‌‌● در دوران #آزادی_بیان که به یک مسیحی مجوز آتش زدن قرآن درمسجد مسلمین را میدهد، تو، #جمهوری_اسلامی_ضد_آزادی باش، که حتی کلیسای استپانوس مقدس را هم برای مسیحیان بازسازی می‌کند. ‌‌● در دورانی که #فرانسه‌_مهد_آزادی بیشترین مسلمان اروپا رادارد و به ازای هر ۲ هزار مسلمان هم یک مسجد ندارند، تو، نظام اسلامی باش که سرانه مکان عبادی مسیحیانش ۳ برابر مسلمانان است. ‌‌● در دورانی که کشور #مسیحیِ_آمریکا با ۲٪ جمعیت مسلمانان، حتی یک نماینده اختصاصی برای مسلمانان ندارد، تو، #جمهوری_اسلامی باش که مسیحیانش که حتی ۲ دهم درصد هم نمی‌شوند، ۳ نماینده مجلس دارند درحالی که مسلمانان هر ۳ دهم درصد یک نماینده دارند. مرگ بر آن آزادی و درود بر این دیکتاتوری.. ✍️ حجت الاسلام راجی 🆘 @Roshangari_ir ‌‌● روبیکا: Rubika.ir/roshangari_ir

🌸 چون طفل گرسنه بیقرارت گشتم عمریست که چشم انتظارت گشتم یک روز اگر ببینمت می‌گویم : ای گل متاسفم که خارت گشتم #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #امام_زمان ✍#مریم_علی_زاده 🆔@shokofeha_ye_kheal

مستیم از نگاه به انگور بر ضریح مست توییم مست نگاهیم ما ...علی #شبگرد #ان_شاالله_غزلی_خواهد_شد

بی انتهاست خیل گداهات یا علی آوازه ات رسیده ببین تا کجا علی «حقُُ مع العلی و علیُُ مع الحق» است هو یا علی علی حق و یا هو و یاعلی تو یا سلامی یا صلواتی که اینچنین پیچیده ای دهان به دهان یکصدا علی مستیم از نگاه به انگور بر ضریح مست توییم مست نگاهیم ما علی با اینکه کفتریم و همه جلد مشهدیم پر میکشیم تا به نجف-کربلا...علی تا زنده ام دم از اسد الله میزنم شاید که روز مرگ ببینم تورا علی همچون صف مدایح بی انتهای تو بی انتهاست خیل گداهات یا علی #شبگرد #برای_غدیر

اثبات کفر میکنی ای شیخ گفته ای... ماندم علی خداست یا که خدا علی!

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ذكْرُعَلِيٍّ عِبَادَةٌ ياد و ذكر على، عبادت است 📚بحارالأنوار جلد38 صفحه199

ابو تراب را گفتند چه کردی که علیییی شدی؟؟؟ گفت نگهبانی دادم!!! نگهبانی دلم را... پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم #حافظ

بخوان شعری که هرکه آمد اینجا... زبان شکوه بگشاید، غزل شد! #شبگرد

بسم الله الرحمن الرحیم --در ستایش عشق-- باز هم برگشتیم با بحث های فوق العالاده ژجذاب بنده که اینجانب باشم.... «تحلیلگران گفتن با نبوغ صیاصی و اجطماعی و اقتثادی که بنده دارم بیام و ورود کنم به بحث های بالا ولی بنده به موارد بالا احترام میذارم و وروود نمیکنم😅» و اما عشق موردی است انقدر عام که هر ننه قمری به خودش اجازه میده درموردش صحبت کنه پس: چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم🤷 واما بعد... در هیچ مدرسه ای مشق عشق نمیکنند شاید سیاست درس بدن اقتصاد درس بدن و... ولی هیچ جایی عشق را و عاشق بودن را درس نمیدهند در حالی که سیاست مهم است؟بله! ریاضی مهم است؟بله هزاران علم دیگر و غیره وذلک چطور؟؟؟؟؟ بلهههه اما مهم ترین کدام است.... «عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید» آدمی حاضراست تمام آنچه دارد بدهد تا عشق را به دست بیاورد حتی جان خود را بدهد تا عشق بیشتر بماند... آنجا که میگوید: یارب به خدایی خداییت وانگه به کمال پادشاهیت از عمر من آنچه هست بر جای بستان و به عمر لیلی افزای چرا نیست جایی که درس عشق بدهند با وجود اهمیت فراوانی که دارد چرا نمیگویند که ذوقی چنان ندارد بی عشق زندگانی و نمیگویند و نمیگویند و اتفاقا طوری بزرگمان میکنند که هردم غم نان بخوریم... «سیر عشقیم و غم نان میخوریم!... حیف ما که صحبت نان میکنیم» بحث در مورد آموزش دادن عشق بود... من یه سوال از شما دارم (زیاد هم طولانی نشه) بنظر شما آیا عشق آموختنی است؟................................................................................ پی نوشت:آقا شنیدید میگن مرغ عشق انقدر عاشق جفتش میشه که اگر جفتش بمیره اونم از غصه میمیره؟؟ میخواستم بگم همش دروغه از ای دوتا گربه اومد یکیشو خورد اون یکی مثل بز اصلنم عین خیالش نبود آخرش رفتیم مسافرت این از تشنگی مرد!!!!😁 از اون سه تا مرغ عشقه فقط یکیشون زنده مونده و به کوری دشمنان کثیف این مرز و بوم و آل سعود...«ببخشید با آل سعد آشتی کردیم!» به کوری رژیم کثیف صهیونیستی و آمریکا اون یکی تآاااااااااااااااا روز مرگش زنده میمونه😎💪 پی نوشت۲:عوضش دوتا بلبل داشتیم بازم یکیشو گربه خورد اون یکی دو ساعت نکشید دق کرد مرد😭 بلبلا عاشق ترن تا مرغ عشقا تامامممم #شبگرد #طنز

همش که نباید شعر بگیم یکمم حرف بزنیم😉

در مورد سوال آخر که پرسیدم دوستان گفتن درس عشق میدن و چنتا کتاب معرفی کردن!!!! این نویسنده ها در بهترین حالت خودشون عاشق شدن وتجربه خودشونو نوشتن اما عشق برای هر کسی یه جور اتفاق میفته کسی هم با اینچیزا عاشق نمیشه... آتش بگیر تاکه بدانی چه میکشم... احساس سوختن به تماشا نمیشود

من کل متن بالا رو نوشتم تا بلکه به این رباعی مولوی برسیم شمعیست دل مراد افروختنی... چاکیست ز هجر دوست بردوختنی ای بیخبر از ساختن و سوختنی عشق آمدنی بود نه آموختنی مولوی