#دلنوشته
رفاقتـ خوبه
ختــم به خیر شه..
یه خیرے مثل #شهادتــ :)
#الهیعاقبتهممونختمبهشهادتبشه
@soleymani_ir
📝 #دلنوشته ❤️
#شهادت، همیشه سهمِ کسانی میشود
که عالم را، #محضر_خدا میدانند
و کسانی که عالم را محضر خدا میدانند
#گناه نمیکنند
و شهدا، اینگونهاند...
بیایید ما نیز #شهادت را سهمِ خود کنیم
با گناه نکردن...👌
#شهادت_روزیمون_ان_شاءالله
اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک
@soleymani_ir
#خاکریز_دلنوشته_ها ✏️
سلام #حاج_قاسم عزیز!❤️
امیدوارم گوشه چشمی به این بنده حقیر کنید ؛
در این راه، #شهادت بنده را از آقایمان ابا عبدالله الحسین (ع) بگیرید🙏🏻
به امید آن روز من زنده ام ای #سردار_دلها .
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه اول
استان کرمان،شهرستان《رابر》،روستای قنات ملک ،خانواده هفت نفره حاج حسن #سلیمانی!
🖌قاسم فرزند سوم بود وبا نان کشاورزی ولقمه حلال بزرگ شد.
نوجوان روستازاده ،جهانی🌍 شد چون همت بلندی داشت.
راهی کرمان شد،بنایی میکرد،درس📖 میخواند،کاراته🥋 کار می کرد،برنامه تدبیر داشت برای زندگیش،هوای برادر کوچکتر ودیگران را هم داشت.
مربی رزمی شد؛مجاهد بود.
#فرمانده شد،بنده بود.
#سردار شد ،انقلابی بود.
#شهید شد،عاشق بود.
شهر و روستا ندارد.کشور و قاره ندارد.
فقر و غنا ندارد.
امکانات و...ندارد.
آن چه که انسان می سازد ،همتی است که خدا به همه داده است.
آن چه که زندگی هارا پیش می برد،عزم واراده ای است که از لطف الهی سرازیرشده است.
آن چه که انسان راجاودانه میکند و موثر،بندگی خداست.
غفلت ازخدا، "آنچه" که داریم را می برد.
وگناه مانع #شهادت!
📚منبع :کتاب حاج قاسم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه سوم
#فرمانده گردان بود و مجروح.از سینه تاشکم جراحی شده و بیش از یک ماه در بیمارستان مشهد زیر دست یک پزشک منافق بستری شد.
پزشک عمدا زخم را باز گذاشته بود .
زخم عفونتی وقاسمی که وخامت حالش اورا به #شهادت نزدیک می کرد .
کسی حواسش نبود جز یک پرستار کرمانی که قاسم را دزدید و در طبقه دیگری بستری کرد .
قاسم را خدا نگه داشت برای ماموریت های بزرگ!
🔹مردان خدا،#شهادت را مثل پرنده ای بالاسر خودشان همراه دارند.اگر زنده اند چون خدا محافظتشان می کند تا...
هرچند نفوذی ها،خائن ها،پول از آمریکا و انگلیس گرفته ها ،شرافت فروخته ها در هرلباسی آماده به #شهادت رساندن آن ها باشند!
مرگ برای همه هست !خوشا #شهادت..🌷
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🍃 #حاج_قاسم اولین کسی بود که دست روی سر بچههایم کشید
✍همسر #شهید_مهدی_نعمایی:
شنبه بعد از ظهر که مهدی به #شهادت رسیده بود ما یکشنبه صبح ساعت ۸🕗 با هواپیما داشتیم برمیگشتیم ایران🇮🇷. حال و هوای خوبی نداشتم. 😞
تنها و غریبانه با بچه هایم داشتم برمیگشتم در حالی که خبر #شهادت همسرم را کسی به من نداده بود بلکه خودم فهمیده بودم. در هواپیما ✈️غم عجیبی به دلم بود.
