۱۴ ماه و ۱۵ روز اسارت🥀
🌷شهید فریدون احمدی
تاریخ تولد: ۱۳ / ۱۲ / ۱۳۵۵
تاریخ شهادت: ۱۵ / ۱۱ / ۱۳۹۵
محل تولد: کرمانشاه
محل شهادت: سوریه
*🌷فرزندشهید← عملیات خان طومان با اینکه مربوط به گردان بابا نمیشد اما او و همرزمش رفتند برای کمک🕊در جریان همین کمک رسانی بود که توسط نیروهای گروهک تروریستی فیلق الشام،غافلگیر و اسیر میشوند🥀تروریست ها آنها را در مکانی که یک و نیم متر فضا داشته قرار میدهند🥀به طوری که یکی ایستاده و یکی دیگر خوابیده استراحت میکردند🥀و تنها در ساعت هایی که آفتاب خیلی داغ بود از این اتاقک بیرون می آوردند و چندساعت زیر آفتاب داغ سوریه نگهشان میداشتند.🥀روز اول اسارت با قنداق اسلحه به کمر همرزم پدر زدند و او را مجروح کردند🥀و بعد از آن هم به فَک پدر می زنند او را هم زخمی میکنند🥀روزهای خیلی سختی را گذراندیم🥀در این مدت به مادربزرگم آنقدر فشار عصبی وارد شد که توانایی راه رفتن را از دست داد و پدربزرگم آلزایمر گرفت.🥀مادر و خواهرهایم شب و روز کارشان گریه بود🥀شنیدن خبر اسارت از شهادت خیلی سخت تر است🥀اسارت هر لحظه اش چشم انتظاریست🍂ما مدام منتظر بودیم یک خبری از بابا به ما برسد🍂 ۱۴ ماه و ۱۵ روز اسیر بود🥀و بعد او را شهید کرده بودند🕊️چهار ماه بعد از شهادت ایشان بالاخره تبادل به نتیجه میرسد و آنها پیکر بابا را تحویل نیروهای ایرانی میدهند💫اما چون زیر شکنجه شهید شده بود شناساییاش خیلی سخت بود🥀بینی اش شکسته بود، سرش و دست ها شکسته بودند🥀آخرش هم بادو گلوله💥که یکی به قفسه سینه🥀ویکی به قلبش خورده بود🥀او را شهید کرده بودند*🕊️🕋
#شهید_حاج_فریدون_احمدی
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙
@syasatmahdaviyat
پیکـر شهیدی که بعد از 10 سال سالم بود🌙
🌷شهید عبدالنبی یحیائی
تاریخ تولد: ۱۳۴۲
تاریخ شهادت: ۸ / ۵ / ۱۳۶۲
محل تولد: بوشهر/دشتستان/تنگ ارم
محل شهادت:ارتفاعات حمزه کردستان
*🌷پدرشهید← روزی بر سر مزار پسرم رفتم دیدم سنگ قبر تکان خورده ، سنگ را جابهجا کردم و به خانه برگشتم🍃به مشهد رفتیم و مدتی نبودم وقتی به خانه آمدم درگیر مهمان بودیم🍃 یک شب خواب دیدم به زیارتگاهی رفتهام و خانمی بلند بالا چیزی مثل قرآن یا جانماز به من داد و گفت اینجا نمان و برو»‼️بیدار که شدم احساس کردم باید به مزار شهیدم بروم🍃رفتم و دیدم حفره هایی کنار قبر ایجاد شده‼️و بوی خوشی از قبر می آید🌙به دنبال برادرم رفتم و گفت نمیشود پیکر را تکان داد فقط سنگ را جابجا میکنیم🍂دوستان دیگر هم آمدند دست به کار شدیم🍃ناگهان دیدیم کل مزار ریزش کرد و پیکر بیرون زد🥀چند نفری پیکر را بیرون آوردند، دست همگی خونی شد‼️بعد از 10 سال پیکرش مثل روز اول بود‼️با همان وزن، دست و پایش نرم بود انگار تازه شهید شده بود🍃همه در بهت و حیرت بودند ، یک نفر سریع رفت به اتاقک قبرستان تا قرآنی بیاورد و بالای سرش بخوانیم💫صفحات قرآن پوسیده شده بود، اما درست همان آیه: و لا تَحسبن الذین قُتلوا فی سبیل الله امواتا... آمد🍃آیهای که خداوند در آن میفرماید: شهدا زندهاند و نزد ما روزی میخورند.»🕊عبدالنبی در نوجوانی چوپانی میكرد و در جوانی رزمندگی💫و با اصابت گلوله بود که در عملیات والفجر۲ به شهادت رسید🥀او كه سواد چندانی نداشت، نگاری بود كه به مكتب نرفت و خط ننوشت، اما به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد*🕊️🕋
