eitaa logo
به سوی سماء
958 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
487 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت داوود ع، از آبادی‌ای می‌گذشت. پیرزنی را دید که با ناله و گریه می‌گفت: «فرزندم در جوانی درگذشت او ۳۵۰ سال داشت». داوود فرمود: «نگران نباش پس از ما گروهی می‌آیند که بیش از ۱۰۰ سال عمر نمی‌کنند» پیرزن با تعجب پرسید: «آیا آنها برای خود خانه هم می‌سازند؟ آیا فرصت خانه ساختن هم دارند؟» داوود ع فرمود: «بله، آنها در خانه سازی با هم رقابت نیز می‌کنند!» @sooyesama
پس از نفخ روح حیوانی، همه سلولهای بدن (که پیش از این پراکنده و مستقل بودند) تسلیم روح می‌شوند و اوامر او را به نمایش می‌گذارند. أمر خدا، همان روح الهی است که با نفخ آن در بنیه انسانی، همه شئون آدمی ساجد و مطیع خداوند می‌شوند؛ «فاذا سویته و نفخت فیه من روحی، فقعوا له ساجدین». امام حسین ع، تحت امر خداوند بود و أمر الهی تمام شئونات او را فرا گرفته بود، و او را از خود فانی کرده بود. این روح توحیدی، در یاران امام نیز نفخ شده بود؛ «جعلنا أئمة یهدون بأمرنا». و آنها هم تحت أمر الهی احیاء شده بودند؛ «یا ایها الذین آمنوا إستجیبوا لله و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم». اما یزید تحت أمر شیطان (نفس) بود و روح شیطانی او در لشکریانش نمایان شده بود. لذا امام ع با او می‌جنگید؛ «فقاتلوا ائمة الکفر». اگر کسی با دیده توحید، به وقایع عاشورا بنگرد این معنا را خواهد یافت؛ «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا أولیائهم الطاغوت، یخرجونهم من النور الی الظلمات». @sooyesama
به سوی سماء
پس از نفخ روح حیوانی، همه سلولهای بدن (که پیش از این پراکنده و مستقل بودند) تسلیم روح می‌شوند و اوام
نقل شده که امام حسین ع در روز عاشورا و در میدان نبرد، ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله» را تکرار می‌فرمود. این ذکر، مربوط به توحید افعالی است. و نشانه آن است که حضرت، به رغم همه مصیبت‌ها غرق در بهجتی معنوی بودند؛ زیرا جز حول و قوه الهی چیزی مشاهده نمی‌کردند‌. گرچه این حول و قوه با سوء اراده یزیدیان مکدّر شده بود. اما توجه حضرت، به اصل و مبدأ حول و قوه بود، نه مجرای آن. در بلا هم می‌چشم لذات او مات اویم، مات اویم، مات او @sooyesama
چند نکته درباره امتداد کار حضرت امام ره: 1. اخلاق عرفانی. حضرت امام ره در دوره‌ای به تدریس شرح منازل پرداختند، ولی وقتی خواستند آنرا برای عموم مردم بیان نمایند، مسایل سیر و سلوک را از فضای علمی عرفانی به اخلاق عرفانی تبدیل نموده و به مردم عرضه داشتند. لمحه‌ای از این تلاش را در نوع سخنان ایشان پس از انقلاب دیده.ایم. گرچه بخشی از این مباحث نیز در کتاب چهل حدیث ایشان منعکس گردیده است. 2. اسرار الصلاة. ما کتاب های اسرار عبادات فراوان داشته‌ایم، ولی در دو کتاب سرّ الصلاه و آداب الصلاة، ابتکارات فراوان و بسط اندیشه هایی دیده می شود که تا پیش از این، بدین صورت وجود نداشته است. از جمله ابتکارات ایشان در دو اثر این است که تمام ابعاد فقهی نماز را تحلیل عرفانی نموده اند، که به نوبه خود ارزشمند است. 3. بسط عرفان در ساحت اجتماعی و تمدنی. این مساله نیز در سیره حضرت امام مشهود است. در این سیره، یک عارف عملا در صحنه است، ابتدا نهضتی برپا