سالکی فرمود:
بسیار شنیدهایم و خود نیز دیدهایم، هنگام رویارویی با اولیاء، پرسشهای پیشین پاسخ یابند، و خوابها تعبیر شوند، و دیدهها تفسیر گردند.
گویی ایشان آیینهای هستند، که هرکس تفسیر خود را در آنها مییابد؛ «المؤمن مرآة المؤمن».
@sooyesama
گویند مولوی پس از شمس، اندکی زیست. و هنگام مرگ چنین سرود:
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مگری و مگو دریغ دریغ
به دام دیو درافتی دریغ آن باشد
جنازهام چو ببینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
که گور پرده جمعیت جنان باشد
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زبان باشد
تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد؟!
کدام دلو فرو رفت و پر برون نامد
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد؟
دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا
که های و هوی تو در جو لامکان باشد
#مولوی
@sooyesama
راهرو باید چنان رند باشد که رندان را به بازی گیرد و بدانسان جاگرفته و سنگین که سبکساران و سبکسران سر خویش گیرند و راه خود در پیش، که راز داری پیشه دوستان خدا است
#علامه_حسنزاده
(نامهها برنامهها)
@sooyesama
روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند:
«استاد، چه شده كه اینگونه اشك میريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟»
شیخ جعفر در میان گریهها گفت: «آری، یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
او گفت: شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من میگویند. آیا تو هم همانی هستی که همه میگویند؟!
@sooyesama
«به نام او»
دلم با غم کمی دمسازتر بود
پس این پرده رازی بیشتر بود
چو برگی در خزان، افتادم از پای
در آغوش زمین اوجی دگر بود
دلِ گلبرگ و پای مردمِ سخت؟!
قضا بود و دعا هم بیاثر بود
ترک خورد و گسست از خویش، قلبم
کنار سنگها، اکنون، گهر بود
فغان از این جهان و رنج هجران
که پایانش کمی خون جگر بود
فکندم در دل دریای، خود را
برای قطره، این ره نیکتر بود
به موجی سهمگین رفتم به اعماق
چو کاهی کز همه تسلیمتر بود
فرو رفتم، فرو خوردم، فتادم
به کام آن صدف کو پاکتر بود
شدم لعل و لب دلدار جایم
ز غم شِکّر بِرست، این سیم زر بود.
#ر_س
@sooyesama
طوفان خانهها را ویران میکند و سیل، مزارع و باغهایی را بیثمر میگرداند. اما خانهها دوباره آباد میشوند و مزارع و باغها از نو شکوفه میدهند.
اما محبت از جنس شیشه است، اگر شکست دیگر مانند اول، زلال نخواهد بود؛
دلم را مرنجان که این مرغ وحشی
ز بامی که برخواست، مشکل نشیند.
محبت علت ریزش عالم و مایه خیزش آن به سوی حقیقت است. محبت دردانه دار هستی است؛
در ازل پرتو حسنش به تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
محبت را دریاب و از کدورت رو بتاب؛ زیرا محبت تو را از خویش بیرون میکشد و از تعین خود، رهایت مینماید.
محبت حقیقی و بیآلایش، راهی به حقیقت است. چنانکه رئیس عقلا پور سینا فرمود: فکر لطیف و عشق عفیف دو روزنه به حقیقت هستی است.
@sooyesama
خَلَد گر به پا خاري، آسان برآرم
چه سازم به خاري كه در دل نشيند...
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخاست، مشكل نشيند
#طبیب_اصفهانی
@sooyesama
غمش در نهانخانه دل نشيند
به نازي كه ليلي به محمل نشيند
به دنبال محمل چنان زار گريم
كه از گريهام ناقه در گل نشيند
خَلَد گر به پا خاري، آسان برآرم
چه سازم به خاري كه در دل نشيند؟
پي ناقهاش رفتم آهسته، ترسم
غباري به دامان محمل نشيند
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخاست، مشكل نشيند
عجب نيست خندد اگر گل به سروي
كه در اين چمن پاي در گل نشيند
بنازم به بزم محبت كه آن جا
گدايي به شاهي مقابل نشيند
طبيب، از طلب در دو گيتي مياسا
كسي چون ميان دو منزل، نشيند؟
#طبیب_اصفهانی
@sooyesama
سلوک الی الله تعالی برای عدهای طولانی است و برای آنانکه به واقع راه افتادهاند دو قدم بیشتر نیست؛
قدم اول پانهادن بر خواستههای نفس اماره، قدم دوم در کوی یار است.
انّ الراحل الیک قریب المسافة
کسی که به حقیقت کوچ کند مسیری نزدیک در پیش دارد.
#استاد_حسینی_آملی
#سلوک_طولانی
#سلوک_نزدیک
@sooyesama
@Hoseini_Amoli
سید شهیدان اباعبدالله الحسین علیه السلام در مسیر آمدن به کربلا از عبیدالله بن حر جعفی دعوت به یاری کردند. او در جواب گفت اسبی خوب و شمشیری برّان دارم، ولی خودم توفیق نصرت شما را ندارم.
آقا چون از یاری او مأیوس شدند فرمودند: مرا به اموال تو نیازی نیست؛ پس از اینجا دور شو که صدای مظلومیت مرا نشنوی! زیرا اگر کسی فریاد مظلومیت امام زمان خود را بشنود و او رایاری نکند بهرو در آتش خواهد افتاد.
اما فرزند عزیزش حضرت بقیه الله ارواحنا فداه هنگامی که آمادگی تشکیل حکومت را در مردم ندیدند و هل من ناصر ایشان در طول تاریخ بی لبیک ماند، پس ایشان ایثار کردند و از ما دور شدند تا ما به قهر الهی مبتلا نشویم و به رو در آتش افکنده نشویم.
این یکی از فلسفههای غیبت آن بزرگوار است و میتوان آن را بزرگترین ایثار دانست.
#حجتالاسلام_صبرآمیز
#سبب_غیبت
@sooyesama