▪️جمله زیبای یک کانال عراقی در وصف حاج قاسم....
نمی دانم در کدام یک از این شب های محرم باید تو را یاد کنم؛ روز مسلم ابن عقیل چون تو فرستاده ( و میهمان ما بودی) یا روز حبیب ابن مظاهر،چون تو بهترین دوست بودی؟ یا روز قاسم چون تو قاسم بودی( اسمت قاسم بود) یا روز علی اکبر چون بدنت قطعه قطعه شد یا روز عباس چون تو حامل پرچم بودی و دو دستت قطع شد؟
▪️ چیزی که می دانم این است که گریه برای تو تمامی ندارد و از غیب تو حیرانیم....امسال هر وقت به عبارت"سلام بر اصحاب حسین " می رسیم تو را نیز یاد می کنیم،در محرم امسال ، در طغیان اشک عاشقان ، تأثیر شما کاملاً مشخص است....
#ما_ملت_امام_حسینیم
#یاد_سلیمانی_عزیز
#خیریه_سپهبد_شهید_سلیمانی_عزیز
@soleymanieaziz
https://eitaa.com/soleymanieaziz
🚨نامه جانکاه حاج قاسم خطاب به یارهمیشگی خود شهید پورجعفری:
🔹 قول میدهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم.
🔹بیست سال اخیر، پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود.
🔹 خدا میداند با هر یک از آنها که از دست دادهام چه بر من گذشت؛ همیشه نگران بودم تو را هم از دست بدهم.
🔹من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم چرخیدند و جلو چشمم هستند.
🔹 حسین عزیزم! اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#یاد_سلیمانی_عزیز
#خیریه_سپهبد_شهید_سلیمانی_عزیز
@soleymanieaziz
https://eitaa.com/soleymanieaziz
🌺 مبلغ ۲ میلیون تومان قرض الحسنه ی یک ماهه یه یک بانوی سرپرست خانواده برای خرید ماشین لباسشویی
با ضمانت معتبر
۹۹/۶/۱۳
#قرض_الحسنه
#خیریه_سپهبد_شهید_سلیمانی_عزیز
@soleymanieaziz
https://eitaa.com/soleymanieaziz
🌺 توزیع بسته های معیشتی به تعداد ۵۵ عدد به مناسبت ماه محرم بین نیازمندان
۹۹/۶/۱۵
#ما_ملت_امام_حسينيم
#کمک_مومنانه
#بسته_معیشتی
#خیریه_سپهبد_شهید_سلیمانی_عزیز
@soleymanieaziz
https://eitaa.com/soleymanieaziz
🌸 اهدای مبلغ ۱۳۰ هزار تومان به یک نیازمند، در مقابل ۱۰ جزء قرآن (چهاردهمین ختم کامل قرآن)
۹۹/۶/۱۸
#ختم_قرآن
#خیریه_سپهبد_شهید_سلیمانی_عزیز
@soleymanieaziz
https://eitaa.com/soleymanieaziz
🌸 پرداخت قبض آب به مبلغ ۱.۱۰۶.۰۰۰ ریال مربوط به خانواده ۱۰ نفره افغان از کار افتاده که دو دختر در خانه دارد و یک پسر مریض که گاری دارد و ۴ فرزند و عروسش و در خیابان امام خمینی (ره) می نشینند.
۹۹/۶/۱۸
#خیریه_سپهبد_شهید_سلیمانی_عزیز
@soleymanieaziz
https://eitaa.com/soleymanieaziz
🌸 اهدای مبلغ ۲۰۰ هزار تومان به یک نیازمند، در مقابل ۲۰ جزء قرآن (چهاردهمین ختم کامل قرآن)
۹۹/۶/۲۰
#ختم_قرآن
#خیریه_سپهبد_شهید_سلیمانی_عزیز
@soleymanieaziz
https://eitaa.com/soleymanieaziz
✍میگفت: من همیشه دست پدر و مادرم را میبوسیدم. اما همیشه آرزو داشتم کف پای پدرم را ببوسم، ولی او فوت کرد. تا زندهام، غصه میخورم که چرا لیاقت این کار را نداشتم.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#یاد_سلیمانی_عزیز
#خیریه_سپهبد_شهید_سلیمانی_عزیز
@soleymanieaziz
https://eitaa.com/soleymanieaziz
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ...
به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم به توصیه اطبای اسلامی گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو .
خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ...
🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟
این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم..بماند
🔹یک روز صبح گفتند: فردا کمیسیون خبرگان دارم و می خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ...
بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم.
بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم.
پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد.
🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید!
نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!!
نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم»
🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد.
پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!»
گفت: «وجوهات نیست، نذر است».
گفتند: «نذر؟»
گفت: «دیروز برای باری که داشتم در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!»
پدر متبسم شد. رو به من کرد پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! »
من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود.
بعد بدون آنکه چیزی بگویم، در گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا»...
نگاهی به بالا کردند گفتند: «خدا بی حساب می دهد. به هرکه اهل حساب کتاب باشد با نشانه می دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم»
منبع:
@haerishirazi
🌸 اهدای تعداد ۱۲ عدد بن ۵۰ هزار تومانی نوشت افزار به دانش آموزان نیازمند
۹۹/۶/۲۷
#خیریه_سپهبد_شهید_سلیمانی_عزیز
@soleymanieaziz
https://eitaa.com/soleymanieaziz
🔴 هدیه ویژه حاج قاسم برای رهبر انقلاب
🔸بیستم اسفند سال ۱۳۹۵ بود که گفتند سردار سلیمانی فقط ربع ساعت فرصت دارند تا از کارگاه ساخت گنبد حرم مطهر اباعبدالله(ع) در کرمان بازدید کنند.
🔸آمدند و برخلاف ضیق وقت از بخشهای مختلف کارگاه با دقت بازدید کردند
🔸«اتاق تربت» آخرین بخشی بود که پذیرای قدوم سردار شهید حاجقاسم سلیمانی شد. اتاقی که حاوی تربتهایی است که از اطراف مرقد مطهر امام حسین (ع) از فواصل مختلف برداشته و برای انجام آزمایش به کرمان منتقل شده است.
🔸وقتی شنید این تربت از نزدیکترین مکان به قبر مطهر امام حسین (ع) که شاهد ماجراهای کربلاست برداشته شده، بیقرار شد، با ادب و احترام آن را بوئید و بوسید، چشم بر تربت گذاشت و با مولای خود نجوا کرد.
🔸دقایقی فرصت خواست تا تنها باشد. در این خلوت عارفانه چه گفت و چه شنید، فقط خدا میداند
🔸بعد از این زیارت بود که درخواست کرد مقداری از آن تربت را برای هدیه به رهبر انقلاب برایش جدا کنند. هدیهای ناب که توسط سرباز ولایت برای رهبر عزیز تدارک دیده شد.
🔸بازدیدی که قرار بود ربع ساعته تمام شود، سه ساعت به طول انجامید.
@solaymanichannel
#ما_ملت_امام_حسینیم
#یاد_سلیمانی_عزیز
#خیریه_سپهبد_شهید_سلیمانی_عزیز
@soleymanieaziz
https://eitaa.com/soleymanieaziz