فقیر به فروشنده گفت: برای رضای خدا کمی میوه به من بده؛ فقیرم و چیزی ندارم.
فروشنده گشت و میوههای خراب را به فقیر داد.
فقیر نگاه معناداری کرد، سپس مقدار پولی که همراه داشت را به فروشنده داد و گفت به اندازه پولم میوه بده.
فروشنده میوههای خوب را جدا کرد و به مرد فقیر داد.
فقیر هر دو پاکت میوه را بلند کرد و گفت: خدایا، این میوه خراب برای توست و این میوه خوب برای پول!
#آداب_انفاق
@sooyesama