eitaa logo
کانال سیاست دشمنان مهدویت
1.8هزار دنبال‌کننده
142.1هزار عکس
187.3هزار ویدیو
820 فایل
پیشنهادات و انتقادات ⤵️ @seyedalii1401 سلام علیکم گرد هم جمع شده ایم تا در فتنه اکبر از یکدیگر چیزهایی یاد بگیریم و به مردم بصیرت دهیم وظیفه ما تولید محتوا ، و هوشیاری مردم در برابر فتنه های سیاسی دشمنان اسلام ومهدویت میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره ای زیبا از یک پزشک متخصص اطفال» لطفا بخونید من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم. سال‌ها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم. کنار بانک دستفروشی بساط باطری، ساعت، فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود. دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است. آن زمان تلفنهای عمومی با سکه های دو ریالی کار میکردند. جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده؛ او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها صلواتی است! گفتم: یعنی چه؟ گفت: برای سلامتی خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد. (دو ریالی صلواتی موجود است) باورم نشد، ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم... گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی میدهی؟ با کمال سادگی گفت: ۲۰۰تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و صلواتی میدهم. مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم، دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است که یک چهارم از مالش را برای خدا میدهد. در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم. احساساتی شدم و ده تومان به طرف او گرفتم. آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم. این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد. من که خیلی مغرور تشریف داشتم، مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم... به او گفتم : چه کاری میتوانم بکنم؟ گفت: خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم. گفت: آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر؛ نمیدانید چقدر ثواب دارد! صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم. دگرگون شده بودم، ما کجا اینها کجا؟! از آن روز دادم تابلویی در اتاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون؛ <شبهای جمعه مریض صلواتی میپذیریم> دوستان و آشنایان طعنه ام زدند، اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود و این بیت سعدی: گفت باور نمی کردم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و ما خاموش... امام رضا(ع) فرمودند: "هرکه اندوه و مشکلی از مومنی برطرف کند، خدا روز قیامت قلب او را شاد میکند." تو این روزای سخت؛ دستگیری از دیگران را فراموش نکنیم...🙏 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 💎🍃🌷🍃💎
⚜توسل به خاتون دوسرا، زینب کبری “سلام الله علیها” و شفای فیض الاسلام…⚜ ✍🏻سید علی نقی فیض الاسلام، مترجم شهیر قرآن و نهج البلاغه و مؤلف آثار فاخر اسلامی می فرماید: 🌻بیش از دوازده سال پیش به درد شکم گرفتار شدم و معالجه اطباء سودی نبخشید. 🌻برای استشفاء به اتفاق و همراهی اهل بیت و خانواده به کربلای معلی مشرف شدیم. در آن جا هم سخت مبتلا گشتم. 🌻روزی دوستی از زائرین در نجف اشرف، من و گروهی را به منزلش دعوت نموده، با اینکه رنجور بودم، رفتم. در بین گفت و گوهای گوناگون، یکی از علماء که در آن مجلس حضور داشت، فرمود: 💐پدرم می گفت: هر گاه حاجت و خواسته ای داری، خدای تعالی را سه بار به نام علیا حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بخوان، بی شک و دودلی، خدای عزوجل خواسته است را روا می سازد. 