📘#داستانهایبحارالانوار
💠روش دعا کردن
🔹حارث بن مغیره میگوید:
از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمودند:
«اگر یکی از شما حاجتی از حاجتهای دنیا را داشت، قبل از هر چیز بسیار خداوند عزیز را حمد و ثناگوید.
سپس صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و آل او بفرستد. آنگاه حاجات خود را بخواهد، حاجتش برآورده میشود.»
🔹 سپس فرمودند:
«شخصی داخل مسجد شد، دو رکعت نماز گزارد و بلافاصله از خداوند چیزی طلب نمود.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
"این بنده در درگاه الهی عجله نمود، دعایش به این زودی قبول نمی شود. "
دیگری آمد و نماز خواند پس از اتمام نماز خداوند را مدح و ثناگفت و صلوات بر پیامبرش فرستاد.
در این وقت رسول خدا فرمودند:
"اینک حاجتت را از خدا بخواه که برآورده خواهد شد."»
📚 بحار: ج ۹۳، ص ۳۱۵.
بحار: ج ۹۳، ص ۳۱۸.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 این قصر از آن کیست؟
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید:
شبی که مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم، در آنجا قصری از یاقوت سرخ دیدم که از درخشندگی و نورانیت، درون آن از بیرونش دیده میشد. و در آن قصر، دو گنبد از دُر و زبرجد، خود نمایی میکرد.
🔹از جبرئیل پرسیدم: این قصر از آن کیست؟
گفت: برای کسی است که چهار صفت را داشته باشد:
۱-کلامش پاک باشد.
۲-دائم روزه دار باشد.
۳-غذا دهنده ی مردم باشد.
۴-و شب زنده دار باشد، هنگامی که مردم در خوابند.
🔹مولا علی علیه السلام میفرماید:
من عرض کردم: «یا رسول الله! چه کسی میتواند این چهار خصلت را داشته باشد؟»
🔹رسول خدا فرمود: آیا میدانی کلام پاک یعنی چه؟
عرض کردم: خدا و پیامر داناترند.
➖هر کس مدام بگوید: «سبحان الله و الحمد لله ولا اله الا الله و الله
اکبر» او کلام پاک گفته است.
➖ میدانی دائم روزه بودن چه گونه است؟
عرض کردم :خدا و رسولش آگاه تر هستند.
➖هر کس ماه رمضان را روزه بگیرد، و حتی یک روز آن را بدون عذر نخورد. او دائم روزه دار است.
➖ آیا میدانی غذا دادن به مردم یعنی چه؟
خدا و پیغمبرش میدانند.
➖ هرکس احتیاجات خانواده اش را فراهم نماید، به طوری که نگاه آنان به دست دیگران نباشد. وی اطعام کرده.
➖آیا میدانی شب زنده داری در حالی که مردم در خوابند چیست؟
خدا و رسول او داناترند.
➖ منظور کسی است که نخوابد تا نماز عشای خود را سر وقت بخواند، در حالی که دیگران در خوابند. او شب زنده دار است.
📚بحارالانوار ج ۸ ص ۱۷۷
📘#داستانهایبحارالانوار
💠ما درون را بنگریم و حال را
🔹امام باقر (علیه السلام) میفرمایند:
«دو مرد وارد مسجد شدند، یکی از آنها عابد و دیگری فاسق و گنهکار بود.
هنگامی که از مسجد بیرون آمدند، مرد گنهکار مؤمن واقعی ولی مرد عابد، فاسق خارج شد، چون هنگامی که عابد وارد مسجد شد به عبادت میبالید و در درونش به خود مغرور بود، اما گنهکار در اندیشه ندامت پشیمانی از گناه و طلب آمرزش از خداوند بود.»
📚 بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۳۱۱.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠بهترینها و بدترین ها
🔹مولای لقمان حکیم به او گفت:
گوسفندی را سر ببر، و دو عضو از بهترین اعضایش را برایم بیاور!
لقمان گوسفندی را سر برید و دل و زبانش را نزد مولایش آورد.
🔹روز دیگر به او گفت:
برو گوسفندی را ذبح کن و دو عضو از بدترین عضوهایش را برایم بیاور.
او رفت باز دل و زبان را آورد.
🔹مولایش از او پرسید:
چگونه دل و زبان هم بهترین و هم بد ترین اعضاء هستند؟
🔹لقمان پاسخ داد:
إنهما أطیب شییء إذا طابا و اخبث شیی اذا خبثا:
دل و زبان اگر پاک باشند بهترین اعضاء؛ و اگر ناپاک باشند بدترین آنها هستند.
