هایی که به نوعی اجازه تعیین قیمت دارند، باید این اختیار و اجازه خود را ذیل ستاد تنظیم بازار اعمال کنند و به گونه‌ای عمل کنند که تغییر قیمت در یک بازار بر بازارهای دیگر تأثیر منفی نگذارد و از ایجاد شوک در قیمت‌ها و بازارها جلوگیری شود./ ایسنا 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴تحقیر رادیوفردا توسط کاربران که باعث پاک کردن نظرسنجی شد 🔮 مرجع گفتمان 🌷🍃🇮🇷
✨﷽✨ ✍ نقل است که شیخ‌الرئیس ابوعلی‌سینا وقتی در مسیر برگشت از سفرش به مکانی رسید، اسبش را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد. مردی روستایی سوار بر الاغ، آنجا رسید. از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی‌سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به نزد شیخ نهاد تا بر سفره نشیند. شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من نبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد. شیخ ساکت شد و خود را در ظاهر لال نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضی از حال آن‌ها سوال کرد. شیخ هم‌چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال نشان می‌دهد تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته.قاضی پرسید: با تو چه سخن گفت؟او جواب داد: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت. شیخ پاسخی گفت: که زان پس در زبان پارسی مَثَل گشت: جواب ابلهان خاموشی است.🤫🤭 🌷🍃🇮🇷
🔴رهبر انقلاب: در منزل من همه در حال مطالعه خوابشان مى‌برد امام خامنه‌ای: 🔹در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان مى‌برد، خود من هم همين‌طورم. 🔹نه اين‌كه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مى‌كنم؛ تا خوابم مى‌آيد، كتاب را مى‌گذارم و مى‌خوابم. 🔹من فكر مى‌كنم كه همه خانواده‌هاى ايرانى بايد اين‌گونه باشند. توقّع من، اين است. 🔹بايد پدرها و مادرها، بچه‌ها را از اوّل با كتاب محشور و مأنوس كنند. حتّى بچه‌هاى كوچك بايد با كتاب اُنس پيدا كنند. 🔹بايد خريدِ كتاب، يكى از مخارج اصلى خانواده محسوب شود. مردم بايد بيش از خريدن بعضى از وسايل تزييناتى و تجمّلاتى - مثل اين لوسترها، ميزهاى گوناگون، مبلهاى مختلف و پرده و... -، به كتاب اهميّت بدهند. 🔹اوّل كتاب را مثل نان و خوراكى و وسايل معيشتى لازم بخرند؛ بعد كه اين تأمين شد به زوايد بپردازند. 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نگران نباش خواهرم همه خسارت ها رو ما میدیم.‌‌‌.... ✅ایشون مهندس دوستی استاندار هرمزگان هستند که با ساختن پالایشگاه ستاره خلیج فارس کشورمان را در تولید بنزین خودکفا کردند. بدون تشریفات و چقدر خودمانی بین مردم زلزله زده میرود به خانه هایشان میرود و به آنها آرامش میدهد‌. 💯💯فرق دارد دولت دست نخبگان انقلاب باشد یا مشتی قدرت طلب غربزده.... 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای♥️ به مناسبت تولد شهید ابومهدی:) 🌷🍃🇮🇷
🔴مردم واکسن کرونا را تزریق کنند 🔹حکیم خیراندیش استاد طب سنتی:‌ کرونا و واکسن آن دارای طبع سرد است. افرادی که دارای زمینه بیماری‌های سرد هستند، باید با انجام حجامت و خوردن غذای با طبع گرم آن را جبران کنند. یعنی باید واکسن را تزریق کرده و در کنار آن حجامت را انجام دهند. تزریق واکسن به کودکان نیز زیانی نمی‌رساند. 🔹خیراندیش در پاسخ به این سوال که «آیا با توجه به سردی هوا انجام حجامت ایرادی ندارد؟»، گفت: حجامت کردن تنها در دی ماه ممنوع است، که البته حجامت عمومی ممنوع است، اما حجامت اضطراری ممنوع نیست. 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حرمت مثل نگینی ست در انگشتر شهر که در اطراف خودش فاضل و بهجت دارد 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وفات ڪریمه‌اهل‌بیت حضرت معصومہ‌ سلام‌الله‌علیها برتمام شیعیان تسلیت🖤 🌷🍃🇮🇷
مداحی_آنلاین_ای_که_بوی_فاطمه_آید_ز_خاک_کوی_تو_نزار_قطری.mp3
4.72M
🔳 سلام الله علیها 🌴ای که بوی فاطمه 🌴آید ز خاک کوی تو 🎤 👌بسیار دلنشین
مداحی آنلاین - همسایه آفتاب - استاد عالی.mp3
2.41M
🏴 سلام الله علیها ♨️همسایه آفتاب 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️فرق میکنه به کی رای بدیم... 🔻نگاه نکنین معاون اول رئیس جمهور بلافاصله وارد مناطق زلزله زده میشه و برای سر زدن به زلزله زده‌ها با ادب و احترام میشینه ‼️یه زمانی معاون اول رئیس جمهور دیرتر از همه ارگانها وارد میشد... وقتی هم به چادری سر میزد همراه با کفش بود! ⁉️انصافا فرقی نیست؟!
✅ کسیکه در نظام مسئولیتی دارد ولی آرمان های آنرا آنگونه که امام بزرگوار گفته است،در دل قبول ندارد، 🔴 آن پست برای اوحرام است.
