1.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دزدی ۲ میلیارد دلاری اسرائیل از جیب شاه
خسرو معتضد استاد تاریخ:
🔹خط لولهٔ ایران-اسرائیل یا خط لولهٔ ایلات-اشکلون، یک خط لولهٔ انتقال نفت در اسرائیل است که از خلیج عقبه در دریای سرخ تا دریای مدیترانه امتداد دارد.
🔸شاه این خط لوله را در هنگام جنگ اسرائیل با اعراب ساخت و اسرائیل بابت ساخت و دریافت نفت می بایست ۲ میلیارد دلار به شاه پرداخت می کرد اما هیچ مبلغی را پرداخت نکرد.
شاه خائن
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
🤍امامصادق علیهالسلام:
برای شما شر است
که تا چیزی را از ما نشنیدهاید،
(از قول ما)بگویید
کافیج۲ص۴۲۰📖
مواظب باشیم که به اسم دین:
👈نهچیزی بهخورد مردم بدهیم
👈نهچیزی بهخوردمان بدهند
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
💚🌹💚
💥خداوند خریدار بوی بد دهان روزه داران است
وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ:
لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ
🔸از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود:
بوی دهان انسان روزه دار نزد خداوند از بوی مشک بهتر است.
وسائل الشيعة ط-آل البیت/ج10/ص404 و 406
فضائل الأشهر الثلاثة (صدوق)/ص143
بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام/ج93/ص258
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۴۹)
#انتشارات_عهدمانا
کشیش به آهستگی قدم بر می داشت و به دو مرد ژنده پوش که جلوی در کلیسا ایستاده بودند ، نگاه می کرد.
مردان با تکان دادن سر سلام کردند ، مرد مسن تر گفت : پدر ، ما را آندریان ويتالیویچ فرستاده ، گفت شما کارمان دارید. » کشیش یادش آمد که دیشب از او خواسته بود دو نفر از کارگران رستورانش را برای نظافت کلیسا بفرستد. کشیش به آن دو لبخند زد و گفت : « بله ! بله ! با من بیابید. »
کشیش رو به آنها گفت : می بینید که باید چه کار کنید ؛ همه چیز به هم ریخته است... بیابید جلوتر تا بگویم از کجا باید شروع کرد .
مردها با تعجّب به محراب به هم ریخته نگاه می کردند. مرد ریش جو گندمی گفت : « اینجا چه خبر است پدر ؟ چرا همه چیز به هم ریخته است ؟ »
کشیش گفت : « سارقان به این جا دستبرد زده اند. » هردو مرد روی سینه هایشان صلیب کشیدند. مرد ریش جو گندمی گفت : « یا مریم مقدس ! سرقت ؟! آن هم از کلیسا ! ببینید چه دوره و زمانه ای شده است. » کشیش گفت : « ایمان که نباشد ، کسی از خدا نمی ترسد پسرم. » بعد با دست به آنها اشاره کرد و گفت : «کارتان را از اینجا شروع کنید ، بعد بیایید داخل دفتر... همین طور نایستید... سرقت از خانه های مردم ، گناهش کمتر از سرقت از کلیسا نیست... شروع کنید بچه ها. » این را گفت و راه افتاد به طرف دفتر کارش .
به فکر مرد تاجیک افتاد و آن دو مرد روس که قاتلان او بودند و او به خاطر کتاب قدیمی نمی توانست حرفی به پلیس بزند. عذاب وجدان ، چیزی بود که کشیش را آزار می داد. همین طور توی فکر تاجیک و آن دو جوان روسی بود که کسی به او سلام داد. سرش را بلند کرد ، از ترس به خود لرزید. دو جوان روس در چهارچوب در ایستاده بودند ، ترس همهٔ وجودش را گرفته بود. یکی از آن دو ، زیپ کاپشنش را پایین داد و در حالی که با دست استخوانی اش کارد حمايل شده در کمربندش را نشان می داد ، گفت : « پدر ! ما با شما کاری داریم ؛ یک کار کوچک ! » بعد با سر و چشم و ابرو به کشیش فهماند که باید حرف او را جدی بگیرد. کشیش نای برخاستن نداشت. رنگش پریده بود. نمی توانست تصمیم بگیرد چه کند .
ادامه دارد...
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