❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🔹خیلی دلش می خواست بره حوزه و درس طلبگی بخونه، آنقدر به طلبگی علاقه داشت که توی خونه صداش می کردیم آشیخ احمد.
ولی وقتی ثبت نام حوزه شروع شد، هیچ اقدامی نکرد.
فکر کردیم نظرش برگشته و دیگر به طلبه شدن علاقه ای ندارد.
وقتی پاپیچش شدیم گفت:
کار بابا تو مغازه زیاده،
برای اینکه پدرش دست تنها اذیت نشود قید طلبه شدن را زد.
🌹 جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان
📚 یادگاران ٩ صفحه ۵
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
گلولههای دشمن پشت سر هم میریخت روی سرمان. مانده بودیم چهکار کنیم. جابری گفت: «متوسل بشین به حضرت فاطمه تا بارون بیاد».
دست برداشتیم به دعا و #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را واسطه کردیم. یک ربع نگذشته بود که باران بارید و آتش دشمن آرام شد.
اللهیار داشت از خوشحالی گریه میکرد. گفت: «یادتون باشه از حضرت فاطمه دست برندارین. هر وقت گرفتار شدین #امام_زمان را قسم بدین به جان مادرش، حتماً جواب میگیرید».
شهید اللهیار جابری
1.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🔆اخلاق که نداشته باشی؛
به هیچ دردی نمیخوره!
شهیدمحمدهادیامینی
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
♨️ برای چی باید با تو دعوا کنم؟!
🔹خصوصیات اخلاقی مهدی منحصربهفرد بود. بهطور مثال، اصلاً عصبانی نمیشد. من یاد ندارم طی چهار سال زندگی مشترکی که با مهدی داشتم، دعوایمان شده باشد. حتی یکی دوبار از عمد کاری کردم که عصبانیاش کنم، اما هربار با ملایمت و مهربانی عکسالعمل نشان داد. میگفتم: «مهدی! چرا تو اصلاً عصبانی نمیشی؟» در جواب، آیهٔ «رحماء بینهم اشداء علی الکفار» را میخواند و میگفت: «خدا توی قرآن اینجوری گفته؛ گفته با کفار با خشونت رفتار کنید، با اطرافیانتون با محبت. برای چی باید با تو دعوا کنم؟!»
📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا ص ۴۰ و ۴۱
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
شهید جواد محمدی
جاهایی هم اگر میدید حق الناسی مرتکب شده سریع جبران میکرد اطراف منطقه نطنز باغهایی بود که چون حصار نداشت، فکر کردیم اینها عمومی است یک روز که برای سرکشی رفته بودیم چند تا چاقاله چیدیم و خوردیم.
یکهو دیدیم یک نفر دارد با بیل به طرف ما میآید !!!
آمد و به ما گفت: من بچه یتیمم؛ آمده اید از باغ من میخورید؟! خجالت نمیکشید؟! جمع کنید خودتان را ...
این را که ،گفت جواد خشکش زد ،بهش گفت: ما
فکر کردیم این باغ صاحب ندارد.
بعد دستش را کرد توی جیبش و گفت بفرمایید این پول را بگیرید و حلال کنید.
صاحب باغ هم وقتی رفتار جواد را دید گفت نوش جانتان هرچه خوردید فقط چیزی بیرون نبرید.
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
⁉️ میدانی «الله اکبر» یعنی چه؟
ابراهیم میگفت: میدانی #الله_اکبر یعنی چه؟ یعنی خدا از هرچه که در #ذهن داری بزرگتر است.
خدا از هرچه بخواهی فکر کنی باعظمتتر است. یعنی هیچکس مثل او نمیتواند من و شما را #کمک کند.
الله اکبر یعنی خدای به این عظمت در کنار ماست، ما کی هستیم؟
اوست که در سختترین شرایط ما را کمک میکند.
برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط، بهخصوص وقتی در #بنبست قرار گرفتید فریاد بزنید: الله اکبر! و خودش نیز در عملیاتها با همین ذکر، حماسههای بزرگی آفریده بود.
میگفت: «با بیان این ذکر #توکل شما زیاد میشود.»