#شهید_عبدالنبی_یحیائی
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙🌷
شهیدی که طبق آرزویش به شهادت رسید🕊️
🌷شهید مرتضی عطایی
تاریخ تولد: ۱۲/ ۴ / ۱۳۵۵
تاریخ شهادت: ۲۱/ ۶ / ۱۳۹۵
محل تولد: مشهد
مزار: مشهد
محل شهادت: سوریه
🌷راوی← مرتضی فرمانده گردان تیپ فاطمیون ملقب به ابوعلی🌙هر وقت پشت بیسیمها صدای ابوعلی میآمد داعشیها واقعا میترسیدند.⚡️در آنجا با شهید مصطفی صدرزاده آشنا شد و پس از مدتی دیگر طاقت جدایی از مصطفی صدرزاده را نداشت،🥀رفیق شش دانگ هم بودند؛♡ به هم گفته بودند هرکی اول شهید شد باید بره درِ خونه سیدالشهداء (؏) بست بشینه تا شهادت اون یکی رو از آقا بگیره،🌙مصطفی گفت: نری، آبروریزی راه میندازم! مرتضی گفت: هر کی نره شهید پَستیه! (: چند وقت بعد؛ تیر توی پهلوی مصطفی ، تیر توی گلوی مرتضی🕊و سالگرد مصطفی شد چهلم مرتضی!🌙هر دو به زیبایی به هم پیوستند🕊همسرشهید←هر بار که به سوریه میرفت مجروح میآمد🥀موجهای انفجار اذیتش میکرد و دچار تشنج می شد🥀 مرتضی میگفت روز قیامت که بشود وقتی گلوی خونی امام حسین(ع) را ببینم و گلوی من سالم باشد شرمنده می شوم🥀 عاقبت پس از رشادت های فراوان، ۲۱ شهریور ماه ۱۳۹۵ با تیری که توسط داعشیان به گلویش خورد شهید شد و به آرزویش رسید🕊️وقتی پیکرش را آوردند دخترش گفت شهیدان زنده اند، اگر هستی یک نشانی بده💫حرف دخترش که تمام شد دیدند از گوشه چشم چپ آقا مرتضی قطره اشک سرازیر شد و بخشی از پارچه کفن خیس شد❗️طبق وصیتش او را در بهشت رضا(ع) دفن کردند🕊️🕋
#سردار_شهید_مرتضی_عطایی
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
🇵🇸🇮🇷
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
کارگری که مدافع حرم شد🕊️
🌷شهید منصور مسلمی سواری
تاریخ تولد: ۲ / ۳ / ۱۳۶۰
تاریخ شهادت: ۲۰ / ۸ / ۱۳۹۲
محل تولد: سوسنگرد،اهواز
محل شهادت: سوریه
*🌷همسرشهید← زندگیمان را از یک اتاق کوچک در خانه پدرشوهرم آغاز کردیم🍃منصور به عنوان کارگر روزمزد در شرکت فولاد کار میکرد🍂وضع مالیمان خوب نبود🥀اما همیشه احساس خوشبختی میکردم و عاشقانه زندگی میکردیم.🌱با وجود مشکلات مالیمان خیلی اهل رعایت حلال و حرام بود.🌙مدتی بود که ایشان در کارگاه بازیافت پلاستیک کار میکرد. حقوقش 70 هزار تومان بود؛ اما 90 هزار تومان به ایشان داده بودند🌾 وقتی آمد خانه 20 هزار تومان را جدا کرد و گفت: این مبلغ را اشتباهی به من دادهاند؛ نگهش دار تا فردا پس بدهم.💫فردا مبلغ را برد که پس بدهد گفتند از کارت راضی بودیم مبلغ اضافه را تشویقی دادیم.»🌱تلوزیون که داعش را نشان میداد منصور خیلی بیتابی میکرد🥀تصمیم گرفت به سوریه برود🕊️او به شکل ناشناس با تیپ فاطمیون به سوریه اعزام شد🕊️هر چند راضی نمیشدم و گفتم حلالت نمیکنم🥀اما باز هم در راه زنگ زدم گفتم حلات کردم🌙در سوریه در تماس بودیم📞 مدتی از منصور خبری نشد🥀و خبر رسید که شهید شده🕊️وقتی پیکر همسرم آمد🕊️خیلی اصرار کردم او را ببینم ولی اجازه ندادند🥀گلوله به پیشانیاش خورده بود💥ولی به نظر شهید نشده بودند🥀داعشیان محل استقرار منصور و همرزمان را به آتش میکشند🥀و چهره و دستش را میسوزانند🥀پیکر ایشان 15 روز به زیر آوار ماند🥀و وقتی به ایران برگشت🕊️چیزی از پیکرش نمانده بود🥀او مظلومانه به شهادت رسید*🕊️🕋
