eitaa logo
دنیای مذهبی
1.3هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
188 فایل
♥️بسم الله الرحمن الرحيم ♥️ 🌺کپی بازمزمه صلوات @sticker_eitaa313 🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حاج قاسم سلیمانی: وصیت می‌کنم اسلام را در این برهه که تداعی‌یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدّسات و ولایت فقیه مطرح می‌شود، این‌ها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید. ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾ @sticker_eitaa313 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روحانی عمامه‌اش را در دریا پرت کرد تا ... مثل همیشه لبخند به لبهامون میاره😂😂😂😂 ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾ @sticker_eitaa313 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
دو تا کارگر گرفته بودم واسه تمیز کردن نخلستان کوچک خودم. گفتند کنترات ۴۰۰ تومن من هم چونه زدم شد ۳۰۰ تومن.. بعد پایان کار، توی اون هوای گرم سه تا تراول 100تومنی دادم بهشون. یکی از کارگرا فقط 100تومن از 300 رو برداشت و 200 تومن رو داد به اون یکی. گفتم مگر شریک نیستید که هر کدام150 بردارید؟؟ گفت چرا ولی اون عیالواره، احتیاجش از من مجرد بیشتره. من هم برای این طبع بلندش دوباره 100 تومن بهش دادم تشکر کرد و دوباره 50 تومن از100 تومن رو داد به اون یکی و رفتن داشتم فکر میکردم هیچ وقت نتونستم اینقدر بزرگوار و بخشنده باشم، اونجا بود یاد جمله زیبا افتادم. بخشیدن دل بزرگ میخواد نه توان مالی...... «همه میتونن پولدار بشن اما همه نمیتونن بخشنده باشن» پولدار شدن مهارته اما بخشندگی فضیلت  ❤️ 🇵🇸 👇 @sticker_eitaa313
▪️سه پند لقمان حکیم به پسرش: در زندگی بهترین غذا را بخور... در بهترین رختخواب جهان بخواب... در بهترین خانه‌ها زندگی کن... پسر گفت: ما فقیریم چطور این کارها را بکنم؟ لقمان: اگر کمی دیرتر و کم‌تر غذا بخوری، هر غذایی، طعم بهترین غذای جهان را می‌دهد. اگر بیش‌تر کار کنی و دیرتر بخوابی، هر جا که بخوابی بهترین خوابگاه جهان است، و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آن‌ها جای می‌گیری و آن‌ وقت بهترین خانه‌های جهان مال توست! @sticker_eitaa313
📚 عاقبت دوستی با مار در زمان های قدیم کشاورزی بود که از دورنگی‌های اطرافیانش به ستوه آمده و ناراحت بود، به همین دلیل تصمیم گرفته بود با یک مار که در زمینش لانه داشت دوستی کند. او می‌گفت: "مطمئنم که مار دورنگی ندارد و اگر روزی از او بپرسم که تو چه هستی، با قاطعیت خواهد گفت، مار!" با همین تفکر، با مار دوست و همنشین شد. هر روز که برای سرکشی زمینش می‌ رفت، به مار هم سر می‌زد و برایش غذا می‌ برد و مار هم با گستاخی فراوان، جلوی او چنبره می‌زد و از غذاهایی که کشاورز به او می‌داد، تناول می‌کرد. این جریان ماه‌ها ادامه یافت تا زمستان از راه رسید. یک روز برزگر مار را دید که به حالت نزار، از فرط سرمای هوا بر هم پیچیده و ضعیف و سست و بیحال روی زمین افتاده است. کشاورز به خاطر سابقه‌ی آشنایی و دوستی‌ای که با مار داشت، دلش به حال او سوخت، او را برداشت، در توبره‌ای گذاشت و توبره را جلوی دهان الاغش آویزان کرد تا با بازدم الاغ، بدن مار گرم شود و حالش بهتر گردد. سپس الاغش را به درختی بست و برای جمع‌کردن چوب، اندکی از آنجا دور شد. مار که با گرمای نفس الاغ گرم شده و حالش جا آمده بود، به نفس پلید و شرّ خود بازگشت و لب و دهان الاغ را نیش زد، طوری که الاغ بیچاره بعد از چند دقیقه جان داد. سپس از توبره خارج شد و به سوراخ خود خزید. کشاورز وقتی با پشته‌ای از هیزم بازگشت، با حیرت به جسد الاغ بیچاره‌ چشم دوخت و این سخن از پدرش به یادش آمد که: "هر کسی با بدها آشنایی کند، اگر هم خود در نهایت خوبی باشد، باز بدی نصیب وی خواهد شد، چرا که هر نفس پلیدی تا بدی و شرارت نکند، از دنیا نخواهد رفت، هرچند که به وی خوبی‌ها کرده باشند." به قول سنایی غزنوی: من ندیدم سلامتی از خَـسان گر تو دیدی، سلام من برسان. ♦️ برگرفته از حکایت های مرزبان نامه @sticker_eitaa313