eitaa logo
نسل آفتاب
868 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
7.3هزار ویدیو
187 فایل
کانال اصلی کپی کلیه مطالب آزاد است حرف دلتان رو به صورت ناشناس بفرستید https://harfeto.timefriend.net/17322071138633
مشاهده در ایتا
دانلود
مکتوبه جناب (ره) به زمانی که مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی کاشف‌الغطاء رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در شهر لاهیجان به سر می‌بردند، شخصی خدمت آن جناب رسید و گفت: عرض دارم که باید در خلوت به شما بگویم. سپس شیخ مجلس را خلوت نمودند. آن شخص عرض کرد: من مردی هستم که دو زن دارم. روزی به صحرا رفتم، دختری را دیدم در نهایت حسن و جمال. از این که او را در آن بیابان، تنها یافتم، ترس و هراس بر من عارض شد. از او پرسیدم: تو کیستی و در این بیایان چه می‌کنی؟ گفت: از طایفه جن هستم و عشق به تو پیدا کردم! چون به خانه رفتی یک اتاق مجزا برایم ترتیب ده و از زنان خود دوری گزین و با ایشان مجامعت مکن زیرا من هر شب نزد تو خواهم آمد و مواظب باش کسی از راز میان من و تو آگاه نشود و چنان‌چه این قضیه را نزد کسی فاش کنی تو را هلاک خواهم کرد. پس به خانه آمدم و دستورات او را  عملی ساختم، از آن زمان تاکنون هر شب نزد من می‌آید و… و اینک در اثر مقاربت با او بدنم بسیار ضعیف و سست شده، به گونه‌ای که خود را مشرف به موت می‌بینم. ضمناً اموال بسیاری برای من آورده که همه آن‌ها را در جایی گذاشته‌ام. اکنون از شما که نائب امام زمان علیه‌السلام هستید، تقاضا دارم که راه علاجی به من ارائه فرمایید و مرا از این مهلکه نجات بخشید. جناب کاشف دو نامه نوشتند و به آن مرد دادند و فرمودند: یکی از آن‌ها را روی اموالی که آن جنّیه آورده بگذار و دیگری را به دست بگیر و دم در خانه بنشین، چون آن جنیه نمایان شد، آن نامه را به او نشان بده و بگو این نامه را شیخ جعفر نجفی نوشته است. پس آن مرد لاهیجانی به فرموده ایشان عمل نموده، یکی از آن دو نامه را روی اموال نهاد و یکی دیگر را در دست گرفته، به انتظار ماند تا این که آن جنیه به عادت همیشه نمایان شد. پس آن مرد نامه را نشان داد و گفت: این رقعه را شیخ جعفر نجفی نوشته است. آن جنیه در جای خود ایستاد و دیگر پیش نیامد و سپس به سراغ اموال رفت که آنها را ببرد لکن مواجه شد به رقعه‌ای که شیخ برای اموال نوشته بود، آن گاه خطاب به آن مرد گفت: اگر نه آن بود که شیخ بزرگوار رقعه نوشته است، هر آینه تو را هلاک می‌کردم! این را گفت و ناپدید شد و پس از آن دیده نشد. کرامات و حکایات عاشقان خدا، جلد دوم، صفحه ۸۹ و ۹۰ نسل آفتاب
اکنون سال ۲۰۳۰ است اگر از قرنطینه‌ها، بیماری‌های واگیردار، وحشت‌افکنی رسانه‌ها، واکسن‌های پر از سموم و اکسید گرافن و عوارض شدید آنها، پلی‌فارماسی، طب شیمیایی، جنگ، قحطی، شورش‌ها و فتنه‌های برنامه‌ریزی شده زنده بمانید سپس به شکل بالا نظم نوین_شیطانی_جهانی در یک حکومت جهانی خواهید شد: ۱_ واکسن‌های بی پایان ۲_ کد QR روی دست ۳_ میکروچیپ روی انگشتان دست ۴_ عقیم شده و بی هویت جنسیتی ۵_ لباس پلاستیکی کنترل کننده ۶_ پوزه‌بند بردگی ۷_ ردیابی و هدایت ماهواره‌ای ۸_ بلاک کننده‌ها و میکروچیپ‌های مغزی ۹_ کنترل و ردیابی با گوشی‌های هوشمند ۱۰_ سیستم اعتبار اجتماعی دیجیتالی جهانی ۱۱_ پول دیجیتالی قابل کنترل و هک ۱۲_ سنسور هشدار فاصله فیزیکی اجتماعی ۱۳_ عدم حق سفر ۱۴_ کار اجباری ۱۵_ بدون حق مالکیت ۱۶_ بدون خانواده ۱۷_ بدون ملیت ۱۸_ غذاهای مصنوعی و حشرات ۱۹_ خانه‌های سلولی ۲۰_ بدون دین ۲۱_ بدون فرزند و پدر و مادر و همسر ۲۲_ آموزش اجباری فقط درحد نیاز اربابان جهانی ۲۳_ اتصال قطعات به بدن (ترنس‌هومانیسم و سایبورگ) ۲۴_ زندگی در کنار اربابان با نام آدم فضایی و… ایتا تلگرام سروش @sunshinegeneration
