زندهدلی از صف افسردگان
رفت به همسایگی مردگان
پشت ملالت به عمارات کرد
روی ارادت به مزارات کرد
حرف فنا خواند ز هر لوح خاک
روح بقا جست ز هر روح پاک
گشتی ازین سگمنشان، تیزتگ
همچو تک آهوی وحشی ز سگ
کارشناسی پی تفتیش حال
کرد از او بر سر راهی سؤال
کاین همه از زنده رمیدن چراست؟
رخت سوی مرده کشیدن چراست؟
گفت: «بلندان به مغاک اندرند
پاک نهادان ته خاک اندرند
مرده دلاناند به روی زمین
بهر چه با مرده شوم همنشین؟
همدمی مرده، دهد مردگی
صحبت افسردهدل، افسردگی
زیر گل آنان که پراگندهاند
گرچه به تن مرده، به جان زندهاند»
جامی، از این مردهدلان گوشهگیر!
گوش به خود دار و، ز خود توشهگیر!
هر چه درین دایره بیرون توست
گام سعایت زده در خون توست
#جامی
@sooyesama
وَعده آمَدن مَده، غُصِّه هِجر، بَس مَرا
بَر سَر آن فُزون مَکُن، غُصِّهی اِنتظار را
#جامی
@sooyesama
#شگفتیهای_آفرینش
حق جان جهان است و جهان، جمله بدن
اصناف ملائکه قوای این تن
افلاک عناصر و موالید اعضاء
توحید همین است و دگرها همه فن
#جامی
@sooyesama
زندهدلی از صف افسردگان
رفت به همسایگی مردگان
پشت ملامت به عمارات کرد
روی ارادت به مزارات کرد
حرف فنا خواند ز هر لوح خاک
روح بقا جست ز هر روح پاک...
مرده دلانند به روی زمین
بهر چه با مرده شوم همنشین...
زیر گل آنان که پراکندهاند
گرچه به تن مرده، به جان زندهاند...
زنده شدم از نظر پاکشان
آب حیاتست مرا خاکشان
#جامی
@sooyesama