👈🏼از این رو من چنین کرده، شفا و بهبودی بیماری خود را از خدای تعالی خواستم و علاوه بر آن نذر نموده و با پروردگارم عهد و پیمان بستم که: ✴️اگر از این بیماری بهبودی یافتم، کتابی در احوال سیده معظمه (سلام الله علیها) بنویسم تا همگان از آن بهره مند گردند. ✅حمد و سپاس خدای جل شأنه را که پس از زمان کوتاهی شفا یافتم. اما از بسیاری اشغال و کارها و نوشتن و چاپ و نشر کتاب و ترجمه و خلاصه تفسیر قرآن عظیم، به نذر خویش وفا ننمودم! تا اینکه چند روز پیش یکی از دخترانم مرا آگاه ساخت که به نذرم وفا ننموده، من هم از خدای “عز اسمه” توفیق و کمک خواسته، به نوشتن آن شروع نمودم و آن را "کتاب ترجمه خاتون دوسرا سیدتنا المعصومه، زینب الکبری سلام الله علیها" نامیدم. ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
🌿🌺 داستان کوتاه زیبا ✍فقیری از کنار دکان کبابی میگذشت. دید کبابی گوشت ها را در سیخ کرده و به روی آتش نهاده باد میزد و بوی کباب در بازار پیچیده بود. فقیر گرسنه بود و سکه ای نداشت پس تکه نانی از توبره اش در آورد و در مسیر دود کباب گرفته به دهان گذاشت. به همین ترتیب چند تکه نان خورد و براه افتاد, کباب فروش که او را دیده بود به سرعت از دکان خارج شده دست او را گرفت و گفت: کجا؟ پول دود کبابی را که خورده ای بده. رندی آنجا حاضر بود و دید که فقیر التماس میکند دلش سوخت و جلو رفته به کبابی گفت: این مرد را رها کن من پول دود کبابی را که او خورده میدهم. کباب فروش قبول کرد. مرد کیسه پولش را در آورد و زیر گوش کبابی شروع به تکان دادن کرد و صدای جرینک جرینگ سکه ها به گوش کبابی خورد و بعد به او گفت: بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده، بشمار و تحویل بگیر. کباب فروش گفت: این چه پول دادن است؟ گفت: آدم حریصی که دود کباب را بفروشد باید صدای سکه را تحویل بگیرد. حکایت آدمهای اطرافمون👌🌹 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
19.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام عصر عجل الله و شخص بودایی 🌼 امام عصر عجل الله بر تمام عالَم اشراف کامل دارد ، اما شکل گیری ظهور در دست ما منتظران و شیعیان است . ‼️کدامین شیعه همچون این شخص بودایی با اعتقاد امام زمانش را صدا زده ؟ ❌❌ این همه دعای ندبه می‌خوانیم ، آیا به غربت و تنهایی حضرت اعتقاد داریم ؟ استاد بندانی نیشابوری 🇮🇷🇵🇸 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
⁉️می دونستید ‏ناصرالدین‌شاه قاجار، اولین‌ کسی بود که پیشنهاد تأسیس کشوری به نام اسرائیل را داد؟! 🔸‏ناصرالدین شاه تو اولین سفر فرنگش به فرانسه، با یکی از اعضای خانوادهٔ روچیلد (روتشیلد) معروف یهودی، دیدار کرد. 🔸خود شاه در این باره در سفرنامه‌اش نوشته: «با روچیلد صحبت کردم. او گفت که یهودی‌های ایران باید آسوده باشند. به او گفتم: شنیده‌ام که هزار کرور پول دارید. من پیشنهاد می‌کنم که ۵۰ کرور به یک دولت کوچیک یا بزرگ بدهید، زمین‌های یک مملکت را بخرید و هرچه یهود در دنیا هست، آن‌جا جمع کنید. خودتان هم رئیس آن‌جا بشوید.جوابی نداد. بعد به او گفتم که من حامی همه ملت‌های خارجی در ایران هستم.» ‏✍️از سفرنامه ناصرالدین‌شاه 🔸 ‏حدود یک قرن بعد، همین خاندان روچیلد برای تأسیس سرزمین اسراییل تو فلسطین پیش‌گام شدند و زمین‌های اعراب رو با قیمت‌هایی بسیار بالا خریدند و یهودیان رو اونجا ساکن کردند. 🔸سپس با اعلامیه معروف بالفور که توسط آرتور بالفور وزیر خارجه انگلستان به والتر روچیلد بانکدار ثروتمند یهود ارسال شد، رسما اجازهٔ تاسیس کشور جدید یهودیان در خاورمیانه اعلام شد. 🌱📚 ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🇵🇸🇮🇷 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
