#خاطرات_شهید
●برادر حمید [شهید مهدی باکرى]، از تبریز زنگ زد و پرسید:« بچه چیه؟» گفتم:« دختر». به شوخی گفت: « برای جبهه فرمانده گردان میخواهیم. دختر میخواهیم برای چه؟». من هم به شوخی گفتم:« میروم پس میدهم.» به حمید گفتم که مهدی چه گفته، گفت: «[تو هم] میگفتی اگر پاسدار نشود، زن پاسدار میشود... میگفتی زن پاسدار شدن، خیلی سختتر از پاسدار شدن است».
●یک بار گفت:« میآیی نماز شب بخوانیم؟» گفتم:« بله.» او ایستاد به نماز و من هم پشت سرش نیت کردم. نماز طولانی شد، من خسته شدم، خوابم گرفت، گفتم:« تو هم با این نماز شب خواندنت... چقدر طولش میدهى؟ من که خوابم گرفت، مؤمن خدا... .» گفت: « سعی کن خودت را عادت بدهى. مستحبات، انسان را به خدا نزدیک ترمیکند.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎قائممقام لشگر ۳۱ عاشورا
#سردارجاویدالاثر_حمید_باکری🌷
●ولادت : ۱۳۳۴/۹/۱ ارومیه
●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۶ عملیات خیبر
「حافظان امنیت」
⌟حافظانِامنیت⌜
- خدا را در هر نعمتے حقّۍ است، هر كس آن را بپردازد، فزونے يابد، و آن كس كه نپردازد و كوتاهے كند،
-
هنگامے كه قدرت بر چيزۍ فزونۍ يابد ،
علاقه به آن كم مۍشود .
|مولاعلے ، حکمت۲۴۵ |
「حافظان امنیت」
‹ برشےازوصیتنامهشهید ›
وصیتمنبہدخترانےکہعکسهایشان
رادرشبکہهاۍاجتماعےمۍگذارند؛
ایناستکہاینکارشماباعثمۍشود
امـامزمانعجخونگریهکند . .💔
بعدازاینکہوصیتوخواهشمراشنیدید
بهآنعمـلکنیدزیـرامامۍرویمتا
ازشرفوآبرویشمازناندفاعکنیم
ماننـدخانمحضرتزهرا'؏'باشید .
- شهیدمهدۍمحسنرعد(:!💚›
「حافظان امنیت」
Γ🌿
•
.
چیزۍکهنمیتوانے ؛
درقیامتازاوندفاعکنـے ،
نهببین،نهبنویس،نهبشنو،نهبگو !
- آیتاللهجوادۍآملے .
「حافظان امنیت」
⌟حافظانِامنیت⌜
- هنگامے كه قدرت بر چيزۍ فزونۍ يابد ، علاقه به آن كم مۍشود . |مولاعلے ، حکمت۲۴۵ | 「حافظان امنی
-
از فرار نعمت ها بپرهيزيد،
زيرا هر گريخته اۍ باز نمۍگردد.
|مولاعلے ، حکمت۲۴۶ |
「حافظان امنیت」