هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
قسمتی از زندگی واقعی #اعضای
ابراهیم با یک دست، دست دیگرم و با پاهاش پاهامو قفل کرده بود
و یک چیز داغ رو کف دستم گذاشت
از انتهای حنجره ام داده بلندی کشیدم
_ برای اولین و آخرین بار بهت میگم
کاری به کار من نداشته باش
از این به بعد
دهن گشادتو می بندی و هیچ کاری به کار من نخواهی داشت وگرنه خودم میکشمت
دستها و پاهامو ول کرد
با چشمهای اشکی به دستی که انگار قلبم بود و به شدت میزد نگاه کردم
ابراهیم با دسته ی یک قاشق به کف دستم داغ گذاشته بود تا سکوت کنم و....
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
ادامه در این کانال 👆👆