.
🟢 داستان شنیدنی از استاد کافی
آقای کافی نقل میکردند: داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشینهای شیراز رو سوار شدیم. یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود، اون موقع هم که روسری سرشون نمیکردند هی دقیقه ای یکبار موهاشو تکون میداد و سرشو تکون میداد و موهاش میخورد تو صورت من. هی بلند میشد میشست، هی سر و صدا میکرد.
میخواست یه جوری جلب توجه کنه یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته (خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش) گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟ بردار یکی بشینه. نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه! گفتم: این خانم ماست. گفت: پس چرا اینطوری پیچیدیش؟ همه خندیدند.
گفتم: خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم. یهو یه چیزی به ذهنم رسید. بلند گفتم: آقای راننده! زد رو ترمز گفتم: این چیه بغل ماشینت؟ گفت: آقاجون، ماشینه! ماشین هم ندیدی تو آخوند؟! گفتم: چرا دیدم. ولی این چیه روش کشیدن؟ گفت: چادره روش کشیدن دیگه!
گفتم: خب، چرا چادر روش کشیده؟ گفت: من باید تاشیراز گاز و ترمز کنم، چه می دونم چادر کشیدن کسی انگولکش نکنه، خط نندازن روشو... گفتم: خب، چرا شما نمیکشی رو ماشینت؟ گفت: حاجی بشین تو رو قرآن. این ماشین عمومیه! کسی چادر روش نمی کشه! اون خصوصیه چادر کشیدن! منم زدم رو شونه شوهر این زنه گفتم: این خصوصیه، ما روش چادرکشیدیم.
#حجاب
#تقویت_باورها
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی رو مصرف کنید...‼️
زندگی رو انبار نکنید ...❗️👌
انباردار بودن بعد از مدتی، زبالگی ایجاد میکنه..
#دکتر_انوشه
#تقویت_باورها
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