هدایت شده از عطرخاص
(در عالم ملکوت روحم) از بیمارستان فاصله گرفت،
سر یک چهار راه، یک خانم جوان و فوق العاده بد حجاب، با آرایش غلیظ از عرض خیابان عبور کرد...
اما وقتی به باطن اعمال آن خانم بدحجاب نگاه کردم چیز عجيب تری دیدم...
من دیدم که فقط در آن روز، بیش از یکصد نامحرم او را نگاه کردند، برخی از آنها همسر داشتند، که همسرشان به این زیبایی نبود، آنها در دل حسرت می کشیدند. برخی هم شرایط ازدواج نداشتند، آنها با دیدن این شخص آلوده به فساد می شدند...
به من نشان دادند که گناه تمام این افراد، برای این خانم نوشته شد. به من نشان داده شد که به خاطر این همه فساد و آلودگی، که این خانم به وجود آورد، از زندگی شخصی خودش هم لذتی نخواهد برد و گرفتار خواهد شد.
من دیدم که در صحرای قیامت، این خانم جوان هزار سال به دنبال صدها نفر می گشت، تا از آنها حلالیت بطلبد چون باعث نابودی زندگی ها شده بود.
من دیدم که این آرایش و بدحجابی، جدای از معصیت خداوند به نوعی حق الناس هم در پی دارد.
این افراد با این پوشش ها که در بیشتر مواقع کاذب و با انواع و اقسام وسائل آرایشی همراه می باشد خود را زیباتر از واقعیت نشان می دهند، و همین عمل زندگی عادی مردم را به هم می ریزد.
البته خداوند باب توبه را برای تمام بندگان باز گذاشته، اما اثر وضعی برخی گناهان با توبه هم پاک نمیشود...
📚 شنود (تجربه نزدیک به مرگ) صفحات ۶١ و ۶٢
📡 @atrekhas 🇮🇷
هدایت شده از عطر1و1
🌹نذر جالب حاج قاسم سلیمانی:
یک روز از مـاه را نـذر یک جانباز ۷۰ درصــد کـرده بـود.
میرفت نجف آباد اصفهان، تمام کـارهـای جانباز را انـجـام مـــیداد، از حمام بردن تا شستن لباس و نظافت.
سوریه که بود خبر شهادت
آن جانباز را دادنــد، یک نفر را مأمور کـرد بـرود نجف آباد تا هم در مراسم شرکت کند و هم کاری روی زمین نماند.
✍🏻 راوی حجت الاسلام اسماعیل سعادت
📕رفیق خوشبخت ما صفحه ٢١
🇮🇷 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
📡 @atre1o1 🇮🇷
هدایت شده از عطر1و1
سید عباس پاکنژاد برادر شهید دکتر سیدرضا پاکنژاد گفت: بعد از شهادت برادرم، مرحوم اسکندر اصلانی شهردار یزد به بیان خاطره ای جالب و درس آموز از ماجرای «صیغه کردن» شهید دکتر پاکنژاد پرداخت
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از یزدرسا، سید عباس پاکنژاد برادر شهید پاکنژاد گفت: بعد از شهادت برادرم، مرحوم اسکندر اصلانی شهردار یزد به بیان خاطره ای جالب از ماجرای «صیغه کردن» شهید دکتر پاکنژاد پرداخت.
وی گفت: یک روز به همراه دکتر برای عیادت بیماری به منزل پیرزنی رفتیم که به علت کسالت زیاد زمین گیر شده بود و در شرایط بسیار بد و نامطلوبی قرار گرفته بود. وقتی دکتر این صحنه را دید از دخترش پرسید موضوع چیست چرا مادرت در این شرایط است؟ چرا به او رسیدگی نمی کنید؟
فرزند پیرزن در جواب دکتر گفت دیگر توان نگهداری و انجام دادن کارهایش را ندارم و از عهده من خارج است. دکتر کمی به فکر فرو رفت و ناگهان رو به پیرزن کرد و در همان حالی که خوابیده بود از او پرسید آیا شما حاضرید صیغه من بشوید!
بعد از مدتی پیرزن رو به دکتر کرد و گفت آقای دکتر مگر شما اوضاع و احوال من را نمی بینید! من چگونه می توانم صیغه شما شوم! دکتر به پیرزن گفت من فقط می خواهم به شما محرم شوم تا بتوانم برای تمیز کردن به شما دست بزنم. در همان حال دکتر یکدفعه خودش شروع به خواندن صیغه کرد و بعد مشغول تمیز کردن پیرزن شد.
وی افزود: شهید پاکنژاد هر چند وقت یکبار به منزل آن پیرزن می رفت و جویای حالش می شد و در صورت نیاز وی را تمیز می کرد و مایحتاج زندگی پیرزن را تامین می کرد.
وی گفت: دکتر از من درخواست کرده بود که تا وقتی زنده است این ماجرا را برای کسی تعرف نکنم
شادی روحش صلوات
اَللّٰھُـمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَصَلِّ عَلی جَمیعِ الاَنبیاءِ وَالمُرسَلینَ
🌳🌱وَعَجِّل فَرَجَهُم🌱🌳
📡 @atre1o1 🇮🇷
📡 @atre1o1 🇮🇷