نموده و بر اساس آن حکومتی تشکیل داده است. اکنون آیا می‌توان گفت عرفان حضرت امام ره صرفا شخصی بوده و آنرا در عرصه اجتماع و تمدن بسط نداده است؟!... برخی می گویند حرکت انقلابی حضرت امام تنها به خاطر فقاهت ایشان بود. البته فقاهت امام در تشکیل حکومت و بسط اندیشه ایشان حاضر است همچنان که فلسفه امام نیز حاضر است، و در کنار اینها عرفان امام نیز حاضر است! باید دانست که در اندیشه حضرت امام جایگاه عرفان، در مغز و نقطه کانونی تمدن جای دارد. اگر لایه های تمدن شکافته شود، حضرت امام مغز آن را عرفان می‌داند که باید بسط داده شود و خود را در ساحت‌های مختلف جامعه بشری نمایان سازد. @sooyesama
اعتماد ما به اعمال و حسنات نباشد، جز به رحمت الهی نمی توانیم کار کنیم، اگر امید به شفاعت داشته باشیم، شفیعان هم باید مأذون من الله باشند. به گفته شاعر نامی حافظ شیرازی: به هوش باش که هنگام باد استغنا هزار خرمن طاعت به نیم جو نخرند @sooyesama @Hoseini_Amoli
هر مخلوقی، ستون فقرات و محوری مناسب خود دارد، که اساس شاکله وجودی اوست. چنانکه استخوانهای پشت بدن، ستون فقرات بدن است. یعنی استوانه ایست که فِقره‌ها (بَندها)ی بدن، بر آن استوار شده است. همچنین ستون فقرات جبرئیل ع علم الهی، و میکائیل رزق الهی و... است. و نیز انسان کامل (آدم) ستون فقرات عالم است. اما ستون فقرات آدم، عبودیت است؛ «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». بنابراین فِقره‌ها و بندهای وجود آدمی (افعال، اخلاق و عقاید) بر عبودیت استوار می‌شود. اگر عبودیت نباشد هیچیک از افعال و اخلاق انسان (ولو نیک باشند)، درجای خود قرار نمی‌گیرند. افعال و اخلاق نیکو، تنها اگر بر عبودیت استوار شوند، الهی هستند. عبودیت یعنی پذیرش توحید؛ اینکه نفس، حقِ خدایی کردن ندارد و باید مطیع فرمان الهی باشد. اگر عبودیت نبود ستون فقرات آدمی می‌شکند، و آدمیت آدم زمین می‌خورد. بدون عبودیت، آدمی، آدم نیست. الهی در کتابت فرمودی که بیشتر انسانها کمر بشکسته و زمین‌گیر شده‌اند؛ «مَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ» (یوسف/۱۰۶). الهی کمر شکستهٔ زمین‌گیر پناه از که جوید، جز طبیب دستگیر؛ «یا جابر العظم الکسیر». @sooyesama
شخصی از امام صادق ع پرسید: «برترین چیزی‌که بندگان بوسیله او بخدای خود تقرب می‌جویند و نزد خدا محبوبتر است، چیست؟». امام ع فرمود: «بعد از معرفت، چیزی برتر از نماز نمی‌شناسم». (اصول کافی، ج۳، ص۲۶۴) نکته: امام ع فرمودند بعد از معرفت، نماز بهترین مقرِّب است. یعنی معرفت از نماز برتر است. بنابراین شناخت و اندیشه (فعل جوانحی) بیش از هر چیز انسان را بخدا نزدیک می‌کند. حتی بیش از نماز (که در بین افعال جوارحی) ستون دین است. فعل جوارحی: حرکات بیرونی نفس که بوسیله اندامهای بدنی انجام می‌شود؛ مانند راه رفتن، گوش دادن و... فعل جوانحی: حرکات درونی نفس که بوسیله قوای باطنی انجام می‌شود؛ مانند تفکر که حرکت ذهن بین معلومات و مجهولات است. @sooyesama
