eitaa logo
ثریای کویر ایران
113 دنبال‌کننده
544 عکس
110 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️«چه هاست در سر این مغز “نهان” اندیش!» 🖋دکتر حسین دباغ جهان زیر موسوم به “جهان صداقت” را در نظر بگیرید: فرض کنید در جهان صداقت، آدمیان از نطق یا کلام یا زبان گفتاری برای انتقال مفاهیم استفاده نمی کنند. همچنین از زبان بدن نیز برای ارتباط بهره نمی گیرند. در عوض آدمیان برای ارتباط و فهم یکدیگر کافیست “ذهن خوانی” کنند؛ بدین شکل که رد و بدل شدن امواج مغزی میان آدمیان به آنان کمک می کند تا از “نهان” یکدیگر خبر بگیرند. گویی آدمیان به سان شیشه ای شفاف اند که درونشان هویدا و دانه های دلشان پیداست. طبیعی است که در چنین جهانی آدمیان محتاج “تفسیر” نیستند. لازم نیست وقتی کسی درد دارد آن را “بیان” کند. همین که کسی عاشق می شود و تجربه عشق را از سر می گذراند، فرد معشوق از آن مطلع می شود. لازم نیست فرد عاشق عشقش را بزک کند تا در معشوق خویش تاثیر ایجاد کند و نزد وی مقبولیت پیدا کند. حال اگر بتوان چنین جهانی را با پیشرفت تکنولوژی ساخت، با این اوصاف آیا شما چنین جهانی را برای زیستن انتخاب می کنید؟ فرض کنید با خوردن قرصی به یکباره نهان شما عیان شود و جهان شما تغییر کند. آیا چنین انتخابی خواهید کرد؟ در چنین جهانی آدمیان بسان جهان کنونی “فکر” نمی کنند. اگر در جهان کنونی ما آدمیان برای ادای مقصود از مفاهیم استفاده می کنند و آنچه را درک یا حس می کنند در قالب مفاهیم می ریزند، در جهان صداقت آدمیان لازم نیست چیزی را در قالب چیز دیگری بریزند. همین که به امری “فکر” می کنند، آن امر درونشان هویدا می شود و برای تخاطب کافیست باقی افراد در آنها “نظر “کنند تا به شناخت آن امر نائل آیند. روشن است که در جهان صداقت از آنجا که آدمیان چیزی را جای چیز دیگری قرار نمی دهند استعاری نمی اندیشند. اصلا چیزی دیگری وجود ندارد. هر چه هست یک چیز است و آن بروز و ظهور می کند. برای مثال در جهان کنونی وقتی فرد الف بیان می کند “سرم تیر می کشد”، تیر کشیدن را استعاره از درد گرفته است. اما در جهان صداقت آنچه هویدا می شود درون فرد است که دردناک شده است، همین و بس! با این حساب، در جهان صداقت با اینکه آدمیان “فکر” می کنند، اما استعاری نمی اندیشند. پُر پیداست که چنین جهانی، جهان اصیلی است و از آنجا که استعاره بردار نیست تفسیر بردار هم نیست. جهانی که دسترسی به مر حقیقت و واقعیت سهل و آسان است احتیاجی به زبان تفسیر ندارد. وقتی امری “بیان” نمی شود لاجرم تفسیر آن “بیان” هم لازم نمی افتد. بمحض اینکه کسی ذهن دیگری را بخواند می تواند فهم کند در سر دیگری چه می گذرد بدون آنکه آن را تفسیر یا تاویل کند. چنین جهانی محتمل از آن جهت که اصالت بیشتری دارد جهان اخلاقی تری از جهان کنونی ماست. دروغ گفتن و ریا کردن در آن مستحیل است و صداقت و درستی بی مزد و منت در درسترس همگان است. کسی نمی تواند آنچه درونش هویداست را پنهان کند یا آن را قلب کند یا آن را به زبان استعاری مزین کند تا در دیگری تاثیر بیشتری ایجاد کند. هر چه هست همان است که هست، نه بیشتر، نه کمتر! البته صادق بودن در چنین جهانی فضیلت نیست چرا که آدمیان اصلا جد و جهدی برای