❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
✍ با حامد زیاد ماموریت رفتم. شاید نزدیک به یکسال باهاش زندگی کردم؛ هروقت که با هم همسفر میشدیم، میدیدم حامد هر شب بعد از اینکه از عملیات میآمدیم، قبل از خواب یکهو غیبش میزد!
میرفتم و میدیدم یک گوشه نشسته و دور از چشم بقیه با اون قرآنی که همیشه همراهش بود، مشغول خواندن قرآنه!
بهش گفتم: حامدجان! خیلی بهت دقت کردم تو این همه ماموریت، هرشب میری یه گوشه و قرآن میخوانی!
گفت: ببین داداش! قرآن رو بخوان حتی شده شبی یک صفحه.
اون وقت هستش که تأثیرش رو تو زندگیت میبینی.
این پیوسته قرآن خواندن مسیر آدم رو مشخص و عاقبت بخیرت میکنه.
نیازی نیست آنقدر بخوانی که خسته بشوی، تو بخوان، شبی یک صفحه ولی بخوان حتما.
شهید مدافع حرم حامد سلطانی...🌷🕊
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
برادران و خواهران من، #امام_زمان غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم.
از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
هر گناه ما مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن...
شهید سجاد زبر جدی🌷
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
💠شهید محمد هادی ذوالفقاری
🌷سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد ؛
هر حرفی که میخواهید بزنید فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه ؟!
بی دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت های ما به گناه و دروغ و ... ختم میشود .
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
💠سیره مهدوی شهیدجوادالله کرم
💢ذکر و ياد امام مهدی در رفتارهای او تاثير فوق العادهای داشت. دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر، هميشه وِرد زبانش بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن يا زيارت عاشورا کند؛ انگار احساس میکرد که بدون دعای فرج، اعمالش مقبول نيست.
💢دعا برای تعجيل فرج، در رأس همه حاجات و دعاهايش بود. هر وقت قرار بود کسی به زيارت برود، يا در التماس دعا گفتنهای مرسوم، ميگفت: «برای امام زمان خيلی دعا کنيد!» اگر قرار بود دوستی به زيارت برود، نشانهای میداد تا به ياد او بيفتد و بعد تأکيد ميکرد: «وقتی ياد من افتادی، برای #امام_زمان دعا کن!» هيچ وقت نشنيدم که برای خودش دعایی بخواهد.
🖋به نقل از زینب اهوارکی (همسرشهید)
#مهدویتوشهدا
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
مادر بزرگ شهید #جھاد_مغنیه میگفت:
مدت طولانـی بعد از شھادتش اومد به خوابم
بھش گفتم: چرا دیر کردی؟
منتظرت بودم . . !💔
گفت: طول کشید تا از بازرسـیها رد شدیم
گفتم چه بازرسی؟!
گفت: بیشتر از همه سر بازرسـی نماز وایسادیم
بیشتر هم درباره نمازصبح میپرسیدن!
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
💠سیره مهدوی شهیدجوادالله کرم
💢ذکر و ياد امام مهدی در رفتارهای او تاثير فوق العادهای داشت. دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر، هميشه وِرد زبانش بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن يا زيارت عاشورا کند؛ انگار احساس میکرد که بدون دعای فرج، اعمالش مقبول نيست.
💢دعا برای تعجيل فرج، در رأس همه حاجات و دعاهايش بود. هر وقت قرار بود کسی به زيارت برود، يا در التماس دعا گفتنهای مرسوم، ميگفت: «برای امام زمان خيلی دعا کنيد!» اگر قرار بود دوستی به زيارت برود، نشانهای میداد تا به ياد او بيفتد و بعد تأکيد ميکرد: «وقتی ياد من افتادی، برای #امام_زمان دعا کن!» هيچ وقت نشنيدم که برای خودش دعایی بخواهد.
🖋به نقل از زینب اهوارکی (همسرشهید)
#مهدویتوشهدا
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
♨️ دستخط شهید مصطفی صدرزاده...
🗒 عملیات نظم در خانواده!
۱_با اعضای خانواده تمام احترام رعایت شود (در اوج محبت)
۲_باید حداقل هفته یک مرتبه برای همسر گل خریده شود.
۳_ساعت خوابیدن و بیدار شدن همیشه باید یکی باشد.
۴_لباس های شخصی خود را حداقل بشورم.
۵_ظرف های داخل آشپزخانه به محض رویت باید شسته شود.
