eitaa logo
ثریای کویر ایران
110 دنبال‌کننده
549 عکس
111 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️نامه سید محمد خاتمی به کیهان ، مدیر مسئول وقت کیهان در خاطراتش می‌نویسد: "بنده همیشه با پرداختن بیش از اندازه به موضوع بدحجابی مخالف بودم و پرداختن به این معضل را در مقایسه با معضلاتی چون بی‌عدالتی و مفاسد اقتصادی دارای اولویت کمتری می‌دانستم. ضمن آنکه با برخی برخوردهای تند و خشن و خارج از چارچوب فریضه امربه معروف و نهی از منکر هم که گاه با بدحجابان صورت می‌گرفت، به‌جد مخالف بودم. یکبار در اردیبهشت سال ۶۹ نیروهای حزب‌الله فراخوان گسترده‌ای برای تجمع و تظاهرات علیه بدحجابی در میدان ولی عصر تهران دادند و جمعیت انبوهی گرد آمدند و تظاهرات انجام شد اما طبق روال معمول ما در کیهان پوشش خبری کمی به این واقعه دادیم در حالی که روزنامه‌های دیگر اغلب با تصویر در صفحه اولشان منعکس کردند. به دنبال این امر جناب آقای نماینده مقام معظم در موسسه کیهان در  یادداشتی که برای بنده به عنوان مدیر و سردبیر کیهان فرستاد به شدت از نحوه برخورد روزنامه کیهان با این تظاهرات حزب‌الله و پوشش ضعیف خبری آن انتقاد کرد و آن را ناشی از روشنفکری زدگی، مخالفت با حزب‌الله و طرفداری از فساد دانست!" در بخشی از نامه آمده است: "بنده کار ندارم که ممکن است ندانم‌کاری و اشتباه و حتی بهره‌برداری نادرست هم از این جریانات شود ولی آیا در حسن‌نیت حزب‌الله که اکثریت قریب به اتفاق این جمعیت‌ها است شکی دارید و آیا با اجازه و حساب و کتاب و آرامش هم حزب‌الله حق ندارد علیه مظاهر فساد اعتراض کند؟ نمی‌دانم این برخورد زشت و غیرقابل توجیه کیهان را بر چه حمل کنم؟ روشنفکری، مخالفت با حزب‌الله، طرفداری از فساد!! یا عقل و منطق؟! قضاوت را به شما و وجدان‌های پاک وا می‌گذارم." @Sorayya_ir
💠 انجام زیارت نیابتی برای زائران بین‌المللی حرم کریمه اهل‌بیت(س) در یکشنبه‌های فاطمی 🔺 رئیس اداره امور بین‌الملل حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها گفت: کارشناسان بین‌المللی آستان مقدس با بهره‌مندی از شبکه‌های اجتماعی به زبان‌های ترکی، عربی و اردو در یکشنبه‌های فاطمی زیارت نیابتی را دنبال خواهند کرد. 📎 news.amfm.ir/?p=83466 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی آستان مقدس "حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها" 🆔 @astanqom
♦️«در ظل توجهات ولى عصر» «[...] یک تضاد دیگر که بسیار پیچیده است و هیچ‌کس هم متوجه آن نیست: ۹۰ درصد از اهالى این مملکت هنوز با معیارها و ملاکهاى مذهبى زندگى مى‌کنند. غرضم آن ۹۰ درصد همه دهاتى‌هاست به اضافه طبقات کاسبکار شهرى و بازارى و مستخدمان جزء و مجموعه آنچه طبقه سوم و چهارم مملکت را مى‌سازد. این طبقات به نسبت فقرى که دارند فقط با تکیه به معتقدات مذهبى قادر به تحمل زندگانى خویشند. و ناچار خوشبختى امروز نیافته را در آسمان مى جویند و در دین و در آخرت. و خوشا به حالشان. گاهى عرق هم مى‌خورند، اما دهانشان را آب مى‌کشند و به نماز مى‌ایستند و ماه رمضان توبه مى‌کنند و حتى براى امامزاده داوود قربانى مى کُشند. و فلان دهاتى به محض این که هفت تخم هر ساله‌اش ده تخم شد، دست اهل و عیال را