📚 بحارالانوار، ج ۱۳ ص۴۲۴ در متن و حاشیه
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 شکایت از مشکلات
🔹مفضل میگوید:
محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و از مشکلات زندگی شکایت کردم. امام علیه السلام به کنیز دستور دادند کیسه ای که چهارصد درهم در آن بود، به من دادند و فرمودند:
"با این پول زندگیت را سامان بده."
🔹عرض کردم:
فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنی!
امام صادق علیه السلام فرمودند:
"بسیار خوب دعا هم میکنم."
و در آخر فرمودند:
"مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود برای مردم پرهیز کن!"
اگر چنین نکنی نزد مردم ذلیل و خوار میشوی. بنابراین برای دوری از ذلت، درد دلت را هرگز به کسی نگو!
📚بحار: ج ۴۷، ص ۳۴
📘#داستانهایبحارالانوار
💠سه امتیاز ارزشمند
🔹امام سجاد علیه السلام میفرمایند:
خداوند همه انسانها را روز قیامت در یک صف واحد قرار میدهد، آنگاه فریادگری از جانب خداوند فریاد میزند «این اهل الفضل»؛برتران کجایند؟
🔹عده ای از بین مردم جواب میدهند، ماییم برتر از دیگران.
فرشتگان میپرسند امتیاز و برتریتان در چیست؟ میگویند:
ما دارای این سه خصلت بودیم:
✔️۱- کسانی که با ما قطع رابطه میکردند با آنان ارتباط برقرار میکردیم.
✔️۲- کسانی که چیزی به ما نمی دادند به آنان عطا میکردیم.
✔️٣- از ستمگران در حقمان میگذشتیم.
فرشتگان میگویند راست گفتید، اکنون وارد بهشت شوید.
📚 بحار، ج ۷۱، ص ۴۰۰
📘#داستانهایبحارالانوار
💠دوستی و دشمنی برای خدا
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی به یکی از اصحابشان فرمودند:
ای بنده ی خدا! محبت کن برای خدا و خشمگین باش برای خدا و دوستی کن در راه خدا و دشمنی کن در راه خدا، زیرا جز این راه، به ولایت و دوستی خدا نخواهی رسید، و انسان مزهی ایمان را نمی چشد اگر چه نماز و روزه اش زیاد باشد، مگر اینکه دوستی و دشمنی او برای خدا شود.
و به راستی که بیشتر برادری و دوستی مردم در این روزگار بر مدار دنیا میچرخد، به خاطر دنیا با هم دوستی میکنند و برای آن با هم دشمنی میورزند و چنین دوستی و دشمنی نزد خدا برای آنها هیچ فایده ای ندارد.
🔹مرد صحابی پرسید: چطور بدانم که در راه خداوند دوستی و دشمنی کرده ام؟ دوست خدا کیست تا با او دوستی کنم و دشمن خدا کیست تا با او دشمن باشم؟
🔹پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره به حضرت علی علیه السلام کردند و فرمودند:
این مرد را میبینی؟
گفت: آری!
پیامبر فرمودند: دوست او دوست خداست، او را دوست بدار و دشمن او دشمن خداست او را دشمن بدار، دوستش را دوست بدار گرچه کشنده ی پدرت باشد و دشمنش را دشمن بدار گرچه پدر یا فرزندت باشد.
📚بحارالانوار ج ۲۷، ص ۵۹. و همان، ج ۶، ص ۲۳۶.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠برخورد منطقی با سخن چین!
🔹شخصی سخن چین، به حضور امام حسن علیه السلام رسید.
عرض کرد:
فلانی از شما بدگویی میکند.
🔹امام علیه السلام به جای تشویق چهره درهم کشید و به او فرمود:
«تو مرا به زحمت انداختی.
از این که غیبت یک مسلمان را شنیدم باید درباره خود استغفار کنم واز این که گفتی آن شخص با بدگویی از من، مرتکب گناه شده بایستی برای او نیز دعا کنم.»
📚بحارالانوار، ج ۴۳، ص۳۵۰
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 شوخی با زن نامحرم!
🔹ابوبصیر رحمة الله علیه میگوید:
در کوفه بودم، به یکی از بانوان درس قرائت قرآن میآموختم.
روزی در یک موردی با او شوخی کردم!
مدتها گذشت تا اینکه در مدینه به حضور امام باقر علیه السلام رسیدم.
🔹آن حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمودند:
«کسی که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او برمی گرداند، این چه سخنی بود که به آن زن گفتی؟»
از شدت شرم، سرم را پایین انداخته و توبه نمودم.
امام باقر علیه السلام فرمودند:
«مراقب باش که تکرار نکنی.»
