eitaa logo
نَحنُ عُشاق الرِضا
95 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
138 فایل
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي
مشاهده در ایتا
دانلود
@Ostad_Shojaeلجبازان عنود.mp3
زمان: حجم: 4M
☜ با داشتنِ این ویژگی خطرناک اخلاقی، اگر خدا هم روی زمین بیاید باز هم شخص حقیقت را نمی‌پذیرد! 💥 در فتنه اخیر خیلی از دانه درشت‌ها بخاطر داشتن همین ویژگی سقوط کردند؛ ممکن است رگه هایی از آن در من و شما هم وجود داشته باشد!
◆◈○•--------﴾﷽﴿--------❂◆◈○• 💠رمان جذاب✌️، عاشقانه👌 و پلیسی👊 💞 💞 💠قسمت #... سمانه پتو را روی زینب کشید و کلافه گفت: ــ زینب عمه بخواب دیر وقته😬🤦‍♀ گوشیش را نشان زینب داد و گفت: ــ نگا عمه ساعت۳ شبه من باید سه ساعت دیگه بیدار بشم😑 نگاهی به زینب انداخت متفکر به گوشی خیره شده بود: ــزینب ،عمه به چی خیره شدی؟؟ ــ عمه این آقا مرد بدیه؟؟☹️👧🏻 سمانه به عکس زمینه گوشی اش که عکس بود ــ بعد دیدم عمو داره تو لپ تاب💻 یه فیلم از این آقا میبینه که داره حرف میزنه، بعد منو دید سمانه دیگر کلافه شده بود، باور نمی کرد کمیل ضد رهبری صحبت می کرد و مخفیانه سخنرانی های رهبر را گوش می داد.🤨🤔 اگه ادامه این رمان ... پروفایل جذاب ... متن های قشنگ ... ادیت های محشر.... خلاصه چیزای باحال میخوای برو یه سر به کانال زیر بزن 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3781558524C7cf0f498bb
◆◈○•--------﴾﷽﴿--------❂◆◈○• 💠رمان جذاب✌️، عاشقانه👌 و پلیسی👊 💞 💞 💠قسمت #... سمانه پتو را روی زینب کشید و کلافه گفت: ــ زینب عمه بخواب دیر وقته😬🤦‍♀ گوشیش را نشان زینب داد و گفت: ــ نگا عمه ساعت۳ شبه من باید سه ساعت دیگه بیدار بشم😑 نگاهی به زینب انداخت متفکر به گوشی خیره شده بود: ــزینب ،عمه به چی خیره شدی؟؟ ــ عمه این آقا مرد بدیه؟؟☹️👧🏻 سمانه به عکس زمینه گوشی اش که عکس بود ــ بعد دیدم عمو داره تو لپ تاب💻 یه فیلم از این آقا میبینه که داره حرف میزنه، بعد منو دید سمانه دیگر کلافه شده بود، باور نمی کرد کمیل ضد رهبری صحبت می کرد و مخفیانه سخنرانی های رهبر را گوش می داد.🤨🤔 اگه ادامه این رمان ... پروفایل جذاب ... متن های قشنگ ... ادیت های محشر.... خلاصه چیزای باحال میخوای برو یه سر به کانال زیر بزن 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3781558524C7cf0f498bb
◆◈○•--------﴾﷽﴿--------❂◆◈○• 💠رمان جذاب✌️، عاشقانه👌 و پلیسی👊 💞 💞 💠قسمت #... سمانه پتو را روی زینب کشید و کلافه گفت: ــ زینب عمه بخواب دیر وقته😬🤦‍♀ گوشیش را نشان زینب داد و گفت: ــ نگا عمه ساعت۳ شبه من باید سه ساعت دیگه بیدار بشم😑 نگاهی به زینب انداخت متفکر به گوشی خیره شده بود: ــزینب ،عمه به چی خیره شدی؟؟ ــ عمه این آقا مرد بدیه؟؟☹️👧🏻 سمانه به عکس زمینه گوشی اش که عکس بود ــ بعد دیدم عمو داره تو لپ تاب💻 یه فیلم از این آقا میبینه که داره حرف میزنه، بعد منو دید سمانه دیگر کلافه شده بود، باور نمی کرد کمیل ضد رهبری صحبت می کرد و مخفیانه سخنرانی های رهبر را گوش می داد.🤨🤔 اگه ادامه این رمان ... پروفایل جذاب ... متن های قشنگ ... ادیت های محشر.... خلاصه چیزای باحال میخوای برو یه سر به کانال زیر بزن 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3781558524C7cf0f498bb