eitaa logo
نَحنُ عُشاق الرِضا
96 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
138 فایل
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي
مشاهده در ایتا
دانلود
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ کوتاه من هوای حرم امام رضا را دوست دارم مهدی رسولی چهارشنبه های امام رضایی السلام علیک یا امام رئوف السلام علیک یا امام رضا 🇮🇷 ای با شهدا 🌷🇮🇷🌴
رمان «از سوریه تا منا»🌈 سکوت را صالح شکست. ــ نمی خواید سوال آقاجونم رو جواب بدید؟ ــ بله؟؟؟!!!🙈 لبخندی زد و گفت: ــ شما مشکلی با شغل من ندارید؟😊 ــ نه...🙈 از جواب سریعم خنده اش گرفت. خودم را جمع کردم و گفتم: ــ البته که سخته اما... خودم عضو بسیجم و برای شغل شما ارزش قائلم. فقط... سرش را بلند کرد و ای چهره ام را از نظر گذراند. لبخندی زد و نگاهش را به زمین دوخت و گفت: ــ بفرمایید. هر چی توی دلتونه بگید ــ خب... من می خوام بدونم چرا منو انتخاب کردید برای ازدواج؟! ــ خب... ملاک هایی که من برای همسر آیندم داشتم تو وجود شما دیدم. ــ مثلا چی؟ ــ حجابتون. حیا و عفتتون. خانواده تون. از همه مهمتر اخلاق اجتماعیتون. خیلی وقتا من شما رو تعقیب می کردم و از بچه های بسیج برادران هم تحقیق کردم هیچ خطایی از شما ندیدم. سلما هم در شناخت شما بی تاثیر نبوده با چشمان متعجبم گفتم: ــ تعقیب می کردین؟!! سری تکان داد و گفت: ــ خدا منو ببخشه. نیتم خیر بود بخدا برای دیدن ادامه این رمان جذاب حتما عضو این کانال شو😉🎈🌸 https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay خیلی رمان قشنگیه🦋
رمان «از سوریه تا منا»🌈 سکوت را صالح شکست. ــ نمی خواید سوال آقاجونم رو جواب بدید؟ ــ بله؟؟؟!!!🙈 لبخندی زد و گفت: ــ شما مشکلی با شغل من ندارید؟😊 ــ نه...🙈 از جواب سریعم خنده اش گرفت. خودم را جمع کردم و گفتم: ــ البته که سخته اما... خودم عضو بسیجم و برای شغل شما ارزش قائلم. فقط... سرش را بلند کرد و ای چهره ام را از نظر گذراند. لبخندی زد و نگاهش را به زمین دوخت و گفت: ــ بفرمایید. هر چی توی دلتونه بگید ــ خب... من می خوام بدونم چرا منو انتخاب کردید برای ازدواج؟! ــ خب... ملاک هایی که من برای همسر آیندم داشتم تو وجود شما دیدم. ــ مثلا چی؟ ــ حجابتون. حیا و عفتتون. خانواده تون. از همه مهمتر اخلاق اجتماعیتون. خیلی وقتا من شما رو تعقیب می کردم و از بچه های بسیج برادران هم تحقیق کردم هیچ خطایی از شما ندیدم. سلما هم در شناخت شما بی تاثیر نبوده با چشمان متعجبم گفتم: ــ تعقیب می کردین؟!! سری تکان داد و گفت: ــ خدا منو ببخشه. نیتم خیر بود بخدا برای دیدن ادامه این رمان جذاب حتما عضو این کانال شو😉🎈🌸 https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay خیلی رمان قشنگیه🦋
رمان «از سوریه تا منا»🌈 سکوت را صالح شکست. ــ نمی خواید سوال آقاجونم رو جواب بدید؟ ــ بله؟؟؟!!!🙈 لبخندی زد و گفت: ــ شما مشکلی با شغل من ندارید؟😊 ــ نه...🙈 از جواب سریعم خنده اش گرفت. خودم را جمع کردم و گفتم: ــ البته که سخته اما... خودم عضو بسیجم و برای شغل شما ارزش قائلم. فقط... سرش را بلند کرد و ای چهره ام را از نظر گذراند. لبخندی زد و نگاهش را به زمین دوخت و گفت: ــ بفرمایید. هر چی توی دلتونه بگید ــ خب... من می خوام بدونم چرا منو انتخاب کردید برای ازدواج؟! ــ خب... ملاک هایی که من برای همسر آیندم داشتم تو وجود شما دیدم. ــ مثلا چی؟ ــ حجابتون. حیا و عفتتون. خانواده تون. از همه مهمتر اخلاق اجتماعیتون. خیلی وقتا من شما رو تعقیب می کردم و از بچه های بسیج برادران هم تحقیق کردم هیچ خطایی از شما ندیدم. سلما هم در شناخت شما بی تاثیر نبوده با چشمان متعجبم گفتم: ــ تعقیب می کردین؟!! سری تکان داد و گفت: ــ خدا منو ببخشه. نیتم خیر بود بخدا برای دیدن ادامه این رمان جذاب حتما عضو این کانال شو😉🎈🌸 https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay خیلی رمان قشنگیه🦋
