eitaa logo
نَحنُ عُشاق الرِضا
96 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
138 فایل
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي
مشاهده در ایتا
دانلود
- هاے- مذهبے🤩❣🌪 ریحانه گفت: +راحت باش هیچکی نمیاد در بیار لباساتو ب حرفش گوش کردم و مانتومو در اوردم زیرش یه تیشرت سفید و تنگ داشتم موهامم بافته بودم🙎‍♀️ کتابمو باز کردم سکوت کرده بودیم و هر دو مشغول بودیم📖 سعی کردم بیشتر روش تمرکز کنم تمام حواسمو بهش جمع کردم .✏ که یهو یه صدای وحشتناک هم رشته افکارم و پاره کرد🗣 هم بند بند دلم و🌪 منو ریحانه یهو باهم جیغ کشیدیم😰 و برگشتیم طرف صدا🗣 چشام ۸ تا شده بود👀 یا شایدم بیشترررر 😨 با دهن باز و چشایی که از کاسه بیرون زده بود به در خیره شده بودم 😱 چهره وحشت زده و خشک شده ی محمد و تو چهار چوب در دیدم که....😲 🤯😍 ❕برای خوندن این رمان جذاب و هیجانی به کانال زیر بپیوندید 👇🏻 🌱|@khacmeraj رمان جذاب و پرطرفدار ♥️ انلاین🤗 🎀 وجذاب💫 ازدستش نده این قصه رو🙊🙈😻 رمان درکانال سنجاق شده🖇🧷
- هاے- مذهبے🤩❣🌪 ریحانه گفت: +راحت باش هیچکی نمیاد در بیار لباساتو ب حرفش گوش کردم و مانتومو در اوردم زیرش یه تیشرت سفید و تنگ داشتم موهامم بافته بودم🙎‍♀️ کتابمو باز کردم سکوت کرده بودیم و هر دو مشغول بودیم📖 سعی کردم بیشتر روش تمرکز کنم تمام حواسمو بهش جمع کردم .✏ که یهو یه صدای وحشتناک هم رشته افکارم و پاره کرد🗣 هم بند بند دلم و🌪 منو ریحانه یهو باهم جیغ کشیدیم😰 و برگشتیم طرف صدا🗣 چشام ۸ تا شده بود👀 یا شایدم بیشترررر 😨 با دهن باز و چشایی که از کاسه بیرون زده بود به در خیره شده بودم 😱 چهره وحشت زده و خشک شده ی محمد و تو چهار چوب در دیدم که....😲 🤯😍 ❕برای خوندن این رمان جذاب و هیجانی به کانال زیر بپیوندید 👇🏻 🌱|@khacmeraj رمان جذاب و پرطرفدار ♥️ انلاین🤗 🎀 وجذاب💫 ازدستش نده این قصه رو🙊🙈😻 رمان درکانال سنجاق شده🖇🧷
- هاے- مذهبے🤩❣🌪 ریحانه گفت: +راحت باش هیچکی نمیاد در بیار لباساتو ب حرفش گوش کردم و مانتومو در اوردم زیرش یه تیشرت سفید و تنگ داشتم موهامم بافته بودم🙎‍♀️ کتابمو باز کردم سکوت کرده بودیم و هر دو مشغول بودیم📖 سعی کردم بیشتر روش تمرکز کنم تمام حواسمو بهش جمع کردم .✏ که یهو یه صدای وحشتناک هم رشته افکارم و پاره کرد🗣 هم بند بند دلم و🌪 منو ریحانه یهو باهم جیغ کشیدیم😰 و برگشتیم طرف صدا🗣 چشام ۸ تا شده بود👀 یا شایدم بیشترررر 😨 با دهن باز و چشایی که از کاسه بیرون زده بود به در خیره شده بودم 😱 چهره وحشت زده و خشک شده ی محمد و تو چهار چوب در دیدم که....😲 🤯😍 ❕برای خوندن این رمان جذاب و هیجانی به کانال زیر بپیوندید 👇🏻 🌱|@khacmeraj رمان جذاب و پرطرفدار ♥️ انلاین🤗 🎀 وجذاب💫 ازدستش نده این قصه رو🙊🙈😻 رمان درکانال سنجاق شده🖇🧷
- هاے- مذهبے🤩❣🌪 ریحانه گفت: +راحت باش هیچکی نمیاد در بیار لباساتو ب حرفش گوش کردم و مانتومو در اوردم زیرش یه تیشرت سفید و تنگ داشتم موهامم بافته بودم🙎‍♀️ کتابمو باز کردم سکوت کرده بودیم و هر دو مشغول بودیم📖 سعی کردم بیشتر روش تمرکز کنم تمام حواسمو بهش جمع کردم .✏ که یهو یه صدای وحشتناک هم رشته افکارم و پاره کرد🗣 هم بند بند دلم و🌪 منو ریحانه یهو باهم جیغ کشیدیم😰 و برگشتیم طرف صدا🗣 چشام ۸ تا شده بود👀 یا شایدم بیشترررر 😨 با دهن باز و چشایی که از کاسه بیرون زده بود به در خیره شده بودم 😱 چهره وحشت زده و خشک شده ی محمد و تو چهار چوب در دیدم که....😲 🤯😍 ❕برای خوندن این رمان جذاب و هیجانی به کانال زیر بپیوندید 👇🏻 🌱|@khacmeraj رمان جذاب و پرطرفدار ♥️ انلاین🤗 🎀 وجذاب💫 ازدستش نده این قصه رو🙊🙈😻 رمان درکانال سنجاق شده🖇🧷
- هاے- مذهبے🤩❣🌪 ریحانه گفت: +راحت باش هیچکی نمیاد در بیار لباساتو ب حرفش گوش کردم و مانتومو در اوردم زیرش یه تیشرت سفید و تنگ داشتم موهامم بافته بودم🙎‍♀️ کتابمو باز کردم سکوت کرده بودیم و هر دو مشغول بودیم📖 سعی کردم بیشتر روش تمرکز کنم تمام حواسمو بهش جمع کردم .✏ که یهو یه صدای وحشتناک هم رشته افکارم و پاره کرد🗣 هم بند بند دلم و🌪 منو ریحانه یهو باهم جیغ کشیدیم😰 و برگشتیم طرف صدا🗣 چشام ۸ تا شده بود👀 یا شایدم بیشترررر 😨 با دهن باز و چشایی که از کاسه بیرون زده بود به در خیره شده بودم 😱 چهره وحشت زده و خشک شده ی محمد و تو چهار چوب در دیدم که....😲 🤯😍 ❕برای خوندن این رمان جذاب و هیجانی به کانال زیر بپیوندید 👇🏻 🌱|@khacmeraj رمان جذاب و پرطرفدار ♥️ انلاین🤗 🎀 وجذاب💫 ازدستش نده این قصه رو🙊🙈😻 رمان درکانال سنجاق شده🖇🧷
پارت های پایانی رمان رو در آمار 60 گذاشته میشه و در امار 60 رمان رو هم میزارم