1_2448323262.docx
91.2K
روایت با موضوع و در کتاب حلیةالمتقین علامه مجلسی رضوان‌الله
استاد ایمان اکبرآبادی شیاطین در برزخ.mp3
31.34M
شیاطین جن در برزخ از اجنه‌ی عوالم برزخی که سینمای هالیوود آنها را به تصویر می‌کشد چه می‌دانید؟ پاسخ آقای به انتقادات و سؤالاتی که بعد از نقد قسمت «نذری» برنامه زندگی پس از زندگی، عده‌ای ارسال کردند. چرا قسمت «نذری» زندگی‌ پس‌ از‌ زندگی مورد نقد جدی قرار گرفت؟ چه اشکالاتی در این قسمت وجود داشت؟ آیا تجربه‌گران دروغ‌گو هستند؟ اهل‌بیت علیهم‌السلام درباره برزخ چه فرموده‌اند؟ موضع منادی زمان و شخص آقای ایمان اکبرآبادی نسبت به زندگی پس زندگی چیست؟ نسل آفتاب
هدایت شده از نسل آفتاب
مکتوبه جناب (ره) به زمانی که مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی کاشف‌الغطاء رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در شهر لاهیجان به سر می‌بردند، شخصی خدمت آن جناب رسید و گفت: عرض دارم که باید در خلوت به شما بگویم. سپس شیخ مجلس را خلوت نمودند. آن شخص عرض کرد: من مردی هستم که دو زن دارم. روزی به صحرا رفتم، دختری را دیدم در نهایت حسن و جمال. از این که او را در آن بیابان، تنها یافتم، ترس و هراس بر من عارض شد. از او پرسیدم: تو کیستی و در این بیایان چه می‌کنی؟ گفت: از طایفه جن هستم و عشق به تو پیدا کردم! چون به خانه رفتی یک اتاق مجزا برایم ترتیب ده و از زنان خود دوری گزین و با ایشان مجامعت مکن زیرا من هر شب نزد تو خواهم آمد و مواظب باش کسی از راز میان من و تو آگاه نشود و چنان‌چه این قضیه را نزد کسی فاش کنی تو را هلاک خواهم کرد. پس به خانه آمدم و دستورات او را  عملی ساختم، از آن زمان تاکنون هر شب نزد من می‌آید و… و اینک در اثر مقاربت با او بدنم بسیار ضعیف و سست شده، به گونه‌ای که خود را مشرف به موت می‌بینم. ضمناً اموال بسیاری برای من آورده که همه آن‌ها را در جایی گذاشته‌ام. اکنون از شما که نائب امام زمان علیه‌السلام هستید، تقاضا دارم که راه علاجی به من ارائه فرمایید و مرا از این مهلکه نجات بخشید. جناب کاشف دو نامه نوشتند و به آن مرد دادند و فرمودند: یکی از آن‌ها را روی اموالی که آن جنّیه آورده بگذار و دیگری را به دست بگیر و دم در خانه بنشین، چون آن جنیه نمایان شد، آن نامه را به او نشان بده و بگو این نامه را شیخ جعفر نجفی نوشته است. پس آن مرد لاهیجانی به فرموده ایشان عمل نموده، یکی از آن دو نامه را روی اموال نهاد و یکی دیگر را در دست گرفته، به انتظار ماند تا این که آن جنیه به عادت همیشه نمایان شد. پس آن مرد نامه را نشان داد و گفت: این رقعه را شیخ جعفر نجفی نوشته است. آن جنیه در جای خود ایستاد و دیگر پیش نیامد و سپس به سراغ اموال رفت که آنها را ببرد لکن مواجه شد به رقعه‌ای که شیخ برای اموال نوشته بود، آن گاه خطاب به آن مرد گفت: اگر نه آن بود که شیخ بزرگوار رقعه نوشته است، هر آینه تو را هلاک می‌کردم! این را گفت و ناپدید شد و پس از آن دیده نشد. کرامات و حکایات عاشقان خدا، جلد دوم، صفحه ۸۹ و ۹۰ نسل آفتاب