۶_هرگونه ریخته و پاش در منزل باید به سرعت جمع آوری شود.
۷_باید در خانه همیشه نان تازه باشد.
۸_وضعیت لباس فرزند وهمسر باید کنترل شود و زمانی برای خرید ماهانه یا سالانه مشخص شود.
۹_بخشی از حقوق به خود همسر داده شود.
۱۰_به هیچ وجه سر همسر و فرزند نباید داد کشید.
۱۱_دیدار پدر و مادر و فامیل بسیار حساب شده و طی زمان بندی باشد.
۱۲_باید برنامه های منزل از یک هفته قبل تنظیم شود.
۱۳_باید زمان تفریح همسر و فرزند کامل منظم و مشخص شده باشد.
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
آرمان از غیبتکردن و دروغگفتن بسیار متنفر بود.
اگر جایی، غیبت میکردند اول از عواقب آن مفصل توضیح میداد... او اشاره میکرد که غیبت چقدر گناه بزرگی نزد خدا محسوب و به چه اندازه غیر قابل بخشش است!
او میگفت: هر چیزی که برای خودت نمیپسندی برای دیگران هم نپسند... اگر ادامه میدادند، آرمان آن جمع را ترک میکرد.
✍ به روایت مـادر شهیــد
شادی روح آرمانعزیز #صلوات 🕊
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
یه بار اومد پیشم گفت:
مجید جایی رو سراغ نداری روزای تعطیل بایستم کار کنم ؟
گفتم اتفاقا این قنادی که کار میکنم نیرو میخواد .
نپرسید حقوقش چقده،بیمه میکنه یا نه یا حتی ساعت کاریش به چه شکله؛
اولین سوالش این بود :سرِ ظهر میزاره برم نماز اول وقت بخونم؟
شهید محسن حججی
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
وقتی از سفر کربلا برگشت مادر پرسیده بود چه چیزی از امام حسین خواستی؟
مجید گفته بود یک نگاه به حضرت ابالفضل کردم و یه نگاه به گنبد امام حسین، گفتم آدمم کنید.
مجید هیچ وقت اهل نماز و روزه و دعا نبود، اما سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلی متحول شد، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت میخواند و حتی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند، خودش همیشه میگفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که این طور عوض شدهام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم. در این مدتی که دچار تحول روحی و معنوی شده بود همیشه زمزمه لبش «پناه حرم، کجا میروی برادرم» بود؛ همیشه ارادت خاصی به حضرت زینب (سلام الله علیها) داشت.
✍خواهر شهید مجید قربانخانی
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
💠شهید محمد پورهنگ
تقسیم کار کرده بودیم. کارهای منزل با من بود و خرید خانه با ایشان. آماده کردن منزل برای مهمانی را من به عهده گرفته بودم و تمیز کردن خانه پس از مهمانی وظیفه ایشان بود. گاهی وقتی مهمان آشنایی داشتیم که می خواست مثلا در شستن ظرف ها کمک کند، من با اصرار نمی گذاشتم و می گفتم این وظیفه محمد آقاست. ایشان هم سر می رسید و با خنده می گفت: منزل خودتان است. اجازه بده مهمان ها راحت باشند و به کارشان برسند.
جمعه ها روز تعطیلی ما و فعالیت ایشان بود. از درست کردن غذا و سالاد تا گردگیری و جارو زدن منزل را خودشان انجام می دادند و می گفتند: تمام هفته شما کار کردید و امروز نوبت من است.
به جارو زدن حساسیت داشت. همین که شروع می کرد، دانه های عرق از سر و رویش سرازیر می شد. می گفت: در احادیث و سیره ائمه خوانده ام کمک کردن مرد در کارهای خانه، کفاره گناهان اوست.
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🔆 این کار فلسفه داره!
✍ یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور. نمازش که تمام شد، گفتم: «منصور جان، مگه جا قحطیه که برای نماز میآیی وسط بچهها؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم بیام دنبال مُهر تو بگردم!» تسبیح را برداشت و همانطور که میچرخاندش، گفت: «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میخونم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مُهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم یه اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چطور بعداً بهشون بگم بیایین نماز بخونین؟!»
قرآن هم که میخواست بخواند، همینطور بود. ماه رمضانها بعد از سحر کنار بچهها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش، قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم میگرفتم و خطبهخط با او میخواندم.
اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت بهجای اینکه چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
📚 برگرفته از کتاب «آسمان 5» | #سرلشکر_شهيد_منصور_ستاری به روايت همسر شهید