#شهید_منصور_مسلمی_سواری
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
شهید کَر و لالی که با امام زمان (عج) ارتباط داشت🌙
🌷شهید عبدالمطلب اکبری
تاریخ تولد: ۳ / ۳ / ۱۳۴۳
تاریخ شهادت: ۱۹ / ۱ / ۱۳۶۶
محل تولد: فارس،خرم بید،شهیدآباد
محل شهادت: شلمچه
*🌷راوی← عبدالمطلب توی محل ما بنایی میکرد 🔧و چون کر و لال بود، خیلیا مسخرهش میکردن🥀یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“🍃عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“!‼️ما هم خندیدیم ومسخرهش کردیم!🥀 هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهش رو پاک کرد🥀و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت…🥀فردای اون روز عازم جبهه شد🕊️و دیگه ندیدیمش🥀10 روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن🕊️ جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرهش کردیم‼️وصیت نامهش خیلی سوزناک بود؛🥀نوشته بود: ” بسم الله الرحمن الرحیم “ یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدن!🥀 یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهم کردن!🥀یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم🥀اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف میزدم💚 آقا خودش گفت: تو شهید میشی...جای قبرم رو هم بهم نشون داد ، این را گفتم اما باور نکردید..🥀*🕊️🕋
#شهید_عبدالمطلب_اکبری
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
🇵🇸🇮🇷
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
مَمَّد نبودی ببینی...🕊️
🌷شهید محمد علی جهان آرا
تاریخ تولد: ۹ / ۶ / ۱۳۳۳
تاریخ شهادت: ۷ / ۷ / ۱۳۶۰
محل تولد: خرمشهر
محل شهادت: تهران/ کهریزک
*🌷کلام شهید← ( بچه ها اگر شهر سقوط کرد نگران نباشید دوباره فتح میکنیم،مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند)🌙پدرشهید← وقتی کولر روشن میکردیم محمد میرفت روی ایوان میخوابید‼️ میگفتیم زیر کولر بخواب اونجا گرمه، میگفت باباجان! تو خرمشهر فقط چند تا خانواده هستند که کولر دارن🥀میدونی چقدر بدبخت بیچاره ها هستند که کولر ندارن و شبها با زجر می خوابند؟🥀دوست ندارم زیر کولر بخوابم و با بدبخت بیچاره ها فرق کنم.»🥀راوی← پیوند جهان آرا و خرمشهر به نظر من به علت علاقه زیادی بود که محمد به خرمشهر داشت. جهان آرا میگفت: مردم خرمشهر مظلوم واقع شدهاند. به آنها کمکی نشد. تجهیزاتی نیامد. آنان از دل و جان نیرو گذاشتند.میگفت: من بعضی از شب ها جسد بچه های خرمشهر را میدیدم که توسط سگ ها تکه پاره میشد🥀ولی ما نمیتوانستیم از سنگرها و پناهگاه ها خارج کنیم و این جسدها را نجات دهیم.»🥀نام «خونین شهر» برای همیشه در تاریخ پرافتخار این سرزمین با رشادتهای دلاورمردانی چون جهانآرا میدرخشد.🌙بزرگ مردی که با مقاومت و درایت او و همرزمان ، رژیم بعث را به شکست واداشت و سراسر میهن اسلامی را گلستان ساخت🇮🇷 افسوس که خورشید وجودش زود غروب کرد🥀ودر تاریخ ۷ مهر ماه ۱۳۶۰ به علت سقوط هواپیما به خیل یاران شهیدش پیوست🕊 "ممد نبودی ببینی" نوحهای است که به مناسبت آزادسازی خرمشهر و به یاد محمد جهان آرا خوانده شده است*🕊️🕋