مى‌گیرد و به زیارت مشهد مى‌رود یا دست کم به قم. و اگر روابط حسنه (!) با همسایگان وجود داشت به کربلا و مستطیع که شد به مکه. و همه هم منتظر امام زمانند. یعنى همه منتظریم و حق هم داریم. منتها هر کدام به صورتى. چون هیچ دولت مستعجلى به وفاى کوچکترین قول و عهد خود برنخاسته است؛ چون همه جا ظلم است و حق‌کشى و خفقان و تبعیض! و به همین علتهاست که در چنان جشنى مى‌گیریم که از حسد دق کند. و با همین اعتقاد است که تمام آن ۹۰ درصد اهالى غیور مملکت، دولت را عمله ظلم مى‌دانند و غاصب حق امام زمان «اعلا حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه». پس حق دارند که مالیات نمى‌دهند و کلاه سر مأمور دولت مى‌گذارند و از سربازگیرى به هزار عنوان مى‌گریزند و جواب درست به هیچ آمارگیرى نمى‌دهند. و گرچه روزنامه‌ها پر است از تبریکات اهالى غیور «مزلقان چاى» به مأمور جدید‌الورود اداره سجل احوال، اما هیچکدام از اهالى غیور همان آبادى، هرگز سازمانى به نام دولت نمى‌شناسد. جز ژاندارم را و جز ترانزیستور را. و هنوز در بوشهر و بندرعباس مَثَل رایج است که «زیر دیوار عجم نباید خوابید» و این عجم دولت است؛ مأمورى است که از تهران مى آید (نقل شفاهی می‌کنم از اسماعیل رایین - دوست عزیزم که اهل آن نواحی است). یعنى نوکر دولت نباید شد و به مأمورش و به مؤسساتش اعتماد نباید کرد. به همین علتهاست که تمام سازمانهاى مذهبى، از سقاخانه زیرگذر و مسجد سرکوچه بگیر تا زیارتگاه بیرون آبادى، پوشیده است از تظاهرات گوناگونِ این عدم اعتماد به دولت و به کارش . و پُر است از علایم انتظار فرج مهدى موعود: اعلا حضرت ولى‌عصر. که به راستى دعا کنیم که عجل الله تعالى فرجه! در زبان مردم، در کتیبه بالاى دیوار، بر زبان واعظ، در نماز، در اذان و مناجات، در قصیده شعرا، در تظاهرات مفصل جشن پانزده شعبان، بالاى کارت دعوت عروسى‌ها، همه جا «در ظل توجهات ولى عصر» بسر مى‌بریم، اینها درست! آنوقت براى این مردم است که دولت با سازمانها و مدارس خود، با سربازخانه‌ها و اداراتش، با زندانها و بوق و کرناى رادیوش، مُبلغ «حکومت ملى» است و براى خود، ساز دیگرى دارد. از همین مردم به تو بمیرى من بمیرم، مالیات مى‌طلبد، به زور ازشان سرباز مى‌گیرد، همه جا رشوه خور مى‌پرورد، سفارتخانه‌هایش قرتى‌ترین سفارتخانه‌هاست، مُبلغ اعلا حضرتِ دیگرى است، و گوش فلک را از افتخارات هزاره هزاره افزایش یابنده‌اش کر کرده است و توپ و تفنگش را دایم به رخ مردم مى‌کشد. آنوقت به علت همین تضاد، هر کودک دبستانى به محض اینکه سرود شاهنشاهى را به عنوان سرود ملى از بر کرد، نماز از یادش مى‌رود، و به محض اینکه پایش به کلاس ششم ابتدایی رسید، از مسجد می‌بُرد، و به محض اینکه سینما رفت، مذهب را به طاق نسیان مى‌نهد. و به همین علت است که ۹۰ درصد دبیرستان دیده‌هاى ما لامذهبند. لامذهب که نه؛ هرهرى مذهبند، در فضا معلقند. پایشان بر سر هیچ استقرارى نیست، هیچ یقینى، هیچ ایمانى. چون مى‌بینند که دولت با این همه اهن و تلپ و سازمان و بودجه و کمکهاى خارجى و توپ و تانک، قادر به حل کوچکترین مشکل اجتماعى که بيکارى دیپلمه‌ها باشد، نیست. و در عین حال مى‌بینند که یک اعتقاد کهن مذهبى چه ملجأ پناه دهنده‌اى است براى خیل درماندگان و بیچارگان و فقرا و در پانزده شعبان چه شادیها مى‌کنند و چه خوشى مى‌گذرانند. این است که در مى‌مانند. رادیو بیخ گوشش مدام افسون مى‌خواند و سینما به چشمش مى‌کشد عوالم از ما بهتران را، اما آن واقعیت دیگر هم هست؛ واقعیت محتواى ایمان مذهبى. و مگر چه قدر مى شود فکر کرد؟ و خود خور بود؟ یا در صدد کشف حقیقت بود؟ و چرا او هم رها نکند و مثل دیگران نشود؟ و به رنگ جماعت در نیاید؟ پس ‍ برویم و همه هرهرى باشیم. نه مذهبمان پیدا، نه لامذهبى‌مان، نه زندگيمان، نه آینده‌مان. دم غنیمت است.» جلال آل احمد، غربزدگی. @Sorayya_ir
بیا که آینه ی روزگار ، زنگاری است بیا که زخم زبان های دوستان کاری است به انتظار نشستن در این زمانه ی یاس برای منتظران چاره نیست ناچاری است به ما مخند اگر شعرهای ساده ی ما قبول طبع شما نیست کوچه بازاری است چه قاب ها و چه تندیس های زرینی گرفته ایم به نامت که کنج انباری است ! نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود کنون بیا که بناهایمان طلاکاری است به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم تمام سال اگر کارمان عزاداری است نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند که کار منتظرانت همیشه بیداری است به قول خواجه ی ما در هوای طره ی تو " چه جای دم زدن نافه های تاتاری است " @Sorayya_ir
آقایان ...! نڪند در محشر و قیامت محمدرضا (پهلوی) جلوی ما را بگیرد و بگوید : « دیدید شما هم وقتی دستتان ترنج دادند دستتان را بریدید ؛ و مثل من ڪاخ نشین و طاغوتی شدید ؟! » هشدار تڪان دهنده دومین شهید محراب آیت الله سید اسدالله مدنی در جمع خبرگان ملّت @Sorayya_ir
♦️ما سهم امام را برای تدریس فلسفه به شما نداده‌ایم! 🔻چون بودجه‌ی روحانیت از طریق سهم امام تأمین می‌شود که پرداخت آن به دست مؤمنان عوام می‌باشد، در برخی موارد ناچار می‌شوند از نظر آن‌ها پیروی کنند و حتی گاهی در مواد درسی طلاب نیز تأثیر دارد. در این رابطه می‌توانم به عنوان مثال به تعطیل شدن درس اسفار علامه طباطبایی اشاره نمایم. در همان زمان‌ها علامه طباطبایی از تبریز به قم هجرت نمودند و اولین درس فلسفه‌ی او منظومه‌ی حکمت و در منزل شروع شد. بعد از منظومه تدریس کتاب اسفار را در مسجد سلماسی با شاگردانی در حدود دویست نفر شروع کردند. اتفاقاً در همان زمان‌ها آقای منتظری هم درس منظومه‌ی حکمت را با شاگردانی زیاد و به طور چشمگیر شروع کردند. در این‌جا بود که تعدادی از ثروتمندان بازار تهران و مشهد برای اسلام احساس خطر کرده، خدمت آیت‌الله بروجردی رسیدند و گفتند: «ما سهم امام را به شما می‌دهیم که در تدریس فقه آل محمد [ص] به مصرف برسانید، نه در تدریس فلسفه.» و این در واقع هشداری بود به آیت‌الله بروجردی. لذا آیت‌الله بروجردی احساس خطر کردند و به وسیله‌ی یکی از معتمدین برای علامه طباطبایی پیام فرستادند که: اصلح این است که شما درس اسفار را تعطیل کنید و به جای آن فلسفه‌ی مشاء را تدریس نمایید. درس اسفار تعطیل شد و به جای آن، [علامه] تدریس کتاب الهیات شفاء بوعلی سینا را شروع کردند. 📚خاطرات آیت‌الله ابراهیم امینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 166. @Sorayya_ir