دروغ نگفتن نمی کنند. یعنی جهانی مثل جهان صداقت، از آنجا که “آگاهی” آدمیان از یکدیگر بیشتر می شود، دو محصول در پی دارد: یکی اینکه عیب و بی اخلاقی رنگ می بازد چون مجالی برای دروغ و ریا و نیت سوء وجود ندارد. دوم اینکه محتمل تجارب هنری و زیبایی شناسانه کمرنگ و خاموش می شود چون محملی برای “بیان امری” به شکل دیگر وجود ندارد. علت اینکه بسیاری از افراد جهان صداقت را انتخاب نمی کنند می توان چنین باشد که مغز ما آدمیان در طول تاریخ تکامل همواره میان دوگانه “صداقت” و “مقبولیت” در رفت و آمد بوده است. عموم آدمیان بمثابه حیوانات اجتماعی ترجیح می دهند در چشم دیگران مقبول بیفتند تا بسان شیشه ای شفاف باشند و صداقت پیشه کنند. اوقات و لحظات بسیاری را می توان در ذهن آورد که میان صداقت و مقبولیت تنش در می افتد؛ گاه صداقت آدمی را از چشم دیگران می اندازد و برای مقبول افتادن در چشم دیگران باید صداقت و اصالت را کنار گذاشت. برای مثال فرض کنید شخص الف می داند که دوست او در امتحان تقلب کرده است. اگر الف تقلب او را را آشکار کند دوستی او به مخاطره می افتد و شاید او را از دست بدهد. اگر الف تقلب او را آشکار نکند صداقت را زیر پا گذاشته است و امری ناروا را مرتکب شده است. صداقت و شفافیت به سادگی می تواند تعامل ما با دیگران را مسئله دار کند. کسی که تحفظ پیشه نمی کند و هر آنچه در سر دارد را بی پروا بیان می کند “بی ملاحظه و بی نزاکت” لقب می گیرد. بی سبب نیست که آدمیان تقریبا همواره در حال “نقش” بازی کردن هستند تا به مدد استعاره ها خود حقیقی شان را آشکار نکنند. سخت بتوان موقعیت هایی را یافت که صداقت و مقبولت همعنان و همسو باشند. @Sorayya_ir
♦️جلسه کارگروه گردشگری مذهبی استان قم... @Sorayya_ir
♦️بدون شرح!!! @Sorayya_ir
♦️گسي خرمالوي نارس 🔻سوءتفاهم چگونه شکل مي گيرد؟ خرمالوي نارس را که گاز مي زنيم تا مدتها دهنمان درگير است. بزاق دهانمان هم نمي تواند نجاتمان بدهد و البته هيچ مخلوق ديگري. همين گسي قشنگي که خرمالوي رسيده را از باقي ميوه ها جدا مي کند. با جابه جايي زمان گاز زدن کلي مفاهيمش تغيير مي يابد. گسي شيرين به گسي تلخ، لذت به سختي، روي گشاده و بشاش به روي عبوس و درمانده در اينجا زمان متغير موثر بر تغيير مفاهيم است ولي در خيلي از مفاهيم متغيرهاي زيادي براي تغيير و جابه جايي پيام دريافت شده از مفاهيم وجود دارد. در ارتباطات هر روزه مان با انسانها فکر مي کنيم هم زباني، هم ائيني و هم ديني، هم مسلکي، کافيست تا پيامي که مي خواهيم را به راحتي منتقل کنيم، ولي غافل از اينکه هر کدام از اين مفاهيم با چه روشي، چه عاداتي، چه تجربه ي زيستي همراه بوده است و همه ي اينها بستر فکري و ارزشي هر کدام از ما را ايجاد ميکند، که مفهوم رسيده به ان را مي تواند کاملا متفاوت با پيام فرستنده دريافت کند. در اصل بستر انديشه اي که هر کدام از ما داريم مي تواند مانند فيلتري بر مفاهيم دريافت شده عمل کند که مفهوم دريافت شده کاملا در ان بستر انديشه ترجمه مي شود و در نهايت براي ما پيامي ايجاد ميکند. ما مي گوييم سلام ولي در فرهنگهاي مختلف، انديشه هاي مختلف، ممکن است پيامي که قصد ما از گفتن سلام است به گونه هاي مختلف فهم شود. در فرهنگي