🔴حتماااااا بخونید ... 🔴👇👇👇
✍صرف نظر از انگیزه اصلی اینکه چرا زنان متاهل خیانت میکنند، نفس این امر در میان متولدین دهه شصت و پنجاه به شدت روبه گسترش است. موضوع نگران کننده برای من این است که این مهلکه افرادی را به درون خود میکشاند که نه میخواستند و نه حتی تصورش را میکردند که وارد رابطهای دیگر شوند. اما به خودشان که آمدند دیدند خیانت دارد اتفاق میافتد.
زن چهل و سه سالهای که با پسر خواهر شوهرش وارد رابطه شده. پسر جوانی که پانزده سال بااو تفاوت سنی دارد، زن هیچ وقت فکرش را نمیکرد که شوخیها و تنها شدنها و جای پسرم است و من با فلانی میروم خانه، برایش دردسرساز شود.
شخصا اعتقاد دارم انسان همچون سایر حیوانات موجودی غریزی و چندآمیزشیست. اما آنچه او را از سایر حیوانات در این مورد مجزا کرد قوه یادگیری و تعقلِ در جهت سازگاری و بقاست. انسان روزی شروع به یادگیری کرد. شروع به فاصله گرفتن از غرایز. چیزهایی را آموخت که اگرچه خلاف ذاتش بود اما موجب سازگاری او شد. ما در ایران در آموختنیها بسیار ضعیف عمل کرده ایم. رسوم و سبکی از زندگی وارد جامعه ما شد که متناسب با آنچه ما هستیم و بر ما میرود نبود. ما مهارت ارتباط با دیگران را یاد نگرفتیم. حدومرزها را نمیشناسیم. محدوده اینکه دختر خاله ما به همسرمان باید چقدر نزدیک بشود را نمیدانیم. محدوده اینکه زنمان با دوست دانشگاهیاش که مرد است و که قرار است بیرون برود و روی پروژهشان کار کنند را نمیدانیم. مرزهایش قابل تعریف نیست. او نباید از زندگی خصوصی تو و همسرت تحت عنوان درددل کردن مطلع شود.
مفهومی به نام «جاست فرند» که ما چندین سال است آن را لق لقه میکنیم و یک مفهوم وارداتیست، هیچ کدام از این تعاریفی را شامل نمیشود که ما در مناسبتهامان آن را به جا میآوریم. جاست فرند شما مشاور شما نیست.حد و مرز مشخصی دارد. ما این مرزها را نمیدانیم. اصلا برایِ ما نیست. با آن بیگانه هستیم. چون خودآگاهی نداریم گم میشویم. با دوستتان (مرد) و همسرتان میروید جنگل. شب سه نفرتان توی چادر میخوابید و دم صبح «حالتی بر شما میرود» که پس از چندی رابطه جنسی بینتان اتفاق میافتد.
توی گروه تلگرامی «انجمن شاعران فلان» آقای فلانی ساعت دو بامداد به شما مسیج میدهد که:« بانو، سروده زیبایتان را خواندم،حضور شما در این جمع غنیمت است» شما متوجه میشوید دارد اتفاقی در درونتان میافتد، ادامهاش میدهید و کار به جای باریک می رسد. اینجا جای ترمز است، جایی که دیگری میآید و دل و دین و عقل و هوش را به باد میدهد. اینجا باید فاصله بگیرید و به خودتان بگویید:« رابطه من با همسرم/ پارتنرم یک مرگیش است که باید ترمیم شود».
ما زنگ خطرها را جدی نمیگیریم. یک آن است. ما بارها در این موقعیت و لحظه قرار گرفتهایم. لحظهای که میدانیم دارد یک جریانی از انرژی فعال میشود. هر آدمی آن، «آن» را و«لحظه» را درک میکند. همه چیز از همان لحظه آغاز میشود. بها دادن یا متوقف کردن آن حس مرموز، دلچسب، هیجانانگیز. ما قدرت عجیبی در انکار این حس و خودفریبی داریم: جدی نیست. بگذار ببینیم حالا بعدها چه میشود. یک سلام و علیک ساده است. یک چت کردن عادیست. ولش کن، حالا بعدا یه کاریش میکنم...
اینجا آن نقطهایست که سنجش آن نیاز به مهارت دارد. اینکه زن با خودش بگوید: اگر شریک عاطفی من هم شاهد ما بود، من باهمین لحن با دوستش، با همکارم، فروشنده مغازه، مدیر فلان گروه تلگرام، فلان دوستم در فیس بوک و... صحبت میکردم؟! آیا اینکه دارم چتها را پاک میکنم یک هشدار نیست که رابطهام با شریک عاطفی دارد لنگ میزند؟
مرزها را برای سلامت روحی خودتان شناسایی کنید. در محدوده مشخصی با دیگران رفتار کنید. برای خانهتان، لباس پوشیدنتان، مهمانی رفتنتان و ... حدومرز بگذارید. میدانم آنقدر از سمت نهادهای بازدارنده، کارشناس بیسواد تلویزیون، فلان شخصیت.... این حرفها را شنیدهایم که حالمان به هم میخورد. آنها این مفهوم را خراب کردهاند. مردم را زده کردهاند. آنقدر که ممکن است شما حالتان از نوشته من به هم بخورد. اما لطفا حدومرزها را جدی بگیرید. مرز ما، قلمرو ماست. باید مراقب قلعهمان باشیم.
📛⛔️📛⛔️📛⛔️
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
@sulduz
سلام
ببخشید این پیام رو تو کانال آگهی کن لطفا.
اگر کسی قصد داردبه کربلا مشرف بشود حتماً تو ایران دینار تهیه کنند و بعد سفرکند اونجا پول ایران را کرایه قبول نمی کنند اگر هم قبول کنند ،هر دینار رو به قیمت 37تا 40حساب میکنند
#تجربه اعضای کانال
سلام
ما اینترنت آسیاسل گرفتیم خیلی ضعیفه پیشنهاد میکنم از آسیاسل اینترنت نگیرید
#تجربه اعضای کانال
#تجربه
با سلام
ما امروز قبل ظهر از مرز مهران رد شدیم
از کربلا به مهران و از قم هستیم و این تجربه بر این مبناست
🛑به این چند نکته توجه بشه
زمان حرکت از عراق(کربلا،نجف،...) به سمت مرز حتماً صبح باشه(ما اشتباه کردیم بعد نماز مغرب رفتیم چوبشم خوردیم!) چون هم بهتر ماشین پیدا میشه به مرز هم قیمت ها مناسب تره به نظرم و هم زمان رسیدن شما به مرز (که ما مهران بود) میشه غروب و شب که اتوبوس بیشتر گیر میاد و هوا خنک تره و هم وقتی میرسی به شهرتون صبح و حوالی ظهره
ما بعد نماز مغرب خواستیم برگردیم، رفتیم سمت باب البغداد، کلی معطل شدیم و تا ماشین سوارشدیم حوالی ۱۲شب شد یک ون بدون کولر ۲۰ دینار که ۱۵ دینارهم میشد پیدا بشه، تو راه تو ماشین نمیشد خوب خوابید، صبح حوالی ۸ رسیدیم مرز، مقداری معطلی و گرما خوردیم وقتی رد شدیم اتوبوس نبود، اگرم بود سرش دعوا بود. به زور یه اتوبوس گرفتیم حوالی ۱۲ ظهر، آب نداشت، کولرش جواب نمیداد، هم راننده کلافه بود هم مسافرین، جاده هم کم و بیش در حجم بود، الآنم که ساعت یک ربع به دو هست شاید ۲ و نیم برسیم قم.
موفق باشید