♦️چِدونم؟ من لرم 🔻تابستان 1344 با جمعی از دوستان سفری به کوهرنگ داشتیم. من به جوانی از لرها برخورد کردم که مشغول چرانیدن گوسفندان خود بود. به نزدیک او رفتم و گرم گرفتم و احوال‌پرسی کردم. از او پرسیدم: «دینت چیست؟» گفت: «مسلمونم.» گفتم: «نام پیامبر چیست؟» گفت: «ای آقا؛ چِدونم من لر هستم.» گفتم: «خدا چند تا هست؟» گفت: «دو تا.» گفتم: «کتاب دینی تو چیست؟» گفت: «قرون» گفتم: «چند تا امام داریم؟» گفت: «یکی» گفتم: «نماز می‌خونی؟» گفت: «نماز چنه من لر هستم.» گفتم: «غسل را بلد هستی؟» گفت: «غلس چنه من لرم.» 🔸 بعد از آن نزد دوستان آمدم و جریان ملاقات خودم را با یک جوان مسلمان لر تعریف کردم و گفتم: «لابد امثال این جوان فراوان می‌باشند. تقصیر با کیست؟» همه گفتند تقصیر از ما روحانیان است. پس از گفت‌وگوهای فراوان در حل این مشکل، به این نتیجه رسیدند که چند عدد ماشین جیپ با بلندگو تهیه شود و چند روحانی بر آن سوار شوند، در روستاها گردش کنند و در ترویج اسلام و بیان احکام کوشش نمایند. متأسفانه این تصمیم به مرحله‌ی عمل نرسید و در اوایل سال 1345 آقای منتظری و جمعی دیگر از دوستان دستگیر و زندانی شدند. 📚 خاطرات آیت‌الله ابراهیم امینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 183. @Sorayya_ir
💠 تولید ۵۷۰ محتوای رسانه‌ای به ۷زبان در حرم مطهر 🔺 رئیس اداره امور بین‌الملل حرم مطهر بانوی کرامت از تولید و انعکاس ۵۷۰ محتوای رسانه‌ای به زبان‌های اردو، اسپانیایی، انگلیسی، آذری، تایی، ترکی و عربی در سال گذشته به همت خادمان این اداره خبرداد. 📎 news.amfm.ir/?p=84870 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی آستان مقدس "حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها" 🆔 @astanqom
"راز صفحه 12" رو به آسمان کرد و برفت... خدایا... پیامبر اکرم: در آخر الزمان، مرگ خوبان امت مرا می چیند همانطور كه شما از میان یك طبق رطب، رطب های خوب را جدا می كنید. (بحارالانوار، ج6، ص316) @Sorayya_ir
♦️علامه طباطبایی و مخالفان فلسفه در حوزه؛ چند روایت 🔻به روایت علی دوانی؛ علامه با عصبانیت گفتند به آقای بروجردی بگو مطمئن باشید کسی شما را فیلسوف نمی‌داند 🔻در تهران خواستند دوره‌ی بحارالانوار علامه مجلسی را تجدید چاپ کنند و آن را در یک‌صد جلد وزیری برآورد کرده بودند. از علامه طباطبایی تقاضا نمودند که در موارد لازم، پاورقی‌هایی بر نظرات علامه مجلسی یا احادیث و منقولات بحار بزند و ایشان هم پذیرفتند. علامه طباطبایی یکی دو جا در پاورقی‌های بحار با لحنی زننده، علامه مجلسی را در بیان مشرب حکما و فلاسفه و تخطئه‌ی آن مورد انتقاد قرار داده و نوشته بودند که وی وارد به مسائل فلسفی نیست و لذا به چنین پرتگاهی افتاده است. علمای نجف به آقای بروجردی فشار آوردند جلوی فلانی را بگیر و کار به آن‌جا رسید که آقای بروجردی پیغام داد، فلانی در مجلدات بعدی اصول فلسفه و روش رئالیسم که روی جلد آن نوشته است «سید محمد حسین طباطبائی»، طوری بنویسد که با «حسین طباطبایی» اشتباه نشود. بعد ایشان [علامه طباطبایی] که خیلی عصبانی بودند، گفتند: بگو آقای بروجردی مطمئن باشید کسی شما را فیلسوف نمی‌داند تا مطلب بر وی مشتبه شود. جوسازی بر ضد علامه طباطبایی به جای حادّی رسیده بود. 📚 علی دوانی، زندگی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، صص 382 - 389 @Sorayya_ir