✍ سليمان اعمش می گوید: من در کوفه همسايه‌اي داشتم که گاهي شب‌ها نزدش مي‌رفتم و با هم صحبت مي‌کرديم. يک شب در ميان صبحت‌ها اتفاقا صحبت کربلا پيش آمد. من از او سئوال کردم که عقيده تو درباره زيارت حضرت سيدالشهداء ابي عبدالله الحسين عليه السلام چيست؟ او گفت: زيارت حسين عليه السلام بدعت است و هر بدعتي گمراهي و ضلالت است و فرجام گمراهي نيز آتش جهنم است. 🔸من خيلي ناراحت و خشمگين شدم و از نزد او برخاستم و با خود گفتم: وقتي که سحر شد نزدش مي روم و شمه اي از فضائل حضرت سيدالشهداء عليه السلام را براي او نقل مي کنم. سليمان می گوید: وقتي که سحر شد، پشت در خانه اش آمدم و دق الباب کردم. همسرش پشت در آمد. شوهرش را خواستم. زن گفت: از اول شب به زيارت حضرت سيدالشهداء عليه السلام رفته است. تعجب کنان از او خداحافظي کردم و به طرف کربلا رهسپار شدم. با خود گفتم: اولا زيارتي کنم و ثانيا دوستم را ببينم. وقتي که وارد حرم مطهر شدم، ديدم همسايه ام سر به سجده گذاشته است و پيوسته گريه مي کند و از خدا طلب استغفار و توبه مي کند! بعد از مدت زيادي سر از سجده برداشت و مرا ديد. نزد او رفتم، ديدم حالش منقلب است. پس به او گفتم: 🔸اي مرد، تو ديروز مي گفتي زيارت حضرت امام حسين عليه السلام بدعت است و هر بدعتي گمراهي است و فرجام گمراهي آتش دوزخ است. اما امروز مي بينم براي زيارت آمده اي؟! گفت: اي سليمان، مرا سرزنش نکن! زيرا من قائل به امامت و ولايت اهل بيت عليهم السلام نبودم. تا اينکه امشب خوابم برد و خوابي ديدم که به وحشت افتادم! گفتم: چه خوابي ديدي؟ گفت: در عالم خواب ديدم مردي جليل القدر که نمي توانم وصف جمال و جلال و کمالش را بيان کنم، اطراف او را جمعيتي احاطه کرده بودند و در جلوي او سواري بود و آن سوار تاجي بر سر داشت و آن تاج داراي چهار رکن بود و بر هر رکن گوهري درخشان نصب شده بود که تا مسافت ها راه را روشن مي نمود! 🔸به يکي از خدمتگزاران آن حضرت گفتم: اين آقا کيست؟ گفت: حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم هستند. گفتم: آنکه در پيش روي اوست کيست؟! گفت: آقا اميرالمؤمنين علي عليه السلام وصي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم هستند. بعد نگاه کردم، ديدم ناقه اي از نور پيدا شد و بر آن ناقه هودجي از نور بود و ناقه در ميان زمين و آسمان پرواز مي کرد! پرسيدم اين ناقه از کيست؟! گفت: از خديجه ي کبري و حضرت فاطمه ي زهرا سلام الله عليهما است. پرسيدم: اين جوان کيست؟! گفت: حضرت امام حسن عليه السلام هستند و همه ي آنها براي زيارت مظلوم کربلا حضرت سيدالشهداء عليه السلام مي روند. 🔸در اين هنگام متوجه محمل شدم و ديدم نوشته هايي از طرف آن بر زمين پخش مي شود. پرسيدم: اينها چيست؟ گفت: در اينها نوشته شده «امان من النار لزوار الحسين عليه السلام ليلة الجمعة» کساني که در شب جمعه به زيارت امام حسين عليه السلام مي آيند از آتش جهنم در امان هستند. من خواستم يکي از آنها را بردارم اما او گفت: تو مي گفتي: زيارت امام حسين عليه السلام بدعت است، اين نوشته بدست تو نمي رسد! مگر آنکه با اعتقاد به فضيلت و شرافت آن حضرت، ايشان را زيارت کني. با حالت جزع و گريه و ترس و وحشت، از خواب بيدار شدم و در همان ساعت به زيارت حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام مشرف شدم و توبه کردم. اي سليمان، به خدا قسم، من از قبر امام حسين عليه السلام جدا نمي شدم تا روح از بدنم جدا شود. 📚 کرامات الحسينيه، ج 2، ص 1 🕌🚩 ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🇵🇸🇮🇷 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
