eitaa logo
ذاکرین الحسین (نوحه.روضه.مولودی/متن)
5.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
27 فایل
هیات و مجموعه آموزشی (جهادتبین) ارتباط با ما🔄 @Adminsafiranzynab اینستاگرام🛜🎦 https://instagram.com/safiranzynab313?igshid=MzMyNGUyNmU2YQ==
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت سفیران زینب(س)هیئت سفیران زینب(س)...55.mp3
زمان: حجم: 2.8M
🏴 🎙 گوهر سلاله ی حیدری واقعاً که زینبِ دیگری دختر رباب و امام حسین خواهر تنیِ علی اصغری بهترین دختری به خدا از نگاه حسین نیم نگاهت بسه بمونیم در پناه حسین امشبو رباب روضه گَردونه جبرئیل داره تو عرش میخونه حاجت همه امام حسینی ها دست حضرت سکینه خاتونه یا سیدتی بنت الحسین نوکر حسین و حسن شدیم روضه خونه یک بی کفن شدیم پنجمِ ربیعه و ما مثه پنجم صفر سینه زن شدیم تنها تو بودی که شنیدی شیعتی گفتنو کاری کردی که یاد بگیریم مرثیه خوندنو ای زخمی عطشانم حسین جانم ای غریب عریانم حسین جانم از برکت این روضه و این اشکه من اگر مسلمانم حسین جانم یا سیدی یا مولا حسین 📲 @southosein
هیئت سفیران زینب(س)6_144239435010128733.mp3
زمان: حجم: 20.94M
🏴 🎙 این روزگار ازت گرفت پناهتو شنیده آسمون هفتاد سال آهتو یه عمر گذشت ولی یه روزِ پیرشدی پیر شدی اون روزی که تو اسیر شدی پیر شدی وقتی که دیدی برادرت اربا اربا شده وقتی دیدی سر داداش جون اصغرت رو نیزه جا شده پیر شدی وقتی صدای باباتو شنیدی از حنجره بریده وقتی که دیدی ساربون نامرد نقشه برا انگشترت کشیده بگم که زخم تو چطور نمک زدند رقیه رو جلو چشات کتک زدند 📲 @southosein
به مناسبت پنجم ربیع الاول رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها تو یادگارِ زینب و صوتِ حزینه ای چون مادرت رباب؛ توهم بی قرینه ای پیرِ تمام گریه کنانِ مدینه ای از بسکه غرقِ ذات خدایی «سکینه ای» هفتادوچند سال؛ سکوتِ تو حرف داشت بی شک حسین؛دست به قلب توهم گذاشت از کودکی روایت تو اعتبار داشت شاگرد زینبی و کلامت وقار داشت هر خطبهٔ تو طنطنهٔ ذوالفقار داشت زینب کنار خویش، شبیه تو یار داشت در ذات حق چنان علی اکبر فنا شدی مستغرق جمال و جلال خدا شدی تعظیم در برابر تو کرده آفتاب یک لحظه هم رخ تو نبوده است بی حجاب روز وصال، از طرف آل ِبوتراب تو داده ای به دست اباالفضل مشک آب در هر کجا کنار علمدار بوده ای مشگل گشای کار علمدار بوده ای وقت وداع ،بوسهٔ آخر به تو رسید ارثیه های کوچه و مادر به تو رسید از آن همه بدن ، تنِ بی سر به تورسید رگهای نا مرتب حنجر به تو رسید تو با گلوی پاره شده هم سخن شدی باضرب تازیانه جدا از بدن شدی بازارهای شام غرور تورا شکست راهِ عبور قافله را تا غروب بست برنیزه ها سر پدرت رفت روی دست چشمانِ خیره ای به تماشایتان نشست عباس با نگاه ِ به تو سر به زیر شد بر نیزه از خجالت چشم تو پیر شد 📲 @southosein