#سردار_شهید_محمد_جهان_آرا
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
پیشبینی شهادت🕊️
🌷سردار شهید یوسف کلاهدوز
تاریخ تولد: ۱ / ۱۰/ ۱۳۲۵
تاریخ شهادت: ۷ / ۷ / ۱۳۶۰
محل تولد: قوچان
محل شهادت: تهران
*🌷همسرشهید← حقوق که میگرفت می آمد خانه و تمام پولش را میگذاشت توی کمد من،میگفت هر جور خودت دوست داری خرج کن،💫هر وقت که دلم برای پدر و مادرم تنگ میشد آزاد بودم یکی دو هفته بروم اصفهان،اصلا سخت نمیگرفت،🌙از اصفهان هم که برمیگشتم میدیدم زندگی خیلی مرتب و تمیز است،لباسهایش را خودش میشست و آشپزخانه را مرتب میکرد.»🌱روزی جلوی آیینه ایستاده بود و به دندانهایش مینگریست🦷مرا صدا زد و گفت:بیا دندانهای مرا ببین! و شکل آنها را خوب به خاطر بسپار.🦷از حرفش تعجب کردم و گفتم:چرا؟ گفت:جنگ است دیگر، اگر یک وقت اتفاقی افتاد،شاید مجبور شوید از روی دندانهایم مرا شناسایی کنید💫 آن روز گذشت.وقتی پیکر متلاشی شده و سوخته آنان را از لای آهن پارههای هواپیما بیرون کشیدند🥀دندانها،تنها عضو آشنای آن قامت رشید بود.»🥀کمک خلبان ← 7 مهر ماه 1360 بود که سیستم برق هواپیما از کار افتاد✈️و تاریکی همه جا را فرا گرفت تنها چراغ های حرم عبدالعظیم دیده میشدند💡هواپیما به طور افقی به سمت زمین در حرکت بود✈️به زمین که رسید به یک سمت خم شده بود🥀من با باز کردن ضامن پنجره اضطراری از پنجره بالا و از ارتفاع ۳ متری پرت شدم و با پای زخمی از هواپیما خارج شدم💫لحظاتی بعد هواپیما با ۸۰۰۰ پوند سوخت منفجر شد💥و منجر به شهادت افراد مهمی چون: شهید محمد جهان آرا، شهید یوسف کلاهدوز،شهید جواد فکوری و شهید سید موسی نامجو شد، روحشان شاد و یادشان گرامی باد*🕊️🕋
#سردار_شهید_یوسف_کلاهدوز
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙
اگر درد و دل داشتید به سراغ من بیائید🕊️
🌷شهید سجاد زبرجدی
تاریخ تولد: ۱۹ / ۱۱/ ۱۳۷۰
تاریخ شهادت: ۷ / ۷ / ۱۳۹۵
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه
🌷خواهرشهید← سجاد از بچگی سر کار می رفت. از دوران ابتدایی کار می کرد، در پارک بلال کباب می کرد تا خرجش را خودش در بیاورد.🌱بعدها در مکانیکی کار کرد، در بستنی فروشی و پیک موتوری مشغول شد. تنها وقتی پاسدار شد در شغلش ماند و سراغ کار دیگری نرفت..»🌙 سجاد همه داشتهی مادری بود که بعد از فوت همسرش با وجود مشکل شنوایی و عدم قدرت تکلم،🥀 فرزندانش را با حب اهل بیت(ع) پرورش داده تا اینکه یکی از دستپروردههایش شهید مدافع حرم شد.🕊و عاقبت مهر ماه ۱۳۹۵ در سوریه در حین دیدبانی با اصابت خمپاره به خاکریز،💥و ترکش آن به صورت و سمت چپ سرش باعث آسمانی شدنش شد.🕊 قسمتی از وصیت نامه:✍🏻نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد.🌙سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند.💫انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با نماز شب می رسد.🌙سه چیز را هر روز تلاوت کنید 1:- زیارت عاشورا 2- نافله 3- زیارت جامعه کبیره.📿 اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم.🌙من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. خداوند سریع الاجابه است،💫 پس اگرمی خواهید این دعارا برای شما انجام دهم شما هم من راباخوشی یاد کنید.📿 خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من🕊🕋
