خطر در کمین دختران ‼️
هموطن آگاه باش‼️
#بادقت_بخوانید
❌فوق العاده مهم❌ 👇👇👇👇
چندی پیش دختر جوانی با مراجعه به کلانتری 148 انقلاب تهران ماجرای عجیبی را پیش روی پلیس قرار داد که تازگی داشت. دختر 21 ساله در تحقیقات گفت: «میخواستم به دانشگاه بروم که سوار اتوبوس شدم. زن جوانی که در صندلی کناریام نشسته بود خیلی باکلاس و شیک به نظر میرسید، دیدم که به صورتم خیره شده است تا اینکه لبخندی زد و سرصحبت را باز کرد. وقتی شنیدم که با یک پزشک پوست آشناست و دستمال
مرطوبی سراغ دارد که باعث از بین رفتن لک و جوش صورتم میشود خوشحال شدم. میگفت دستمالها بیخطر هستند و هر شب باید آن را روی صورتم بگذارم تا پوستم ترمیم شود. «فریماه» همان لحظه یک سری دستمال مرطوب به من داد و خواست شماره موبایلش را داشته باشم و اگر دستمالها تاثیر خوبی روی صورتم
گذاشتند با وی تماس بگیرم تا سفارش بدهد. از اروپا برایم بیاورند. همان شب دستمال مرطوب را روی صورتم گذاشتم. حس خوبی به من دست داد. از آن به بعد هر شب این کار را میکردم. یک هفته نشده بود که با فریماه تماس گرفتم و بسته جدیدی از دستمالها را سفارش دادم. همدیگر را دیدیم و
او با گرفتن 20 هزار تومان دستمالها را به من فروخت». دختر دانشجو افزود: «هر شب مرتب دستمالها را استفاده میکردم و اگر آنها را به صورتم نمیگذاشتم نمیتوانستم بخوابم و نیمههای شب از خواب میپریدم. اصلا تصور نمیکردم که معتاد دستمالها شدهام. رفته رفته وقتی از دستمالها استفاده نمیکردم خمار و خوابآلود میشدم.
خواهرم که از نزدیک شرایط من را دنبال میکرد ترسیده بود، طوری حرف میزد که انگار مطمئن است من مواد مصرف میکنم اما نمیپذیرفتم. هر بار با فریماه تماس میگرفتم قیمت دستمالها را چندین برابر بالا میبرد. سومین بار بود که 100 هزار تومان خواست، ناچار بودم بپردازم. هر هفته وقتی با فریماه تماس میگرفتم چون میدانست وابستگی شدیدی به دستمالها دارم قیمت را بالاتر میبرد.
خواهرم که بیشتر متوجه رفتارها و بیتابیهای من شده بود خانواده را در جریان قرار داد. اصرار داشتند آزمایش بدهم. من تصور نمیکردم چنین جواب عجیبی بشنوم، به خاطر همین پذیرفتم و آزمایش دادم. نتیجه باورنکردنی بود.در خون من یک نوع ماده مخدر به نام «السیمن» وجود داشت که از راه پوست و دستمالهای مرطوب من را معتاد کرده بود. وقتی با فریماه تماس گرفتم و شنید میدانم چه بلایی بر سر من آورده است تماس را قطع کرد و از آن به بعد گوشیاش خاموش است.
من از این زن که میتواند دخترهای دیگر را نیز فریب دهد، شکایت دارم». ماموران با شنیدن ادعاهای دختر دانشجو به بررسیهای تخصصی دست زدند و پی بردند «السیمن» یک نوع ماده مخدر سوییسی بوده و از طریق اروپا وارد ایران شده است.
ماموران دریافتند که فریماه با اطلاع از اینکه دستمالها اعتیادآور هستند، سوار اتوبوس یا مترو به جذب مشتری از میان دختران جوان پرداخته و با استفاده از عدم آگاهی آنان به خطری که در پیش دارند ابتدا با قیمتهای پایین دستمالهای «السیمن» را در اختیارشان گذاشته سپس با اعتیاد طعمههایش پول زیادی به جیب بزند !!
#نشر_حداکثری
#اطلاع_رسانی
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
#شیث_نبی
#بادقت_بخوانید
حضرت شیث علیه السّلام در سال های منتهي به وفات ایشان، امتش شرایط سختي را پشت سر می گذاشت. جهان قابیلی و پیروان قابیل لعنت الله علیه گسترش و غلبه ی تمام یافته بودند و پیروان آدم و هابیل و شیث علیهم السّلام و حزب الله قليل و کم شمار بودند.
📖 شیثیان در هر سال ودایع الهي را که از آدم به ارث برده بودند، به دور از چشم قابیلیان گشوده و آن را باز مي خواندند. کتاب هایی که در آن ها نوشته شده بود: به زودی منجي ظهور می کند و طوفان زمين را از لوث وجود مشرکان پاک خواهد کرد و مومنان وارثین زمین خواهند بود.
🔹شیث نبی(علیه السّلام) در هنگام وفات به رسم پدر، فرزندان را گرد خویش جمع کرد و به ایشان فرمود: ای فرزندان آدم! شما را وصیت میکنم به رعایت عهدی که با خدای خود و پدرتان آدم بستید. شما را وصیت میکنم به حفظ اسرار نبوت از دست ناکسان و مشرکان و جدیت در رعایت تقوی و عبادت خداوند یکتا.
ای فرزندان من! شما را قسم می دهم به خون هابیل، که از کوه پایین نرفته و با قابیلیان هم کلام نگردید. آنان شما را بنده ی شیطان ساخته و با خود به قعر جهنم می برند. سپس دست فرزندش حضرت انوش علیه السّلام را در دست گرفت و به فرمان خداوند او را وصی و جانشین خود در میان قومش قرار داد و ایشان را وصیت کرد به ولایت و فرمانبرداری از او، تا از راه حق و راستی منحرف نگردند و هلاک نشوند.
دوران رهبری حضرت شیث به پایان رسیده بود. او علوم و میراثی را که از پدر به ارث برده بود به جانشین خود سپرد و به دیدار حضرت حق شتافت.
🏴شیث علیه السّلام در کنار پدر، در غاری در کوه ابوقبيس آرام گرفت. عمر ایشان در هنگام وفات910 سال بود و احتمالا در حدود سالهای 1142 پس از هبوط از دنیا رفتند4.
❇️حضرت شیث را حقی عظیم برگردن بنی آدم است. ایشان توانست دین خدا را از شر قابیلیان لعنت الله علیهم ، آن هم در دورانی که در اوج قدرت بودند حفظ کند و سکان این کشتی را به دست جانشین خود بسپارد.
🟢درود خداوند و ملائکه و مومنان بر حضرت آدم و حضرت شیث نبی علیه السّلام
منابع:
1)مسعودى، اثبات الوصيه، ص 24، بیگدلی، عروج مشرقی.ص303 تا 306
2) یعقوبي، تاریخ یعقوبي، ج1 ،ص 8
3) )مجلسي، بحار األنوار، ج11 ص 248 ،287 ج25،ص 27؛
4) مجلسي، بحار األنوار، ج 11 ،ص 260. چلبي، ترجمة تقویم التواریخ، ص 21
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
#حکایت_جالب
#بادقت_بخوانید
🔰چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخهای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف میبرد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گلهام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.»
قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قویتری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمیشوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو میدهم و نصفی هم برای خودم.»
قدری پایینتر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری میكنی؟ آنها را خودم نگهداری میكنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو میدهم.»
وقتی كمی پایینتر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم كه بیمزد نمیشود. كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.»
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: «چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد.»
در زندگی شما چند بار این حکایت پیش آمده است؟!
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