📚 بحار، ج ۴۶، ص ۲۴۷
📘#داستانهایبحارالانوار
💠خوبی در مقابل بدی
🔹شیخ عاملی میگوید:
روزی در مجلسی از من سخن به میان آمده بود، شنیدم یکی از معاصرین که ادعای دوستی با من میکرد ولی در این ادعا دروغ میگفت؛ غیبت مرا نموده نسبتهای ناروایی به من داده و این آیه را در نظر نداشت که خداوند میفرماید: «آیا دوست دارید گوشت برادر مرده خود را بخورید، چنانچه دوست نمی دارید، از غیبت نیز پرهیز کنید.»
🔹هنگامی که فهمید من از این جریان مطلع گشتم، نامه ای بلند بالا برایم نوشت، و اظهار پشیمانی نموده و از من درخواست رضایت کرده بود.
🔹در جواب نامه اش نوشتم خداوند تو را پاداش دهد در مقابل آن هدیه ای که برایم فرستاده ای، زیرا هدیه تو باعث سنگینی کفه حسناتم در روز قیامت میشود.
از رسول خدا روایتی به ما رسیده که فرمود:
در روز قیامت بنده ای را در مقام حساب میآورند، کارهای نیک در یک کفه و کارهای بدش را در کفه دیگر میگذارند، کفه گناه سنگین تر میشود در این هنگام ورقه ای بر روی حسناتش قرار میگیرد کارهای نیکش به واسطهی آن کفه از گناهانش افزونتر میگردد، عرض میکند خدایا! این ورقه چه بود، من که هر عملی را در شب و روز انجام داده بودم، در مقابلم یافتم، اما چنین عملی نداشتم؟ خطاب میرسد این، به خاطر آن سخنی است که درباره تو گفته اند و حال آن که از آن نسبت پاک بودی.
این حدیث مرا وا میدارد که سپاسگزار تو باشم، به واسطه خیری که به من رسانیده ای، با اینکه اگر در رو به رویم چنین کار یا بدتر از آن را انجام میدادی، نه تنها با تو مقابله به مثل نمی کردم، بلکه جز عفو، گذشت دوستی و وفا از من نمی دیدی.
📚بحار ج ۱۰۹ ص ۱۱۱
📘#داستانهایبحارالانوار
💠راز صلهٔ رحم و طول عمر
🔹شعیب عقر قوفی میگوید:
... من با یعقوب (اهل مغرب) که برای زیارت به مکه آمده بود، محضر امام کاظم علیه السلام رسیدیم. امام نگاهشان که به یعقوب افتاد، فرمودند:
«- ای یعقوب! تو دیروز به اینجا وارد شدی و میان تو و برادرت اسحاق در فلان محل درگیری پیش آمد و کار به جایی رسید که همدیگر را دشنام دادید. شما نباید مرتکب کار زشت و قبیحی شوید. فحش دادن و ناسزا گفتن به برادران دینی، از آیین ما و پدران و نیاکان ما بهدور است و ما به هیچ یک از شیعیان خود اجازه نمی دهیم که چنین رفتاری را داشته باشند. از خدای یگانه بپرهیز و تقوا داشته باش. ای یعقوب! به زودی مرگ بین تو و برادرت (به خاطر قطع رحم)، جدایی خواهد افکند.
برادرت اسحاق در همین سفر پیش از آنکه به نزد خانواده خود برگردد خواهد مُرد و تو نیز از رفتارت پشیمان خواهی شد.
شما قطع رحم کردید و نسبت به یکدیگر قهر هستید، بدین جهت خداوند عمر شما را کوتاه نمود.»
🔹یعقوب گفت: فدایت شوم! اجل من کی خواهد رسید؟
امام فرمودند: «اجل تو نیز رسیده بود ولی چون تو در فلان منزل به عمه ات خدمت کردی و بواسطه هدیه او را خوشحال نمودی، بخاطر این صله رحم خداوند بیست سال بر عمر تو افزود.»
🔹شعیب میگوید: پس از مدتی یعقوب را در مکه دیدم. احوالش را پرسیدم.
او گفت:
- برادرم، همانطور که امام علیه السلام فرمودند، پیش از آنکه به خانه خود برسد وفات یافت و در همین راه به خاک سپرده شد.
📚بحار، ج ۴۸، ص ۳۹.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 انسانهای نالایق
🔹جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمودند:
«می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجز ترین مردم را به شما نشان دهم؟»
اصحاب گفتند: بلی یا رسول الله!
🔹حضرت فرمودند:
🔘۱-کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
🔘۲-دزد ترین انسان کسی است که از نمازش میکاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده میشود.
🔘۳-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی میافتد ولی به او سلام نمی کند.
🔘۴-ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده میشود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
🔘۵-و عاجز ترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد.
📚 بحار، ج ۸۴، ص ۲۵۷.