#شهید_سجاد_زبرجدی
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
شهیدے که از زمان شهادت و دفنش خبر داشت
🌷شهید حسین الله داد
تاریخ تولد: ۱۳۳۷
تاریخ شهادت: ۱ / ۱۱ / ۱۳۶۶
محل تولد: تهران،روستای کن
محل شهادت: عراق
*🌷همرزم← سرما مغز استخوان را میسوزاند❄️ اول بهمن ۶۶ بود، ۶۰ شب مونده بود به نوروز🌱حسین گفت: «امشب من شهید میشم🕊️و ده شب مونده به عید هم میشه شب چهلم من.🌙احمد گفت: «مرد مؤمن الآن که ۶۰ شب مونده تو چرا میگی ۱۰ شب مونده به عید، شب چهلممه؟⁉️ حسین گفت: «من امشب شهید میشم و ۱۰ روز بعد پیکرم میرسه به محل دفنم.»🌙همرزم← حسین، احمد، حسن و حمید با هم رفتند به عملیات، آتش سنگینی بود💥برف با آتش دشمن آب میشد، توی چاله نیم متری رفتند چند دقیقه بعد خمپاره خورد وسطشان💥یک ترکش خورد بالای چشم حمید🥀و سه تا ترکش زیگزاگی هم خورد توی سینه حسین و به شهادت رسید🕊️چند روز بعد بچه های روستای کن آمدند پیش حسن و احمد گفتند: اومدیم دنبال پیکر حسین،🥀حسن گفت«حسین یک هفته است شهید شده.»‼️پیگیری کردند و فهمیدند به خاطر تشابه اسمی پیکر حسین را برده بودند معراج شهدای غرب، نزدیک کرمانشاه‼️حسن و احمد مرخصی گرفتند به آنجا رفتند و با پیکر حسین برگشتند کن.🕊️ 10 روز بعد از شهادت، همانگونه که خودش پیشبینی کرده بود تشییع شد و 10 روز مانده به عید چهلمش بود،🌙بعد از دفنش عطری در هوا پیچید، چند شب بعد مادر خواب دید ،حیاط خانه از همان بوی عطر پر شده🌱عطری که تا قبل از آن حس نکرده بود...*🕊️🕋
#شهید_حسین_اللهداد
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷
🎙مادر شهید چشم براه
🌷از ۱۵ سالگی وارد جبهه شد و مدت ۵ سال تا زمان شهادت در جبههها حضور داشت، من به حاج آقا گفتم اسلام خون میخواهد و هر کدام از شما میتوانید، بروید، یک وقت نگویید به خاطر شما نمیرویم.
🌷ماه رمضان که تمام شد از حاج آقا اجازه گرفت و گفت چه کار کنم؟ گفتم خودت میخواهی چه کار کنی؟ گفت میخواهم بروم جبهه، گفتم خب برو ولی هنگامی که مدرسهها باز شد بیا، وقتی گفتیم اسلام خون میخواهد رفت و این رفتن همان و تا موقع شهادت در جبهه بودن همان. همیشه به ما میگفت اگر دنیا میخواهید، اگر آخرت میخواهید، خلوص نیت، فقط برای خدا کار کنید، خلوص نیت داشته باشید، همه کارها را ببینید اگر رضایت خدا در آن کار هست، انجام دهید و اگر رضایت خدا نیست انجام ندهید
🌷من اصلاً به او نگفتم نرو، برخی از فامیل میگفتند چه طور دلت آمد جوان رعنا را بفرستی؟ گفتم که مادر هرچه دوست دارد برای فرزندش میخواهد اما از اسلام عزیزتر چیزی هست؟ و من میخواهم عزیزم برای اسلام باشد، بعد از شهادت هم حضور ایشان را برای خود حس میکنم، خداوند گفته است که شهیدان زندهاند، بله خیلی کمک حال و راهنمای ما است.
#شادی_روح_پاکش_صلوات
࿐჻ᭂ⸙🍃💔🍃⸙჻ᭂ࿐
🇵🇸🇮🇷
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷🕯🌷🕊️🌴
شهادت با لبان تشنه در اول ماه محرم
🌷شهید سید مهدی حسینی
تاریخ تولد: ۲۷ / ۵ / ۱۳۵۹
تاریخ شهادت: ۱۲ / ۷ / ۱۳۹۵
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه
*🌷همسر شهید← آقا مهدی از بسیجیان هیئت حضرت زهرا (س) بود، 🌱ماه محرم که فرا میرسید مهدی پیراهن مشکی خود را آماده میکرد و تا پایان ماه صفر آن را میپوشید مهدی آشپز هیئت بود🍲 او به سوریه رفت روزشماری میکردم زودتر ایام دهه اول محرم بگذرد و من پیش مهدی برگردم🌱هنوز محرم نیامده بود، همه جا را سیاهپوش کردم و خانه حسینیه شد، جای مهدی خیلی خالی بود.🥀فردا (دوشنبه) روز اول محرم بود رفتم کنار کتیبهای و شماره مهدی را گرفتم📞. «سلام آقا مهدی!»📞 «سلام به روی ماهت عزیزم چه به موقع تماس گرفتی!📞 خدا قوت، پشت سرت کتیبه رو میبینم، چه خوب شده، دل من همیشه و همه وقت با شماست🌱 برادرشهید← رابطه او با همه اطرافیان و دوستانش یک رابطه عاشقانه بود🌱مهدی وقتی سرش خلوت بود شبهای جمعه قطعه 26 بود🌱او وصیت کرده بود که در کنار مزار شهید مهدی عزیزی در قطعه ۲۶ دفن شود و دقیقا همین طور شد.🌱ایشان با انفجار یک کامیون انتحاری بود که با مجروح شدن پهلو و صورت🥀در اولین روز از ماه محرم ابا عبدالله الحسین(ع)🏴 با لبان تشنه به همراه ۱۰ نفر از نیروهایش به شهادت رسید.*🕊️🕋
#شهید_سیدمهدی_حسینی
#شادی_روح_پاکش_صلوات🖤🌷
🇵🇸🇮🇷
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷🕯🌷🕊️🌴
شهیدی که مادرش قصد سقط او را داشت
هدیه امام سجاد علیهالسلام
🌷شهید علی اصغر اتحادے
تاریخ تولد: ۲۱ / ۸ / ۱۳۳۹
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۸ / ۱۳۶۱
محل تولد: شیراز
محل شهادت: محور عینخوش
*🌷مادرشهید← چهار دختر و سه پسر داشتم، اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشتم🥀دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشهای گذاشتم،⚡️همان شب خواب دیدم بیرون خانه همهمه و شلوغ است، درب خانه هم زده میشد!⚡️در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامهای خاک آلود از سمت قبله آمد.🌱نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت: این بچه را قبول میکنی؟❓ گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم!! آن آقای نورانی فرمود: حتی اگر علی اصغر امام حسین (ع) باشد!❓بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و چرخواند و رفت..🕊️گفتم: آقا شما کی هستید؟ گفت: علی ابن الحسین امام سجاد (ع)!💚 هراسان از خواب پریدم ، رفتم سراغ ظرف دارو، دیدم ظرف دارو خالی است!❗️صبح رفتم خدمت شهید آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم. آقا فرمودند: شما صاحب پسری میشوی که بین شانه هایش نشانه است، آن را نگه دار!🌱پسرم ، ۲۱ آبان ماه ۱۳۳۹ در ماه جمادی الاول به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتیم، در حالی که بین دو شانهاش جای یک دست بود!!...🌙سالها بعد علی اصغر، در عملیات محرم، در تیپ امام سجاد (ع) در روز تولدش ۲۱ آبان ماه ۱۳۶۱ مصادف با ( ۲۵ محرم ) که سالروز شهادت امام سجاد(ع) است با اصابت ترکش خمپاره💥به شهادت رسید و همنشین سید الساجدین آقا امام سجاد علیهالسلام شد.*🕊️🕋
#شهید_علیاصغر_اتحادی
#شادی_روح_پاکش_صلوات🖤