سر تا پایم را خلاصه کنند؛ میشوم «مشتی خاک»
ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا اندکی "سنگ ریزه" در عمق اقیانوس...
شاید "خاکی" پای یک گل
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند :
برای" نهایت"
برای" شرافت"
برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه داد برای:
" نفس کشیدن "
" دیدن "
" شنیدن "
" فهمیدن "
و ارزندهام کرد بابت نفسی که در من دمید.
من منتخب گشتهام
برای" قرب "
برای" رجعت "
برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازهام داده
به" انتخاب "
به" تغییر "
به" شوریدن "
به" محبت''
افسوس اگر قدر خود نشناسنم…
#ارسالی_اعضای_محترم
@sooyesama