رمان «از سوریه تا منا»🌈 سکوت را صالح شکست. ــ نمی خواید سوال آقاجونم رو جواب بدید؟ ــ بله؟؟؟!!!🙈 لبخندی زد و گفت: ــ شما مشکلی با شغل من ندارید؟😊 ــ نه...🙈 از جواب سریعم خنده اش گرفت. خودم را جمع کردم و گفتم: ــ البته که سخته اما... خودم عضو بسیجم و برای شغل شما ارزش قائلم. فقط... سرش را بلند کرد و ای چهره ام را از نظر گذراند. لبخندی زد و نگاهش را به زمین دوخت و گفت: ــ بفرمایید. هر چی توی دلتونه بگید ــ خب... من می خوام بدونم چرا منو انتخاب کردید برای ازدواج؟! ــ خب... ملاک هایی که من برای همسر آیندم داشتم تو وجود شما دیدم. ــ مثلا چی؟ ــ حجابتون. حیا و عفتتون. خانواده تون. از همه مهمتر اخلاق اجتماعیتون. خیلی وقتا من شما رو تعقیب می کردم و از بچه های بسیج برادران هم تحقیق کردم هیچ خطایی از شما ندیدم. سلما هم در شناخت شما بی تاثیر نبوده با چشمان متعجبم گفتم: ــ تعقیب می کردین؟!! سری تکان داد و گفت: ــ خدا منو ببخشه. نیتم خیر بود بخدا برای دیدن ادامه این رمان جذاب حتما عضو این کانال شو😉🎈🌸 https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay خیلی رمان قشنگیه🦋
رمان «از سوریه تا منا»🌈 سکوت را صالح شکست. ــ نمی خواید سوال آقاجونم رو جواب بدید؟ ــ بله؟؟؟!!!🙈 لبخندی زد و گفت: ــ شما مشکلی با شغل من ندارید؟😊 ــ نه...🙈 از جواب سریعم خنده اش گرفت. خودم را جمع کردم و گفتم: ــ البته که سخته اما... خودم عضو بسیجم و برای شغل شما ارزش قائلم. فقط... سرش را بلند کرد و ای چهره ام را از نظر گذراند. لبخندی زد و نگاهش را به زمین دوخت و گفت: ــ بفرمایید. هر چی توی دلتونه بگید ــ خب... من می خوام بدونم چرا منو انتخاب کردید برای ازدواج؟! ــ خب... ملاک هایی که من برای همسر آیندم داشتم تو وجود شما دیدم. ــ مثلا چی؟ ــ حجابتون. حیا و عفتتون. خانواده تون. از همه مهمتر اخلاق اجتماعیتون. خیلی وقتا من شما رو تعقیب می کردم و از بچه های بسیج برادران هم تحقیق کردم هیچ خطایی از شما ندیدم. سلما هم در شناخت شما بی تاثیر نبوده با چشمان متعجبم گفتم: ــ تعقیب می کردین؟!! سری تکان داد و گفت: ــ خدا منو ببخشه. نیتم خیر بود بخدا برای دیدن ادامه این رمان جذاب حتما عضو این کانال شو😉🎈🌸 https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay خیلی رمان قشنگیه🦋
رمان «از سوریه تا منا»🌈 سکوت را صالح شکست. ــ نمی خواید سوال آقاجونم رو جواب بدید؟ ــ بله؟؟؟!!!🙈 لبخندی زد و گفت: ــ شما مشکلی با شغل من ندارید؟😊 ــ نه...🙈 از جواب سریعم خنده اش گرفت. خودم را جمع کردم و گفتم: ــ البته که سخته اما... خودم عضو بسیجم و برای شغل شما ارزش قائلم. فقط... سرش را بلند کرد و ای چهره ام را از نظر گذراند. لبخندی زد و نگاهش را به زمین دوخت و گفت: ــ بفرمایید. هر چی توی دلتونه بگید ــ خب... من می خوام بدونم چرا منو انتخاب کردید برای ازدواج؟! ــ خب... ملاک هایی که من برای همسر آیندم داشتم تو وجود شما دیدم. ــ مثلا چی؟ ــ حجابتون. حیا و عفتتون. خانواده تون. از همه مهمتر اخلاق اجتماعیتون. خیلی وقتا من شما رو تعقیب می کردم و از بچه های بسیج برادران هم تحقیق کردم هیچ خطایی از شما ندیدم. سلما هم در شناخت شما بی تاثیر نبوده با چشمان متعجبم گفتم: ــ تعقیب می کردین؟!! سری تکان داد و گفت: ــ خدا منو ببخشه. نیتم خیر بود بخدا برای دیدن ادامه این رمان جذاب حتما عضو این کانال شو😉🎈🌸 https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay https://eitaa.com/AgRmygydHJAbmhdvdythAzaDAnhaaqay خیلی رمان قشنگیه🦋
🍃:❤️ نگاهش به توست ... مبادا غافل شوی و گناه کنی!🔥 مبادا ادعای عاشقی کنی و دلش را به درد آوری! نگاهش به توست... مراقب کارهایت باش! 🙏 |° شهدا نگاهی شهیدحاج حسین یادش همیشه جاودان التماس دعا هدیه ارواح مطهرش صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا 🌷🌴🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌴🌷
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اول وقت سفارش یاد قنوت شهدا دعای شهید صیاد شیرازی در قنوت نمازش» خیلی اشکش را نگه می داشت، توی چشمش. همسرش فقط یکبار گریه اش را دید، وقتی امام رحلت کرد. دوستش می گفت: «ما که توی نماز قنوت می گیریم، از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد. اما «صیاد» توی قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می شنیدم که می گفت « اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای »، بلند هم می گفت، از ته دل. یاد همه شهداباذکرصلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا🌴🇮🇷🌷