#بخوانید_لذت_ببرید
واقعا نوکری این خاندان کرامت جز پادشاهیست؟؟؟؟!!!💔
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنِ الْحُسَیْنِبْنِعَلِیٍّ (علیه السلام) عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) قَال: ... وَ لَقَدْ سَمِعْتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقُول: لَوْ أَنَّ الْمُؤْمِنَ خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا وَ عَلَیْهِ مِثْلُ ذُنُوبِ أَهْلِ الْأَرْضِ لَکَانَ الْمَوْتُ کَفَّارَهًًْ لِتِلْکَ الذُّنُوبِ ثُمَّ قَالَ (صلی الله علیه و آله) مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِإِخْلَاصٍ فَهُوَ بَرِیءٌ مِنَ الشِّرْکِ وَ مَنْ خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا لَایُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً دَخَلَ الْجَنَّهًَْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَهًَْ إِنَّ اللهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ شِیعَتِکَ وَ مُحِبِّیکَ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) هَذَا لِشِیعَتِی قَالَ (صلی الله علیه و آله) إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لِشِیعَتِکَ وَ إِنَّهُمْ لَیَخْرُجُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ مِنْ قُبُورِهِمْ وَ هُمْ یَقُولُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) حُجَّهًُْ اللَّهِ فَیُؤْتَوْنَ بِحُلَلٍ خُضْرٍ مِنَ الْجَنَّهًِْ وَ أَکَالِیلَ مِنَ الْجَنَّهًِْ وَ تِیجَانٍ مِنَ الْجَنَّهًِْ وَ نَجَائِبَ مِنَ الْجَنَّهًِْ فَیَلْبَسُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ حُلَّهًًْ خَضْرَاءَ وَ یُوضَعُ عَلَی رَأْسِهِ تَاجُ الْمَلِکِ وَ إِکْلِیلُ الْکَرَامَهًِْ ثُمَّ یَرْکَبُونَ النَّجَائِبَ فَتَطِیرُ بِهِمْ إِلَی الْجَنَّهًِْ لایَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذِیکُنْتُمْ تُوعَدُونَ.
امام علی (علیه السلام)- امام حسین (علیه السلام) از امام علی (علیه السلام) نقل میکند: ... از حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که میفرمود: اگر مؤمنی همسنگ گناهان اهل زمین بر شانهاش سنگینی کند، مرگ، کفّارهی تمام این گناهان خواهد بود. هرکسی با اخلاص لَا اللهَ إلَّا اللهُ بگوید از شرک خدا بَری است و هرکس، درحالی از دنیا برود که هیج شرکی به خدا نورزد، به بهشت میرود. سپس این آیه را تلاوت نمود: إِنَّ اللهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاء ای علی (علیه السلام)! خداوند هرکس را که از مریدان و پیروان تو باشد، بخواهد میبخشد. عرض کردم: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! این استثناء برای پیروان من است»؟ فرمود: «به خدا سوگند، آری، این برای پیروان توست و آنها در روز قیامت درحالیکه این عبارت لا الله الا الله، محمّد رسول الله، علیّبنابیطالب حجهًْالله را بر زبان جاری میکنند، از قبرهای خود بیرون میآیند. برای پیروان علی (علیه السلام) لباسهایی سبز رنگ و حلقههای گل و مرکبهایی از بهشت خواهند آورد. پس هریک از آنان لباسی سبز رنگ بر تن کرده و بر سر، تاج شاهی و تاج گل کرامت نهاده و سپس بر این مرکبهای نجیب، سوار شده و به پرواز در میآیند. مرکبها پرواز کرده و آنها را به بهشت میبرند؛ آن وحشت بزرگ غمگینشان نکند. و فرشتگان به دیدارشان آیند که این همان روزی است که به شما وعده داده بودند. (انبیاء/۱۰۳)».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۲۱۰
من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۱/ بحارالأنوار، ج۶۵، ص۱۴۰/ جامع الأخبار، ص۳۴/ البرهان
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
#حکایت_واقعی
#بخوانید_لذت_ببرید
🌺زن بی گناه!
🍃بشار مکاری می گوید:
در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم. حضرت مشغول خوردن خرما بودند.
فرمود: - بشار! بنشین با ما خرما بخور!
عرض کردم!
- فدایت شوم! در راه که می آمدم منظره ای دیدم که سخت دلم را به درد آورد و نمی توانم از ناراحتی چیزی بخورم!
فرمود:
- در راه چه مشاهده کردی؟
- من از راه می آمدم که دیدم که یکی از ماءمورین، زنی را می زند و او را به سوی زندان می برد. هر قدر استغاثه نمود، کسی به فریادش نرسید!
- مگر آن زن چه کرده بود؟
- مردم می گفتند: وقتی آن زن پایش لغزید و به زمین خورد، در آن حال، گفت: لعن الله ظالمیک یا فاطمة. [1]
امام علیه السلام به محض شنیدن این قضیه شروع به گریه کرد، طوری که دستمال و محاسن مبارک و سینه شریفش تر شد.
فرمود:
- بشار! برخیز برویم مسجد سهله برای نجات آن زن دعا کنیم. کسی را نیز فرستاد، تا از دربار سلطان خبری از آن زن بیاورد. بشار گوید:
وارد مسجد سهله شدیم و دو رکعت نماز خواندیم. حضرت برای نجات آن زن دعا کرد و به سجده رفت، سر از سجده برداشت، فرمود:
- حرکت کن برویم! او را آزاد کردند!
از مسجد خارج شدیم، مرد فرستاده شد، از دربار سلطان برگشت و در بین راه به حضرت عرض کرد:
او را آزاد کردند. امام پرسید:
- چگونه آزاد شد؟
مرد: نمی دانم ولی هنگامی که رفتم به دربار، دیدم زن را از حبس خارج نموده، پیش سلطان آوردند. وی از زن پرسید:
چه کردی که تو را ماءمور دستگیر کرد؟ زن ماجرا را تعریف کرد.
حاکم دویست درهم به آن زن داد، ولی او قبول نکرد، حاکم گفت:
ما را حلال کن، این دراهم را بردار! آن زن دراهم را برنداشت، ولی آزاد شد.
حضرت فرمود:
- آن دویست درهم را نگرفت؟
عرض کردم:
- نه، به خدا قسم! امام صادق علیه السلام فرمود:
- بشار! این هفت دینار را به او بدهید زیرا سخت به این پول نیازمند است. سلام مرا نیز به وی برسانید.
وقتی که هفت دینار را به زن دادم و سلام امام علیه السلام را به او رساندم، با خوشحالی پرسید:
- امام به من سلام رساند؟ گفتم:
- بلی!
زن از شادی افتاد و غش کرد. به هوش آمد دوباره گفت:
- آیا امام به من سلام رساند؟
- بلی!
و سه مرتبه این سؤ ال و جواب تکرار شد. آن گاه زن درخواست نمود سلامش را به امام صادق علیه السلام برسانم و بگویم که او کنیز ایشان است و محتاج دعای حضرت.
پس از برگشت، ماجرا را به عرض امام صادق علیه السلام رساندم، آن حضرت به سخنان ما گوش داده و در حالی که می گریستند برایش دعا کردند.(2)
[1] خدا ستمكاران تو را لعنت كند اى فاطمه !
[2] بحارالانوار، ج 100، ص 441.
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