♦️بهروز ۱. ‏پاسخِ آقایِ بهروز وثوقی که نوشته امثال آقایان خاتمی و موسوی و مخملباف، زندگی هنری او و فردین و دیگران را سوزاندند، تحریف تاریخ نیست. چون نه فقط زندگی آن‌ها که حاصل عمر هزاران هنرمند از موسیقی تا ادبیات را نیز تباه کردند و هرگز عذر نخواستند. یک‌کلمه بنویسید آن‌موقع انقلابی و جاهل بودند و خلاص! ۲. ‏به عهد وزارت آ.خاتمی، کسب مجوّز حملِ ساز، از اجازه داشتن سلاح سخت‌تر بود! سایه و کسرایی که هیچ، اغلب آثار شریعتی هم ممنوع بود. اقتصاد اسلامی مطهری جمع شد. ویدئو شلّاق داشت. رسالت هم تحمّل نشد. صفحات ماهنامه فیلم‌ را باید هر شماره و قبل از چاپ می‌بردند برای سانسور. هفته‌نامه سروش که تازه ارگان صدا و سیما هم بود را به خاطر سرمقاله‌ای "در سوگ شادی" نقره‌داغ کردند. فصلنامه هنرهای زیبا به سردبیری زهرارهنورد توقیف شد. چقدر مجسمه شکستند و ذخایر موزه‌ی هنرهای زیبا را گم‌وگور کردند و رایزنی‌های فرهنگی ایران در دنیا را بی‌آبرو کردند و روی کاشی‌های نقاشی در اصفهان گچ گرفتند یا در تخت‌جمشید پشت پلکان‌های تاریخی آب انداختند و فیلمسازان معترض را در مستراح ارشاد می‌بستند. این‌ها را هم بهروز وثوقی می‌گوید؟ ۳. آدم‌ها می‌توانند پشیمان شوند. حتی می‌توانند بخشیده شوند. اما این‌که بخواهند بی‌هیچ جبران یا حتی عذرخواهی، حالا که پیاده شده‌اند از محرمعلی‌خان به آندره مالرو تغییر تصویر دهند، توقعی است که تنها از طرفداران متعصب و لاجرم کور و کرِ خود می‌توانند انتظار داشته باشند./ خشت خام @Sorayya_ir
ثریای کویر ایران
♦️علامه طباطبایی و مخالفان فلسفه در حوزه؛ چند روایت 🔻به روایت علی دوانی؛ علامه با عصبانیت گفتند به
♦️علامه طباطبایی و مخالفان فلسفه در حوزه؛ چند روایت 🔻به روایت علی دوانی؛ امام خمینی گفتند خوب است آقای طباطبایی چند ماهی تمارض کنند و درس فلسفه را تعطیل کنند 🔻جوسازی علیه علامه طباطبایی به جای حادی رسیده بود؛ سرانجام بنا گذاشتیم به سراغ امام خمینی برویم و چاره‌ی کار را از ایشان بخواهیم. بعد از صحبت‌های فراوان با امام خمینی، در نهایت حضرت امام نظرش را این‌گونه بیان کردند: «خوب ببینید کی حوزه‌های علمی شیعی این قدر فلسفه‌خوان داشته است؟ آیا این‌ها همه فلسفه را می‌فهمند؟ فلسفه در طول تاریخ، قاچاقی بوده و باید به صورت قاچاق خواند، به خصوص در حوزه‌های علمیه. اگر من هم به جای آقای بروجردی و رئیس حوزه بودم، از این همه فلسفه گفتن، آن هم به این زیادی و به صورت کاملاً علنی، احساس مسئولیت می‌کردم. آقای بروجردی را نمی‌شود دید، آن هم برای این کار. نمی‌گذارند آن طور که می خواهید مطلب را به ایشان گفت. به نظرم خوب است آقای طباطبایی چند ماهی تمارض کنند و درس فلسفه را تعطیل کنند و بروند به مسافرت تا وضع فعلی قدری آرام بگیرد و بعد که برگشتند برای عده‌ی کمتری و در جای کناری درس خود را بگوید.» یکی دو روز بعد جریان را به استاد فقید علامه طباطبایی گفتیم. ایشان هم اول حاضر به این کار نبودند، اما سرانجام قبول کردند و به مسافرت رفتند و قضیه خاتمه یافت. 📚 علی دوانی، زندگی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، صص 382 - 389 @Sorayya_ir