يعني صلح، در فرهنگي يعني يک حرف کوتاه. سلام همان سلام است ولي چه پيامي از اين سلام دريافت مي شود، کاملا بسته به محيط انديشه اي افراد متغير است. هر چند در مفاهيم ابتدايي و سطحي خيلي سريع مي توانيم به فهم پيام فرستنده برسيم ولي هر چه مفاهيم عميقتر مي شوند ايجاد ارتباطي مبتني بر اين مفاهيم سخت تر مي شود. فرض کنيد در يک ليوان شيشه اي که مقداري اب ريخته ايم قاشقي گذاشته ايم اگر کسي اين قاشق را خارج از اب ببينيد، ان را شکسته مي يابد و اگر کسي از درون اب به ان نگاه کند، ان را کوچکتر از اندازه ي واقعي اش مي يابد ولي بدون شکستگي. اما پيام هيچ کدام از اينها نبود. براي دريافت پيام واقعي بايد تلاش کرد در محيطي نزديک و مشابه هم قرار گيريم و بعد به مفهوم عرضه شده نگاه کنيم. در هوا يا در اب و بعد به قاشق نگاه کنيم، اينگونه شايد درک نزديکتري نسبت به واقعيت قاشق پيدا کنيم. اما بستر انديشه ي افراد را چه چيزهايي شکل مي دهند؟ عادات، ارزشهاي کسب شده خانواده، محيط دوستي، تجربه ي زيست، انديشه ي فرد و روشهايي که با ان زندگي مي کند و مي انديشد. اما ايا مي توان در محيط مشابهي قرار گرفت؟ در حالي که ما نمي توانيم تمام تجربيات زندگي ديگري را تکرار کنيم و اگر تکرار کنيم مگر ما کاملا ديگري هستيم که ان تجربيات تاثيري مشابه روي فکر، روان و چگونگي شکل گيري ارزشهاي ما داشته باشد؟ يا مي خواهيم اصولي که خودمان کسب کرديم را زندگي کنيم و يا روشي که انتخاب کرده ايم (مدرنيته يا سنت) ما براي رساندن پيام درست راهي جز فهم بستر انديشه ي مخاطب نداريم و ترجمه ي دائم مفاهيممان به زبان و بستر انديشه ي او. و براي رسيدن به اين فهم راهي جز گفتگو نيست./سین @Sorayya_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️جناب پرزیدنت: "ما با آلودگی ۲۰۰ مدارس را تعطیل می‌کنیم؛ مردم هند با آلودگی ۳۰۰ به مدرسه می‌روند؛ در چین با آلودگی ۳۶۰ مدرسه تعطیل نمی‌شود" 🔻دولت مردان همت کنن رتبه 16 رو به یک برسونیم بلکه توی این زمینه در دولت تدبیر اول بشیم توی دنیا!!! به نظرتون مردمی که با فساد، تورم و بی تدبیری کُشته نمیشن رو میشه با آلودگی هوا کُشت؟؟؟🙄🧐🤔 @Sorayya_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️واکنش عجیب پاپ به رفتار غیرمنتظره یک هوادار... @Sorayya_ir
شاید بپرسی از چه دنبال دَمت هستم دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه می خواهد #توریست_مسیحی @Sorayya_ir
🏴خدا حافظ حاج قاسم... شهادتت مبارک... و تسلیت برای مردمی که امنیتشان را مدیون شما بودند... 🏴🏴
امیر المؤمنین على(علیه السلام) چون خبر جانکاه شهادت مالک را شنید، بالاى منبرْ رفت و فرمود: خدا مالک را بیامرزد! اگر کوه مى بود، قلّه اى دست نیافتنى و دور و بلند مى نمود! و اگر سنگ مى بود، صخره اى سخت مى نمود! آفرین بر مالک! مالک که بود؟! آیا زنان، مانند مالک را مى زایند؟! آیا در روزگار ما چون مالک هست؟!(الاختصاص، ص 81؛ الأمالی للمفید، ص 83 ح 4؛ الغارات، ج 1، ص 265.) و نیز یعقوبى نقل مى کند: امام فرمود: اى مالک! گریه کنندگان باید بر همچون تویى بگریند. کجا کسى همانند مالک است؟!(تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 194.)