من چنان محو سخن گفتن گرمت بودم
که تو از هرچه که دم میزدی آن دم خوش بود
#حسین_منزوی
حاصلش تکرار من تا بینهایت بوده است
این تقابل ها که با آیینه چشمان کرده ام
#حسین_منزوی
با هفت خوان این توبهتویی نیست،شاید
ما گم شده در وادی هفتاد خوانیم
#حسین_منزوی
لیلا دوباره قسمت ابنالسلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد...
#حسین_منزوی
خوش آن روزی که بینم باغ خشک آرزویم را
به جادوی بهار خنده هایت میشکوفانی
#حسین_منزوی
تو هوای عطری از صحرای دور آرزویی
از تو سنگین شهر ذهنم کوچه کوچه، خانه خانه
#حسین_منزوی
دهانت جوجه هایش را پریدن گر بیاموزد
کلام از لهجه تو اعتباری تازه خواهد یافت
#حسین_منزوی
من هیچ حافط ار بنشیند به وصف تو
باید سیه کند همه، هرجا که دفتری است
#حسین_منزوی
تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم
میگذارم که قلم پر شود ازشیدایی
#حسین_منزوی