در زمان امام صادق (علیه السلام) شخصى مدّعى بود كه قادر است از اشیایى كه دیگران پنهان كرده‌اند، خبر دهد. مردم برای سرگرمى و تفریح، از راه‌هاى مختلف وى را امتحان كردند و او برخلاف انتظار حاضران، به‌ خوبى از پس امتحانات برآمد. خبر به امام صادق (علیه السلام) رسید. حضرت دست خود را مشت كردند و از او پرسیدند: در دست من چیست؟ او بعد از لحظاتى تأمل و تفكر، با حالت تحیّر به امام خیره شد. امام پرسید: چرا جواب نمی‌دهى؟ گفت: جواب را می‌دانم؛ ولى در تعجبّم شما از كجا آنرا آورده‌اید! آن شخص ادامه داد: در تمام كره زمین، همه چیز مسیر طبیعى خود را می‌پیماید؛ فقط در یک جزیره، مرغى دو عدد تخم گذاشته كه یكى از آنها مفقود شده؛ آن‌چه در دست توست، باید همان تخم باشد! حضرت او را تصدیق كردند. آن‌گاه از او پرسیدند: چگونه به این‌جا رسیدى؟ جواب داد: «با مخالفت با هواى نفس؛ هر چه دلم خواست، خلافش را انجام دادم». حضرت از او خواست که مسلمان شود. جواب داد: دوست ندارم. امام فرمود: «مگر قرار نبود با هواى نفست مخالفت كنى؟ تو طبق عهد خودت، الآن باید مسلمان شوى؛ چون دوست ندارى مسلمان شوى.» او كه به قدرت معنوى امام پى‌ برد و در مقابل استدلال امام، پاسخى نداشت، مسلمان شد. چندی نگذشت که قدرت روحى خود را از دست داد. به سراغ امام آمد و زبان به شكوه گشود: «قبلاً كه مسلمان نبودم این قدرت را داشتم و الآن كه خدا را پذیرفتم، قدرتم را از دست داده‌ام! این چه دینى است؟!» امام فرمود: تاكنون متحمّل زحمتى شده بودى و خداوند در همین عالم، مزد زحمت تو را میداد و بعد از دریافت مزد، طلبى از خدا نداشتى؛ چون با خدا بیگانه بودى. هنری نیست که صبح تا شب از گاو و گوسفند گم شده مردم خبر دهی و بدین کار تعجّب آن‌ها را برانگیزی. از حالا، آن‌چه را عمل می‌کنى، خداوند براى جایى كه به آن نیازمندى، ذخیره می‌کند و آن‌چه قبلاً داشتى، براى رسیدن به سعادت ابدى، سودى به تو نمی‌رساند. @sooyesama
نهال وجودی انسانی از ریشه خشک شده، ولی او شاخ و برگ‌ها را آب می‌دهد. ریشه، اعتقاد توحیدی است، خصوصیات اخلاقی شاخ و برگ است. آنها که نهال توحیدی را در خود نمی‌فهمند ابلیس‌اند، ابلیس مأیوس از رحمت الهی است برای همین طغیان گری می‌کند. @sooyesama @Hoseini_Amoli
🔶🔸اگر انسانی به عجز خود واقف [وآگاه] شود و از صمیم قلب، هدایت خود را بخواهد، خداوند متعال هرگز او را رها نخواهد کرد... #علامه_طباطبایی (لب اللباب، ص ۹۱) @sooyesama
صفر، ماهی است که خاتم الانبیاء (ص) در آن رحلت می‌کند. ظرفی از زمان که جایگاه فقدان نبوت است. لذا نَحس و بلاخیز است. هر جایگاهی که فاقد روح نبوت باشد، نحس و بلاخیز است. البته زمان و مکان، به خودی خود، نه نحس‌اند و نه سعد. اما اتفاق‌هایی که در آنها روی می‌دهد بدان‌ها رنگ می‌دهد و سبب نحسی یا سعدی آن‌دو می‌گردد. مانند روز عاشورا و مکان کربلا که نقش ویژه‌ای در تربیت نفوس دارد. ماه صفر نیز جایگاه رحلت خاتم الانبیاء (ص) است. و هرجا که روح نبوت نباشد نحس خواهد بود. اما ربیع‌الاول (که جایگاه میلاد نبی است) سعد و موجب رشد آدمی است. منسوب است که پیامبر (ص) فرمود: «هرکه مرا به خروج صفر بشارت دهد، او را به بهشت بشارت می‌دهم». مراد این است که هرکس از اقامت در صفر (فقدان روح نبوت) خارج شود، وارد بهشت شده است. حرام و مکروه، «صفر» اند؛ یعنی فاقد روح نبوت هستند، و واجب و مستحب، «ربیع» اند؛ یعنی واجد روح نبوت هستند. @sooyesama
اگر امر به معروف هم می‌خواهی کنی خیلی آهسته همچون آینه باش؛ آینه داد نمی‌زند یقه‌ات بد است. وقتی رو به روی آینه می‌ایستی فرياد نمی‌کشد... سکوت محض است. آهسته، هیچکس خبردار نیست، جز تو و آینه. @sooyesama