eitaa logo
صوتک
166 دنبال‌کننده
10 عکس
33 ویدیو
5 فایل
صوتک ؛ داستانک‌های صوتی / وقت بشه یکمم فیلم. ممنون که این‌جایید [خدایا، لطفا صوتک را از من بپذیر💌] اگر پیامی داشتید👇💚 @Atousadavari eitaa.com/sootack
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی بود که هنوزم هست و تا همیشه خواهد بود ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ . 🔺قلقلک بازی با آندورفین🔻 ...: فهمیدم ! بالاخره فهمیدم چرا رضا این قدر آدم شاد و باحالی ست😄😎 این صدای معصومه بود که مجله در دست یکهو پرید تو حیاط و با هیجان خاصی گفت: من بالاخره فهمیدم چرا داداش رضای گلم این قدر پسر شاد و باحالی ست!!!! رضا زد زیر خنده و گفت: آبجی گلم قربان محبت شما بروم ، یک دوغ محلی پرچرب هم برای خودمان بریز لطفا! آبجی زینب که گوشه ی حیاط مشغول خاله بازی با عروسک هایش بود گفت : چِلا داداشی رضا، زیاد می‌خنده ؟ آبجی معصومه مجله ای که در دستش بود را نشان داد و گفت: این جا نوشته وقتی ورزش کنیم و یا حتی فقط بدویم، چیزی به اسم " آندورفین" در مغز ترشح می شود که مسئول مستقیم احساس شادی است😃. آبجی زینب پرسید:آلدولفین🙄آلدوفین در مغز داداش تَشَرُح می شود؟؟؟؟ داداش رضا و آبجی معصومه با هم زدند زیر خنده 😆و گفتند: آندورفین ترشح می شود!!!! داداش رضا گفت: ببین آبجی کوچیکه ،وقتی یه نفر می دوه یا ورزش می کنه یه چیزی به نام آندورفین مغزش رو قلقلک می ده و این قلقلک در تمام بدنش پخش میشه و این طوری اون آدم ،شاد و خوشحال میشه😀. زینب از جایش بلند شد و رفت سمت طناب ورزشی که گوشه ی حیاط افتاده بود، و شروع کرد به طناب زدن... معصومه گفت: فکر کنم دلش قلقلک مغزی می خواهد... یکهو زینب با صدای بلند خندید وگفت: آخ آخ آخ آخ رضا و معصومه پرسیدند: چی شد آبجی؟ زینب خندید و گفت: هیچی آلدولفین می خواست قلقلکم بدهد من نگذاشتم😄😄 رضا و معصومه دویدند سمت زینب و اورا محکم بغل کردند و گفتند: عه پس نگذاشتی ، حالا که این طور شد ما حسابی قلقلکت می دهیم ... قِل قِل قِل قِل قِل قِل صدای خنده ی بچه ها تمام حیاط را پر کرده بود ... .... بچه ها اگر شما هم دلتان قلقلک های آندورفینی میخواهد ،تا دیر نشده دست به کار بشید...🏃 http://eitaa.com/arshstory🙂
هدایت شده از صوتک
یکی بود که هنوزم هست و تا همیشه خواهد بود ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ . 🔺قلقلک بازی با آندورفین🔻 ...: فهمیدم ! بالاخره فهمیدم چرا رضا این قدر آدم شاد و باحالی ست😄😎 این صدای معصومه بود که مجله در دست یکهو پرید تو حیاط و با هیجان خاصی گفت: من بالاخره فهمیدم چرا داداش رضای گلم این قدر پسر شاد و باحالی ست!!!! رضا زد زیر خنده و گفت: آبجی گلم قربان محبت شما بروم ، یک دوغ محلی پرچرب هم برای خودمان بریز لطفا! آبجی زینب که گوشه ی حیاط مشغول خاله بازی با عروسک هایش بود گفت : چِلا داداشی رضا، زیاد می‌خنده ؟ آبجی معصومه مجله ای که در دستش بود را نشان داد و گفت: این جا نوشته وقتی ورزش کنیم و یا حتی فقط بدویم، چیزی به اسم " آندورفین" در مغز ترشح می شود که مسئول مستقیم احساس شادی است😃. آبجی زینب پرسید:آلدولفین🙄آلدوفین در مغز داداش تَشَرُح می شود؟؟؟؟ داداش رضا و آبجی معصومه با هم زدند زیر خنده 😆و گفتند: آندورفین ترشح می شود!!!! داداش رضا گفت: ببین آبجی کوچیکه ،وقتی یه نفر می دوه یا ورزش می کنه یه چیزی به نام آندورفین مغزش رو قلقلک می ده و این قلقلک در تمام بدنش پخش میشه و این طوری اون آدم ،شاد و خوشحال میشه😀. زینب از جایش بلند شد و رفت سمت طناب ورزشی که گوشه ی حیاط افتاده بود، و شروع کرد به طناب زدن... معصومه گفت: فکر کنم دلش قلقلک مغزی می خواهد... یکهو زینب با صدای بلند خندید وگفت: آخ آخ آخ آخ رضا و معصومه پرسیدند: چی شد آبجی؟ زینب خندید و گفت: هیچی آلدولفین می خواست قلقلکم بدهد من نگذاشتم😄😄 رضا و معصومه دویدند سمت زینب و اورا محکم بغل کردند و گفتند: عه پس نگذاشتی ، حالا که این طور شد ما حسابی قلقلکت می دهیم ... قِل قِل قِل قِل قِل قِل صدای خنده ی بچه ها تمام حیاط را پر کرده بود ... .... بچه ها اگر شما هم دلتان قلقلک های آندورفینی میخواهد ،تا دیر نشده دست به کار بشید...🏃 http://eitaa.com/arshstory🙂