به وقت
✍️ 💠 هیاهوی مردم در گوشم می‌کوبید، در تنگنایی از به خودم می‌پیچیدم و تنها نگاه نگران سعد را می‌دیدم و دیگر نمی‌شنیدم چه می‌گوید. بازوی دیگرم را گرفته و می‌خواست در میان جمعیتی که به هر سو می‌دویدند جنازه‌ام را از زمین بلند کند و دیگر نفسی برای ناله نمانده بود که روی دستش از حال رفتم. از شدت ضعف و ترس و خونریزی با حالت تهوع به هوش آمدم و هنوز چشمانم را باز نکرده، زخم شانه‌ام از درد نعره کشید. کنار دیواری سیاه و سنگی روی فرشی قرمز و قدیمی افتاده بودم، زخم شانه‌ام پانسمان شده و به دستم سِرُم وصل بود. 💠 بدنم سُست و سنگین به زمین چسبیده و نگاه بی‌حالم تنها سقف بلند بالای سرم را می‌دید که گرمای انگشتانش را روی گونه‌ام حس کردم و لحن گرم‌ترش را شنیدم :«نازنین!» درد از روی شانه تا گردنم می‌کشید، به‌سختی سرم را چرخاندم و دیدم کنارم روی زمین کز کرده است. به فاصله چند متر دورمان پرده‌ای کشیده شده و در این خلوت فقط من و او بودیم. 💠 صدای مردانی را از پشت پرده می‌شنیدم و نمی‌فهمیدم کجا هستم که با نگاهم مات چشمان سعد شدم و پس از سیلی سنگینش باور نمی‌کردم حالا به حالم گریه کند. ردّ روی پیراهن سفیدش مانده و سفیدی چشمانش هم از گریه به سرخی می‌زد. می‌دید رنگم چطور پریده و با یک دست دلش آرام نمی‌شد که با هر دو دستش صورتم را می‌کرد و زیر لب می‌گفت :«منو ببخش نازنین! من نباید تو رو با خودم می‌کشوندم اینجا!» 💠 او با همان لهجه عربی به نرمی صحبت می‌کرد و قیل و قال مردانی که پشت پرده به فریاد می‌زدند، سرم را پُر کرده بود که با نفس‌هایی بریده پرسیدم :«اینجا کجاس؟» با آستینش اشکش را پاک کرد و انگار خجالت می‌کشید پاسخم را بدهد که نگاهش مقابل چشمانم زانو زد و زیر لب زمزمه کرد :«مجبور شدم بیارمت اینجا.» 💠 صدای امام جماعت را شنیدم و فهمیدم آخر کار خودش را کرده و مرا به عُمری آورده است و باورم نمی‌شد حتی به جراحتم رحمی نکرده باشد که قلب نگاهم شکست و او عاشقانه التماسم کرد :«نازنین باور کن نمی‌تونستم ببرمت بیمارستان، ممکن بود شناسایی بشی و دستگیرت کنن!» سپس با یک دست پرده اشک را از نگاهش کنار زد تا صورتم را بهتر ببیند و با مهربانی دلداری‌ام داد :«اینجام دست کمی از بیمارستان نداره! برا اینکه مجروحین رو نبرن بیمارستان، این قسمت مسجد رو بیمارستان کردن، دکتر و همه امکاناتی هم اوردن!» 💠 و نمی‌فهمید با هر کلمه حالم را بدتر می‌کند که لبخندی نمکین نشانم داد و مثل روزهای خوشی‌مان شیطنت کرد بلکه دلم را به دست آورد :«تو که می‌دونی من تو عمرم یه رکعت نخوندم! ولی این مسجد فرق می‌کنه، این مسجد نقطه شروع مبارزه مردم بوده و الان نماد مخالفت با شده!» و او با دروغ مرا به این کشانده بود که به جای خنده، چشمانم را از درد در هم کشیدم و مظلومانه ناله زدم :«تو که می‌دونستی اینجا چه خبره، چرا اومدی؟» با همه عاشقی از پرسش بی‌پاسخم کلافه شد که گرمای دستانش را از صورتم پس گرفت و با حالتی حق به جانب بهانه آورد :«هسته اولیه انقلاب تو تشکیل شده، باید خودمون رو می‌رسوندیم اینجا!» 💠 و من از اخبار بی‌خبر نبودم و می‌دیدم درعا با آمادگی کامل به سمت جنگ می‌رود که با همه خونریزی و حال خرابم، با صدایی که به سختی شنیده می‌شد، بازخواستش کردم :«این چند ماه همه شهرهای تظاهرات بود! چرا بین اینهمه شهر، منو کشوندی وسط میدون جنگ درعا؟» حالت تهوع طوری به سینه‌ام چنگ انداخت که حرفم نیمه ماند و او رنگ مرگ را در صورتم می‌دید که از جا پرید و اگر او نبود از تنهایی جان می‌دادم که به التماس افتادم :«کجا میری سعد؟» 💠 کاسه صبرم از تحمل اینهمه در نصفه روز تَرک خورده و بی‌اختیار اشک از چشمانم چکید و همین گریه بیشتر آتشش می‌زد که به سمت پرده رفت و یک جمله گفت :«میرم یه چیزی برات بگیرم بخوری!» و دیگر منتظر پاسخم نماند و اگر اشتباه نکنم از شرّ تماشای اینهمه شکستگی‌ام فرار کرد. تازه عروسی که گلوله خورده و هزاران کیلومتر دورتر از وطنش در غربتِ مسجدی رها شده، مبارزه‌ای که نمی‌دانستم کجای آن هستم و قدرتی که پرده را کنار زد و بی‌اجازه داخل شد. 💠 از دیدن صورت سیاهش در این بی‌کسی قلبم از جا کنده شد و او از خانه تا اینجا تعقیبم کرده بود تا کار این را یکسره کند که بالای سرم خیمه زد، با دستش دهانم را محکم گرفت تا جیغم در گلو گم شود و زیر گوشم خرناس کشید :«برای کی جاسوسی می‌کنی ؟»... ✍️نویسنده: