eitaa logo
کانال سیاست دشمنان مهدویت
1.8هزار دنبال‌کننده
136هزار عکس
179.1هزار ویدیو
817 فایل
پیشنهادات و انتقادات ⤵️ @seyedalii1401 سلام علیکم گرد هم جمع شده ایم تا در فتنه اکبر از یکدیگر چیزهایی یاد بگیریم و به مردم بصیرت دهیم وظیفه ما تولید محتوا ، و هوشیاری مردم در برابر فتنه های سیاسی دشمنان اسلام ومهدویت میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت169 - فعلا مهریه ام را می خواهم! کی این مهریه به دستم می رسد؟ همان موقع نرگس با ظرف سوپ آمد. - سلام عمویِ عاشق... عموجان انکار نکن ؛ این بی تابی تو و شفای یهویی فقط کار دل است. دوباره که رنگین کمان شدی؟ دیگر سرخ و سفید شدن به تو نمی آید. سینی را جلوی من گرفت وگفت: - درمان جان ادامه بده تا پایان شفا... من هم می روم شما به بحث خانوادگی برسید. بعد از رفتنش لبه ی تخت نشستم درست روبه روی سیدم... - بفرما بخورید تا بهتر شوید... - زهراجان سئوالم را با یک کلمه جواب بده تا من خیالم راحت شود. - بفرمایید در خدمتم... ولی گفته باشم یک کلمه نمی شود احتمالا باید توضیح بدهم! نگاهش را به نگاهم گره زد - زهراجان همراه من می مانی؟ چیزی نگفتم که ادامه داد... همسفر یک روحانی می شوی؟ دل به دل این مرد ساده می دهی؟ من تنها چیزی که می توانم تضمین کنم این است که تمام تلاشم را می کنم تا کنار هم آرامش داشته باشیم... چیزی نمی گفتم ولی او جواب می خواست! لب باز کردم و با هزارهزار خجالت ؛ ولی باذوق گفتم: - هستم... خیلی وقت هست! همراه و هم همسفرت شده ام! دل به دل این روحانی ساده داده ام جوری ؛ دلم را امانت گذاشتم که هرگز پس نمیگیرم. من هم تمام تلاشم را برای آرامشت می کنم. چشمانش را روی هم گذاشت و نفس راحتی کشید زیر لب گفت: برای این حرفت نماز شکر می خوانم. با خنده و ناز گفتم: حاجی جان... اجازه هست به جماعت بخوانیم؟ 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت170 آقاسید حال بهتری داشت. همراه هم به بیرون رفتیم... همان موقع بی بی و نرگس با چشمانی گشاد شده نگاهمان می کردند نرگس با خنده رو به ما گفت: - زهرا جان این عموی من را چه طور شفا دادی که الان این اندازه سروحال شده؟ عموجان شما بگو چه درمانی برایت تجویز کرد که معجزه شده؟ آقاسید خنده ای تحویل نرگس داد و رو به بی بی گفت: - بی بی جان بالاخره بله را گرفتم! زهراجان همسرم می ماند... نرگس با صدای بلند شروع کرد پس ؛ تب ؛ تب عاشقی بود؟ عموجان عاشق شدی؟ شام ما فراموش نشود! همان موقع سید رو به ما کرد و گفت: آماده باشید همین امشب شام مهمان من هستید. - پسرم مگر چه قولی داده بودی؟ سید نگاهش را به من و داد گفت: - به نرگس قول دادم اگر عاشق شدم یک رستوران مهمان من باشد. امشب همان شب است. بی بی خدارا شکر می کند و قربان صدقه ی من و آقاسید می رفت. حال دلمان خیلی خوب بود که همان موقع صدای زنگ خانه آمد. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃 دعای امشب🤲 بار خدایا🙏 آرامش دل ‌جز با ذکر نام زیبای تو حاصل نمی شود ای مهربان ترینِ مهربانان دل های عزیزانم را سرشار آرامش گردان وحاجت دوستانم را اجابت فرما آمیــن یا رَبَّ 🙏 امشب من به صد خواهش و منت🙏 زخدا خواسته ام که در این ساعات پایانی شب 🕊مرغ آمین به سراغت آید و دعایی که تو بر لب داری به اجابت ببرد شبتون پر از استجابت دعا🤲 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖ذکری که ملائکه از نوشتن ثوابش عاجز هستن اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ ✍از عارفی پرسیدند: خدای را در روزی رسانی چگونه یافتی؟ 🔸گفت: در خانه سگی دارم که مرا نگهبانی می‌دهد و در امر من است و از منزل من دور نمی‌شود و شب‌ها در بیم می‌خوابد و وظیفه خویش به خوبی انجام می‌دهد و تنها کار سختش روزی چند بار پارس کردن است و زمان دیدن من و نعمتی از من تشکر و دم جنباندنی 🔹من نیز وظیفه خود می‌دانم و سروقت بی منت و بدون زحمتش غذایش می‌دهم اگر انسان نیز از حدود الهی خارج نشود و ترک معصیت کرده و در فرمان خدا عمل کند و از او بترسد و یاد او را فراموش نکند 🔸خداوند سر وقت روزی او را همانجا که نشسته است خواهد رساند و نیازی به در به دری و دویدن نیست 🔹اما سگی که صاحب برای خود برنمی‌گزیند و خود را در کوچه و خیابان آزاد و رها می‌بیند ساعت‌ها در پی لقمه‌اش باید بدود و بعد از خستگی لقمه‌ای را اگر بیابد دیگر سگان از چنگ و دهانش خواهند ربود و بدون آرامش هر شب در کنجی از ترس جانش خواهد خوابید و در روز هر کسی بر او سنگ زده و آزارش خواهد داد و این سزای کسی است که در دنیا قید تعبد خدای از پای خود رها کرده است و صاحب خود نمی‌شناسد 🔸چنین کسی روزها در پی روزی خود خواهد دوید و بعد از خستگی لقمه‌ای در اضطراب و ترس از بنی بشر خواهد خورد و در برابر تلاش خود یک دهم از آن بهره و لذت نخواهد برد 🔹عارف گفت: عاقبت کار که اندیشیدم دیدم بندِ بندگی خدا بر من آرامش دنیوی و اخروی و روزی هر دو سرای در کمال راحتی است 🔸کافی است ذکری بگویم و یادش کنم و در نماز شکرش کنم و معصیت و نافرمانی‌اش نکنم و برای او عمل صالحی که می‌توانم دریغ نکنم، آنگاه مرا تصاحب خواهد کرد و بدون منت و رنج، روزی مرا بر پیش پای من قرار خواهد داد اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚 _﴿♥️﴾_________________ ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫 شهید والامقام جلال رنجبر 🌹نام پدر حسین 🌹تاریخ تولد ۱۳۴۳/۷/۳شمسی 🌹محل تولد اصفهان / خوانسار 🌹تاریخ شهادت۱۳۶۳/۱۲/۲۴ 🌹محل شهادت شرق دجله عملیات محرم 🌹گلزارشهدا نام گلزار بوستان استان اصفهان شهرستان خوانسار ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»