📚 از کتاب سلام بر ابراهیم ۲
📖 صفحه ۱۳۰
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
👌امربهمعروف به سبک حاج حسین
🔹پنج سرباز با هم درگیر شدند که در این درگیری نسبت به یک دیگر بی احترامی کردند و هیچکدام کوتاه نمیآمد…
جلو رفتم گفتم: برید سر کارتون, خجالت بکش، این چه طرز حرف زدنِ…
🔹یک باره شهید حاج حسین از درب حسینیه بیرون آمد؛ تا این صحنه را دید گفت: آقایون من یک سؤال دارم هرکس جواب بده تشویقی میدمش…
سربازها صداشون قطع شد تکتک سلام کردن و احترام نظامی…
🔹گفت آیه شریفه ” وَلا تَنَابَزُوا بِالألْقَابِ ….” کدام سوره است ومعنیش چیه!!!؟؟؟
همه ساکت بودند, یکیشان گفت:
ببخشید جناب سرهنگ…و زد زیر گریه…
🔹یکی دیگر به لهجه مشهدی گفت: آهان مو مودونم فهمیدوم.
معنی آیه را گفت…بقیه شروع کردند ازهمدیگه عذرخواهی و اینکه اشتباه کردیم و منم حیران که روش امربهمعروف چقدر فرق داره و من کجا و اون کجا….
صدا زد دعایم کنید و رفت….
فردایش هم همهشان را یکی دو روز مرخصی تشویقی داد...
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🔹محور همه فعالیت هایش « #نماز » بود.
در سختترین شرایط ، نمازش را اوّل وقت می خواند ، بیشتر هم به «جماعت » و در «مسجد ». دیگران را هم به نماز دعوت می کرد.
🔹یکبار باهم مسجد موسی ابن جعفر رفتیم. نگاه کردم به نماز خواندن ابراهیم، در نماز چشمهایش را می بست!
بعد از نماز گفتم: چرا چشمت رو تو نماز می بندی. مکروهه.
گفت: اگر توی نماز با بستن چشم، توجهت به خدا بیشتر باشد اشکالی ندارد.
بعدها همین مطلب را در رساله احکام خواندم.
#شهید_ابراهیم_هادی
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
سعی می کرد در حضورش کمتر غیبت بشه.
همیشه سرصحبتی که بوی غیبت می داد،
یا آنجا را ترک می کرد،
یا صحبت را عوض می کرد.
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
💠شهید محمد پورهنگ
تقسیم کار کرده بودیم. کارهای منزل با من بود و خرید خانه با ایشان. آماده کردن منزل برای مهمانی را من به عهده گرفته بودم و تمیز کردن خانه پس از مهمانی وظیفه ایشان بود. گاهی وقتی مهمان آشنایی داشتیم که می خواست مثلا در شستن ظرف ها کمک کند، من با اصرار نمی گذاشتم و می گفتم این وظیفه محمد آقاست. ایشان هم سر می رسید و با خنده می گفت: منزل خودتان است. اجازه بده مهمان ها راحت باشند و به کارشان برسند.
جمعه ها روز تعطیلی ما و فعالیت ایشان بود. از درست کردن غذا و سالاد تا گردگیری و جارو زدن منزل را خودشان انجام می دادند و می گفتند: تمام هفته شما کار کردید و امروز نوبت من است.
به جارو زدن حساسیت داشت. همین که شروع می کرد، دانه های عرق از سر و رویش سرازیر می شد. می گفت: در احادیث و سیره ائمه خوانده ام کمک کردن مرد در کارهای خانه، کفاره گناهان اوست.
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
مقيد بود هر روز #زيارت_عاشورا را بخواند.
حتي اگر كار داشت و سرش شلوغ بود، حتما سلام آخر زيارت عاشورا را ميخواند.
دائما میگفت:
"اگر دست جوانان را در دست #امام_حسين سلام الله علیه بگذاريم، همه مشكلاتشان حل میشود و امام با ديده لطف به آنها نگاه میكند.
شهید ابراهیم هادی
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
مادر بزرگ شهید #جھاد_مغنیه میگفت:
مدت طولانـی بعد از شھادتش اومد به خوابم
بھش گفتم: چرا دیر کردی؟
منتظرت بودم . . !💔
گفت: طول کشید تا از بازرسـیها رد شدیم
گفتم چه بازرسی؟!
گفت: بیشتر از همه سر بازرسـی نماز وایسادیم
بیشتر هم درباره نمازصبح میپرسیدن!