eitaa logo
کانال سیاست دشمنان مهدویت
1.8هزار دنبال‌کننده
135.3هزار عکس
178هزار ویدیو
814 فایل
پیشنهادات و انتقادات ⤵️ @seyedalii1401 سلام علیکم گرد هم جمع شده ایم تا در فتنه اکبر از یکدیگر چیزهایی یاد بگیریم و به مردم بصیرت دهیم وظیفه ما تولید محتوا ، و هوشیاری مردم در برابر فتنه های سیاسی دشمنان اسلام ومهدویت میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت109 بی بی گفت: - نه مادر میرویم داخل مسجد تا حاج آقا بیاید. همگی وارد مسجد شدیم. گوشه ی مسجد  سفره ای کوچک و ساده پهن شده بود رنگ سبز، زیبایی دوچندانی به سفره داده بود. - ببین چه عموی باسلیقه ای دارم! - بله خدا برای بی بی حفظش کند - از امروز برای توهم حفظش کند، بد نیست. نگاهی بهش کردم که با لب و لوچه ی آویزان گفت: - خب حالا اخم نکن تو این روز شگون ندارد منظورم برای سفرت بود. صدای یا الله، بلندی که آمد با نرگس کنار بی بی و ملوک رفتیم. سه مردی که وارد شدند فقط استادش را میشناختم. بعد از سلام و احوال پرسی همگی نشسته بودیم که بی بی صدا بلند کرد و گفت: - سید، مادر نمی آیی؟ حاج آقا منتظر است! - چشم  آمدم. مردی که از  روبه رو می آمد را انگار برای اولین بار می دیدم. عبای سفید، عمامه ی مشکی، شال سبز خوش رنگی که به گردن انداخته بود. همه باعث شده بود مرد رو به روی من را کامل تر کند. - دختر گل نگاه به نامحرم درست نیست ؛ صبر کن خطبه خوانده شود. سرم را به طرف نرگس چرخاندم و از خجالت دست و پایم را گم کرده بودم گفتم: - نه... من فقط... خب تعجب کردم! الان تو حیاط لباسشان فرق داشت! برای اولین بار با این لباس هستند یعنی من میبینم. نرگس با شیطنت گفت: - باشه بابا قانع شدم. زهراجان مراقب فشارت باش افتاد دوباره؟ - نرگس اذیت نکن! 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت110 بی بی چادر سفیدی را روی سرم انداخت و همراهی ام کرد تا کنار سفره ؛ سید هم با اشاره ی بی بی نزدیک من نشست. فکر نمی کردم یک روز این چنین ساده با یک روحانی سر سفره ی عقد بنشینم! درسته این عقد موقت بود ولی به قول بی بی محرمیت چه یک ساعت چه صد سال یکی هست! لرزش دستانم را زیر چادرم پنهان کردم. ولی خودم که می دانستم حال الان ام را هیچ گاه نداشتم خجالت، استرس و دلهره همه باعث شده بود به قول نرگس فشارام بی افتد. سید قرآن را برداشت. و باز کرد و رو به رویمان گرفت طولی نکشید که خطبه خوانده شد من هم در دل توکل به خدا کردم و اجازه ای از حاج بابایم گرفتم وآرام بله را گفتم. این بله یعنی... یعنی الان مرد کنارم، روحانی مسجد، عموی نرگس، محرم ترین کس به من بود؟ قبل از عقد درک کاملی نداشتم. شاید بیشتر یک شوخی یا یک همکاری جهت رفتن من به سفر فرض می کردم ولی الان که بی بی من را می بوسد و آرزوی خوشبختی برای ما می کند و نرگس با خنده عروس گل، صدایم می زند متوجه واقعی بودن مسئله می شوم. هرچند در دل یادآوری می کنم همه چیز مصلحتی هست و برای مدتی کوتاه! 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــۆ🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روشهای دوستی با امام زمان ارواحنا فداه 🔵 قسمت اول از بیستم 🎙 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫خدایا 🎋نعمت سلامتى مبداء 💫همه نیازها ست 🎋و عاقبت بخیرى 💫مقصد همه نیازها 🎋تو را به مهربانیت 💫این دو را به همه 🎋عزیزانم عطا فرما 💫شبتون گـرم از نگـاه خـدا ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلامٌ‌على‌أرواحٍ‌طاهرةٍ‌أبت‌الموت إلاشرفاً‌فاستُشهِدت .. سلام‌بر‌روح‌و‌جان‌های‌پاكی‌كه چيزی‌جز‌شرف‌از‌مرگ‌نخواستند وشهید‌شدند ... ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