ماجرای زنی که هدایت شد
ماجرای جالبی را درباره کمکهای مالی، #حاج_سید_مهدی_قوام
. یکی از این کمکها مربوط به زن خیابانی بود.
حاج سید مهدی ده شب در مسجد جامع بازار سخنرانی کرد و در پایان شب دهم پاکت پولی به عنوان دستمزد ده شب به او دادند. حاج سید مهدی هم مثل همیشه بدون این که پول را بشمرد، آن را گوشه عبایش گذاشت و از مجلس بیرون رفت.
در راه برگشت به خانه همراه راننده به خیابان #لاله_زار رفتند. آن سالها زنهایی که از راه نامشروع کسب درآمد میکردند، در گوشه و کنار خیابان لالهزار میایستادند. حاج سید مهدی به راننده گفت اتومبیلش را در کنار خیابان نگه دارد و خاموش کند.
راننده با اینکه تعجب کرده بود این کار را انجام داد. بعد هم یکی از زنهای خیابانی که جوان بود را نشان راننده داد و از او خواست تا او را صدا کند که به سمت اتومبیل بیاید. راننده دلیل این کار را نمیدانست اما مطمئن بود که نیت حاج سید مهدی خیر است. به همین دلیل از اتومبیل پیاده شد و زن را صدا زد.
زن جوان که اتومبیل مدل بالای آنها را دیده بود خوشحال شد و سمت آنها آمد. حاج سید مهدی به زن گفت: «دخترم! چرا این وقت شب گوشه خیابان ایستادهای؟» بعد هم پاکت پول حاصل از ده شب منبر رفتنش را به آن زن داد و گفت: «این پولها از روضه امام حسین علیه السلام است. صاحبش هم امام حسین علیه السلام است. این پول را بگیر و تا وقتی که تمام نشده کنار خیابان نایست. آدرس خانهام را پشت پاکت نوشتهام. هر وقت هم که پول تمام شد به خانهام بیا تا خرج هر ماه زندگیات را بدهم.»
چند سال از این ماجرا گذشت و حاج سیدمهدی به زیارت کربلا مشرف شد. در حرم امام حسین علیه السلام مشغول زیارت بود که مردی با همسرش جلو آمد، سلام کرد و گفت: «همسرم میخواهد مطلبی را به شما بگوید.»
زن جلو آمد و کمی از روبنده صورتش را کنار برد و بعد از سلام گفت: «من همان زنی جوانی هستم که چند سال قبل گوشه خیابان لالهزار یک بار برای همیشه دکان من را تعطیل کردید. از آن روز زندگی من درست شد و دیگر گناه نکردم. حالا ازدواج کردهام و زندگی خوبی دارم.»
#دنیای_مذهبی