eitaa logo
صفیر علوم پزشکی شیراز
682 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
236 ویدیو
17 فایل
پایگاه اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی شیراز همه با هم🤝🏻 پیش به سوی تمدن نوین اسلامی 🌱 📱 ارتباط با ما : @adm_basij 📲 ما را در شبکه ها و پیام رسان‌های اجتماعی همراهی کنید : 🌐 https://zil.ink/safir_sums
مشاهده در ایتا
دانلود
صفیر علوم پزشکی شیراز
📚مسابقه کتابخوانی بهتر از تو نداشتم «ویژه استان فارس» 🔰روایتی از زندگی شهید سید جواد سجادی؛ اولین
شهید ما معمولی‌ها 🔸از پادگان رفتم خانه، گوشی‌ام را روشن کردم. سیدمهدی طبا(طباطبایی) توی «بله» صوت فرستاده‌بود:« می‌خوام[از کتاب بهتر از تو نداشتم ] طراحی کنم، برای سر خاک شهید. اگه چندتا عنوان و *تیتر* بفرستی ممنون می‌شم.» - مثلا چه تیتری؟ - مثلا اولین شهید مدافع حرم تیپ فاطمیون استان فارس - 🔹گفتم:«باشه» گوشی به دست روی تخت دراز کشیدم که همان موقع چندتا تیتر دهن‌پرکن برایش بفرستم. نیم ساعتی گذشت. یک کلمه هم ننوشتم! به تیتری که سیدمهدی مثال زده‌بود گوش دادم:«اولین....» با خودم گفتم:« *یعنی اگه اولین نبود این کتاب رو نمی‌نوشتیم؟* » برای سید نوشتم:«فوتبالیست مؤثری رو در نظر بگیر که گل قیچی‌برگردون نزده، پنالتی نگرفته و ... برای همین هم تماشاگرا نمیتونن با لقب یا تیتر خاصی تشویقش کنن..» 🔸داشتم تایپ می‌کردم که با خودم گفتم:«طباطبایی ازت تیتر می‌خواد نه توضیح» هرچه را نوشته‌بودم پاک کردم. 🔹روز بعد، از ساعت 4 و نیم صبح که بیدار شدم و به پادگان رفتم، تا ظهر که به خانه برگشتم به تیتر فکر می‌‌کردم. وقتی به خانه رسیدم و داشتم بند پوتینم را باز می‌کردم یاد روزهای اولی افتادم که تدوین کتاب را شروع کرده‌بودم:" همه وقتی اسم کتاب شهید می‌آمد توقع آدمی را داشتند عجیب، غریب و دست‌نیافتنی! یک معصوم به تمام معنا! برای همین وقتی کمی درباره شهید صحبت می‌کردم از من می‌پرسیدند:«چرا کتاب این شهید؟» 🔸و من معمولا این جواب را می‌دادم:«حین روایت زندگی شهید، به چالش‌های زندگی افغانستانی‌ها در ایران هم پرداخته‌میشه. علاوه‌بر این، خون شهید سجادی باعث شد افغانستانی‌های شیراز غیرتی بشن. برای همین آمار مدافعان حرم فاطمیون شیراز قبل و بعد از شهادت شهید اصلا قابل مقایسه نیست.»" 🔹این‌ها را می‌گفتم تا زحمت بحث را کم کنم. وگرنه نقطه تمایز شهید دقیقا همین بودنش بود. دلیلش این بود که امثال من هم می‌توانستند با شهید کنند. 🔸پوتینم را درآوردم. کلید انداختم و رفتم تو. گوشی‌ام را روشن کردم و برای سید نوشتم:«زندگی شهید طوری نیست که بشه ازش چنین تیترهایی درآورد. اولین فلان و مهم‌ترین بهمان بودن هم دلیل نوشتن زندگی ایشون نبوده. شهید یکی بوده مثل من و خیلی‌های دیگه؛ مثل خیلی از ماها نماز شب نمی‌خوند، درگیر روزه و نماز مستحبی نبود، استاد اخلاق و... نداشت، شرایط زندگیش اجازه نمی‌داد بتونیم براش لفظ بچه‌هیئتی رو استفاده کنیم؛ اما برعکس خیلی‌هامون به اول وقت بودن نمازش اهمیت می‌داد. به بهونه کار سخت و گرمای شدید قید روزه‌ی واجبش رو نمی‌زد. کم می‌رفت هیئت ولی وقتی هم می‌رفت از صبح می‌رفت برای کمک. از جفت کردن کفش‌ها و چایی دادن و ... هم ابایی نداشت. کوچک‌ترین بی‌احترامی به پدر و مادرش که نمی‌کرد هیچ؛ همیشه هم دستگیرشون بود. شهید همون کارگر معدنیه که بقیه کارگراش یه تیشه مونده به طلا جا زدن؛ اما اون تیشه آخرم .» 🔹با خودم گفتم باز هم که داری توضیح میدی. دوباره متنم را پاک کردم. شاید اگر دیر نمی‌شد و طباطبایی را طراحی نکرده‌بود این را برایش می‌نوشتم: شهیدی برای ما معمولی‌ها! ✏️روایت محمدجواد رحیمی‌؛ ١٢ مرداد ١۴٠٢ تاریخ را به حافظ‌ه‍ بسپارید: @hafezeh_shz 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🌐 ما را در شبکه ها و پيام رسان های اجتماعی همراهی کنید: https://zil.ink/safir_sums 📌 روابط عمومی بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی شیراز