رفتارهای غلطمون رو اگر اصلاح نکنیم، تبدیل به رویه میشن و اونوقت دیگه حتی اون رفتارها رو غلط هم نمیدونیم و نیازی به تغییرش احساس نمیشه.
اما حتی اگر بخوایم تغییرش هم بدیم، وقتی اون تبدیل به #رویه شده، تبدیل به #عادت شده، تبدیل به #خُلق شده، تغییرش بسیار کار سختی هست، هر چند ناممکن نیست.
شاید یه دلیل مراقبه روزانه، یه دلیل محاسبه نفس شبانه، همین باشه که این روحیه اصلاحگری نسبت به خودمون رو از دست ندیم.
توی تربیت اول به خودمون فکر کنیم، به خودمون نگاه کنیم ...
حمید کثیری
🌿اين همه #بت!
من آن روزها وقتى پاى منبرها مى نشستم كه مى گفتند در كعبه سيصد و چند بت گذاشته بودند، تعجب مى كردم كه در يك اطاق و اينقدر بت؟!
ولى بعدها ديدم كه در دل كوچك من بت هاى بى شمار صف بسته اند. و بت هاى بزرگ #نفس و #خَلق و #دنيا و #شيطان، با بى حساب بتهاى كوچك، در من غوغايى راه انداخته اند و شب و روزم را پر كرده اند. آنها محرك هاى من بودند و من مى خواستم كه اينها را مهار كنم. و مى خواستم از كفر به شرك و به توحيد برسم. و تنها يك #محرك براى خودم داشته باشم.
📢يكى از بزرگان وعده داده بود كه: ايها الناس! جمع شويد تا براى شما حرفى را بگويم كه نه نبى و پيامبرى و نه وصىّ و ولىّ و رهبرى، هيچ كس نگفته.
مردم مى گفتند: اين ديگر چه مى خواهد بگويد و چه ادعايى دارد.؟!
و آن بزرگ مرد گفته بود: مردم! تمام انبياء، تمام اوصياء، تمام اولياء آمدند و گفتند موحد شويد؛ جز اللَّه حاكم و محركى نداشته باشيد. در وجود شما جز او متصرف نباشد و امر و نهى نكند. همه گفتند: «قولوا لا اله الا اللَّه»، ولى من مى گويم: نامردها بياييد! مشرك شويد. بياييد يك پا هم خدا را شريك كنيد. آخر هميشه براى غير او؟!
بياييد در برابر اين همه #بت، يك سهمى هم براى خدا بگذاريد.
به راستى كه ما خوب هايمان #كافر هستند و خوب ترهامان #مشرك، از ما تا #توحيد فاصله هاست. و اينكه مى گويم #كافر هستيم، نه كفر در اعتقاد است، كه منظورم كفر در عمل است. با اينكه به او رسيده ايم، و به او علاقه مند شده ايم، در كارها و در زندگى از او چشم مى پوشيم و او را كنار مى گذاريم.
با #تدبر در اين محرك ها بود كه خودم را مى شناختم كه با چه نسيم هايى، توفان مى گيرم و موج برمى دارم. و مى ديدم كاهى هستم كه حرفهاى اين و آن مرا مى غلتاند. در حالى كه بايد كوهى باشم كه توفان ها، گرد و خاكم را بگيرند و پاك ترم سازند.
عین صاد روش نقد، ج 2، ص 32