eitaa logo
نَحنُ عُشاق الرِضا
99 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
138 فایل
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂 🍃🍁🍂🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁 🍃🍁 🍁 ༻﷽༺ 🍃ڀݭࢪ ݕڛيڄے_ڋݗټࢪ ڨࢪټے🍂 بعد ضد عفونی کردن دستام به تاقم برگشتم و دوش سر سری گرفتم ، وقتی از اتاق بیرون اومدم خبری از امیرعلی نبود بیخیال امیرعلی شدم و با برداشتن زیر انداز وسایل بافتنیم که دیروز خریده بودم به تراس رفتم و مشغول بافتن گل سری شدم که دیروز توی اینستا دیده بودم با سوال امیر علی نگاه از بافتنی گرفتم و با امیرعلی که به دیوار تکیه داده بود نگاه کردم: -داری چی می بافی ؟ عینکم رو کمی پایین دادمو از بالای عینک نگاهش کردم: -گل سر -واقعا بافت گل سر این همه تمرکز نیاز داره که یه ساعته متوجه اومدن من نشدی؟ -آره دیگه هر کاری تمرکز میخواد،تو چرا آشفته ای چیزی شده؟ -سرم درد میکنه نگران گفتم : -چرا سرما خوردی؟ -نه فکر نکنم احتمالا از خستگی باشه -پس چرا اینجای ؟ کمی استراحت کن -متاسفانه وقتی سردرد میشم دیگه خوابم نمیبره -مگه قبلا هم سر درد داشتی -آره خیلی -دکترم رفتی؟ خندید و گفت : -انگار یادت رفته ،خیر سرم خودم متخصص مغز و اعصابم ها پرسیدم: -خوب علتش چیه نویسنده : آذر_دالوند 🍁 🍃🍁 🍂🍃🍁 🍁🍃🍂🍁 🍃🍂🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