دخترها هم مدام میپرسیدند چرا بابا با ما نمیآید؟ سعی میکردم خودم را حفظ کنم و عادی جوابشان را بدهم.
لحظاتی بعد مهرانه خوابید.
نشسته بودیم روی صندلی دیدم آقایی آمد پرسید: حاج خانم میروید #سردار را ببینید؟نمیدانستم #حاج_قاسم هم در هواپیما حضور دارد.
گفتم: بله حتما با کمال میل. این بهترین چیزی بود که در آن شرایط میتوانست برایم اتفاق بیافتد. رفتم جلو، صندلی کنار #سردار خالی بود.
با ریحانه که در بغلم بود نشستم روی صندلی، حاجی بلافاصله بچه را از بغلم گرفت.
ریحانه اولین بار بود او را میدید، اما در کمال تعجب محکم سردار را در آغوش گرفت و بوسید.😘
حاج قاسم هم دست میکشید روی سرش و خیلی بوسیدش.♥️
بعد از من پرسید شما کدام خانواده هستید؟ گفتم: من همسر #شهید_نعمایی هستم، مهدی.
بعد بلافاصله یادم آمد نام او اینجا مسلم است. گفتم: همسر #شهید مسلم هستم و جالب اینجاست که اولین بار خودم آنجا بدون اینکه کسی خبر داده باشد به خودم گفتم همسر شهیدم.
ایشان با حالتی بغض آلود نگاهی😔 به من کرد و گفت خدا به شما کمک کند.
مسلم مرد بود. خدا به شما سلامتی بدهد من شرمنده شما هستم. 😓
گفتم سایه شما بالای سر ما باشد. چند لحظه بودیم و دوباره برگشتیم سر جایمان.
یاد وقتی افتادم که پای تلویزیون 🖥نشسته بودیم و سخنرانی #سردار را گوش میکردیم. آقا مهدی از من پرسید: دیدی دست سردار مجروح است؟
اصلا تا حالا حاج قاسم را از نزدیک دیدهای؟گفتم: نه.
گفت: انشاءالله به زودی خواهی دید. چهار روز بعد هم مهدی را در معراج #شهدا دیدم.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🍃خاطره #سردار_حسنی_سعدی از داستان مجروحیت #حاج_قاسم و نجات ایشان:
✍«عملیات کرخه نور، اولین دیدار من با حاج قاسم بود و این همراهی تا پایان حضور من در #جبهه ها ادامه پیدا کرد.
عملیات بعدی، عملیات "بستان" بود و این بار، مجروحیت شدیدتری برای #حاج_قاسم پیش آمد.
جراحتش از ناحیه شکم بود و مجبور شدند #سردار را برای مداوا به بیمارستان "قائم" مشهد اعزام کنند.
حاج قاسم برایمان تعریف میکرد در بیمارستان مشهد، مصطفی موحدی و همایونفر که هر دو بعدها #شهید شدند، ۲۰ روز از ایشان مراقبت میکردند، چون یکی از پزشکان آن بیمارستان، از اعضای گروهک منافقین بود و از روی عمد، زخم شکم سردار را نمیبست تا عفونی شود و او را از پا دربیاورد.
عاقبت هم آن ۲ رزمنده با کمک یک پرستار کرمانی، #سردار را از آن بخش خارج کردند و نگذاشتند آن دکتر خائن نقشهاش را عملی کند.
حاجقاسم این خاطره را ۲، ۳ سال قبل، وقتی برایمان تعریف کرد که بهاتفاق به منزل #شهید_مصطفی_موحدی رفتهبودیم.
حاج قاسم به مادر #شهید موحدی گفت: "مادر! پسر شما جان مرا نجات داد. " خوب است بدانید #شهید_مصطفی_موحدی_کرمانی،
برادرزاده آیتالله موحدی کرمانی (امام جمعه موقت تهران) بود و در سال ۶۱ در عملیات #بیت_المقدس به #شهادت رسید.»
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman