eitaa logo
کانال سیاست دشمنان مهدویت
897 دنبال‌کننده
88.9هزار عکس
114هزار ویدیو
563 فایل
پیشنهادات و انتقادات ⤵️ @seyedalii1401 سلام علیکم گرد هم جمع شده ایم تا در فتنه اکبر از یکدیگر چیزهایی یاد بگیریم و به مردم بصیرت دهیم وظیفه ما تولید محتوا ، و هوشیاری مردم در برابر فتنه های سیاسی دشمنان اسلام ومهدویت میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 نام پدر: عیسی تولد: ٣٠ /٧ /٥٧ _بجنورد تاریخ شهادت: ١٢ /١١ /٩٤ حلب - سوریه فرزندان: رضا - مرتضی- مجتبی محل اشتغال: اداره کل تأمین اجتماعی خراسان شمالی ✍ وی دارای خصایص اخلاقی بسیار پسندیده بود بسیارآرام و صبور  بود در خوشنویسی استعداد فوق العاده داشت از وی سه فرزند به جامانده وی در تاریخ ١٢ /١١ /٩٤ در حین درگیری با تروریستهای داعش به درجه رفیع نائل گردید. 📜 فرازی از : ✍ حال که عنایات خاص خداوند متعال شامل حال اینجانب فیروز حمیدی زاده گردیده از همه عزیزان ملتمسانه آرزوی حلالیت می طلبم و امیدوارم قصور و کاستی های اینجانب را ببخشایند. در این مدت در مورد مادر، پدر و برادران و خواهرانم کوتاهی‌هایی داشته ام که امید است مورد حلالیت واقع گردم از همسرم می خواهم فرزندانم را آنگونه که باید باعث افتخار اطرافیان و جامعه گردند تربیت نمایند و ایشان نیز کوتاهی اینجانب را حلال کنند از همه عزیزان طلب بخشش دارم. 🌱 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و صلوات 🌱 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌸 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
. شهید مدافع حرم که اذن رفتن را در خواب از گرفت با خودش کلنجار می رفت که مبادا در این هوای سرد انگشتش به خوبی روی ماشه نچرخد و نرمی فشنگ به جای سیبل به تپه های سنگی، که مثل میخ به انتهای میدان تیر فرو شده بودند، برخورد کند.. تا همینجا هم کلی التماس کرده بود، تا اجازه پدر و مادرش را بگیرد، البته آنها هم حق داشتند مخالفت کنند، هنوز داغ برادر شهیدش «نریمان» کهنه نشده بود باید تمرکز می کرد تا نوک مگسک را زیر خال سیاه نشانه بگیرد .. فرمانده میدان دستور شلیک را صادر کرد! فیروز لحظاتی نفس را در سینه حبس کرد، لوله سیاه تفنگ از میان خاکریز بیرون دویده بود، اولین تیر بیرون جست و پای سیبل، از دور، گرد و خاک بلند شد ..دومی ؛ سومی و بعدی هم صفوف هوا را شکافت، دیگر تیری در خشاب نمانده بود، همه منتظر اعلام نتایج بودند، شلیک های سرنوشت ساز که می توانست مهر تایید آنها برای قرار گرفتن در خیل باشد .. ناقابل دو شلیک به هدف نشسته بود و از باقی شلیک ها اثری روی سیبل دیده نمی شد، حالا فیروز تمام آرزوهای خود را بر باد رفته می دید. دو روز به زمان اعلام نتایج باقی مانده بود، که خواب عجیبی دید و خیالش از بابت رفتن به سوریه راحت شد. طاقت نداشت، سراغ دوستش عبدالرضا قوی بنیه رفت و او را در جریان خوابی که دیده بود، گذاشت. فیروز در خواب می بیند که پشت سر رهبر انقلاب به نماز ایستاده و بعد از اتمام نماز رهبر انقلاب بر می گردند و پیشانی فیروز حمیدی زاده را می بوسندو می‌گویند: قبول باشد.🌹 روز بعد فیروز در حالی که گرمی بوسه سید علی را روی پیشانی احساس می کرد به سراغم آمد و گفت: خیالم راحت شد، من قبول شدم... 🕊