💢نحسی روزها: عامل حوادث، خداست و انسانهای مختار، نه نحسی روزها... هیچ زمانی نحس نیست مگر زمانی که گناه انجام شود. ✍آن روز انگشتم ضربه ديد. با یک سوارکار تصادف كردم و به کتفم آسيب رسید. همچنین در یک ازدحام جمعیت وارد شدم و لباسهايم پاره شد. پس از این سه اتفاق در یک روز، با خودم خطاب به آن روز گفتم: خدا شر تو را از سر من كوتاه كند! عجب روز نحسی هستى! 🔸در همان روز خدمت امام هادی (ع) رسيدم. ایشان مرا که دید، فرمود: تو هم اين حرف را مى‌زنى؟ با اينكه با ما رفت و آمد دارى‌؟ گناه خود را به گردن یک بي گناه مى‌افكنى‌؟ با شنيدن اين جمله، عقل به سرم بازگشت و فهميدم که اشتباه كرده‌ام. گفتم: مولاى من! استغفر اللّٰه . از خدا آمرزش مى‌خواهم. 🔸امام فرمود: ای حسن بن مسعود! گناه روزها چيست كه شما هر وقت به خاطر اعمال خودتان مجازات می شوید، به آنها دشنام مى‌دهيد؟ گفتم: ای پسر پیامبر! براى هميشه استغفار مى‌كنم. اين توبه من است. 🔸امام فرمود: به خدا قسم اين دشنامها سودی برایتان ندارد و خدا شما را به خاطر مذمت بى‌تقصيرها مجازات مى‌كند. مگر نمى‌دانى كه ثواب و عقاب و مكافات عمل در دنيا و آخرت به دست خداست‌، نه به دست روزها؟ گفتم:چرا مولاى من. فرمود: ديگر تكرار نكن و براى روزها نقشى در حكم خدا قائل مشو! گفتم: چشم مولاى من! 📚 تحف‌العقول، جلد۱، صفحه۴۸۲ ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃💚🍃⸙჻ᭂ࿐ 🇵🇸🇮🇷 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
💢قاری قرآنی که اهل دوزخ بود... 🔸امیرالمومنین (ع) شبی از مسجد کوفه به سوی خانه خویش حرکت کرد، در حالیکه کمیل بن زیاد که از دوستان خاص آن حضرت بود او را همراهی میکرد در اثناء راه از کنار خانه مردی گذشتند که صدای تلاوت قرآنش بلند بود «أَمَّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ» را با صدای دلنشین می‌خواند. 🔸 کمیل در دل از حالت این مرد بسیار لذت برد و از روحانیت او خوشحال شد، بدون اینکه چیزی بر زبان براند.  🔸امام علی (ع) در این حال رو به سوی او کرد و فرمود: سرو و صدای این، مایه شگفتی تو نشود، زیرا او اهل دوزخ است و به زودی خبر آن را به تو خواهم داد! کمیل از این مسئله در تعجب فرو رفت ، نخست اینکه امام ، به زودی از فکر و نیت او آگاه گشت و دیگر اینکه شهادت به دوزخی بودن این مرد ظاهرالصلاح داد 🔸مدتی گذشت تا سرانجام کار خوارج به آنجا رسید که مقابل امیرالمومنین(ع) ایستادند و حضرت با آنها جنگ نمود، در حالیکه قرآن را آنگونه که نازل شده بود حفظ داشتند . 🔸 امیرالمومنین (ع) رو به کمیل کرد و در حالیکه شمشیر در دست حضرت بود و سرهای آن کافران طغیان گر بر زمین افتاده بود ، با نوک شمشیر به یکی از آن سرها اشاره کرد و فرمود ای کمیل ! این همان شخصی است که در آن شب تلاوت قرآن نمود و حال او تعجب تو را برانگیخت. کمیل دست حضرت را بوسید و استغفار کرد. 📚تفسیر نمونه ج ۱۹  ص ۳۹۷. ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃💚🍃⸙჻ᭂ࿐ 🇵🇸🇮🇷 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
زنی بود که مهمان دوست نداشت...!! روزی همسر او به نزد حضرت محمد(صل الله علیه و آله وسلم)میرود و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد...!!! 🔸حضرت محمد به مرد می‌گوید: برو و به همسرت بگو من فردا مهمان شما هستم... فردای آنرور حضرت محمد مهمان آن زن و مرد می‌شود. 🔸هنگام رفتن از آن خانه زن می‌بیند پشت عبای حضرت محمد(ص) پر از مار و عقرب است. زن فریاد می‌زند یا محمد عبای خود را بیرون بیاورید. حضرت محمد(ص) می فرمایند: اینها قضا و بلای خانه شما است که من می برم... پس مهمان حبیب خداست و از روزی اهل خانه کم نمی‌شود و قضا و بلای اهل خانه را با خود می‌برد... 🌱📚 ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🇵🇸🇮🇷 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷🕯🌷🕊️🌴