eitaa logo
کانال سیاست دشمنان مهدویت
897 دنبال‌کننده
88.9هزار عکس
114هزار ویدیو
563 فایل
پیشنهادات و انتقادات ⤵️ @seyedalii1401 سلام علیکم گرد هم جمع شده ایم تا در فتنه اکبر از یکدیگر چیزهایی یاد بگیریم و به مردم بصیرت دهیم وظیفه ما تولید محتوا ، و هوشیاری مردم در برابر فتنه های سیاسی دشمنان اسلام ومهدویت میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه👆 ☀️در خرداد ۱۳۴۲ چه اتفاقی افتاد ؟ در سخنرانی امام خطاب به شاه گفت: «... من نمی خواهم تو این طور باشی، من میل ندارم تو مثل پدرت بشوی، نصیحت مرا بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را می خواهند، اینها صلاح مملکت را می خواهند، از اسرائیل نشنو، اسرائیل به درد تو نمی خورد. بدبخت، بیچاره، چهل و پنج سال از عمرت می رود، یک کمی تأمل کن، یک کمی تدبیر کن، یک قدری عواقب امور را ملاحظه کن، کمی عبرت بگیر، عبرت از پدرت بگیر، اگر راست می گویند که تو با روحانیت مخالفی، بد فکری می کنی، اگر دیکته می کنند و به دست تو می دهند در اطراف آن فکر کن. چرا بی تأمل حرف می زنی؟ آقای شاه! اینها می خواهند تو را بهایی معرفی کنند که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند...» چنانکه ملاحظه می شود، ایشان در این سخنرانی، در حضور مردم، شاه را با الفاظی چون «بدبخت»، «بیچاره» و «تو» مورد خطاب قرار داده و باعث شکستن بت بزرگ گردید. ☀️عملکرد در نیمه خرداد ١٣٤٢ پس از سخنرانی پرشور امام در روز عاشورا، مردم در روزهای ١٣ و ١٤ خرداد که همزمان با ایام محرم بود، در تهران و چند شهر دیگر از جمله تبریز و قم، به راهپیمایی پرداختند. در میان این جمعیت، عکس هایی از امام خمینی (س) دیده می شد. سپس مردم، اجتماعی را در مسجد حاج ابوالفتح تهران برگزار کردند. ☀️تظاهرات در این مسجد قبلا برنامه ریزی شده بود و به گفته حاج مهدی عراقی، جمعیت مؤتلفه تصمیم داشتند در روز عاشورا از این مسجد به سمت دانشگاه تهران حرکت نمایند. ☀️اما در این بین مشکلی وجود داشت و آن مشکل این بود که در این مسیر، همه ساله، دو دسته سینه زنی حرکت می کردند و بنابراین، این احتمال وجود داشت که رژیم بخواهد با توسل به این دو دسته، مانع حرکت مردم به سمت دانشگاه تهران شود. این دو دسته، یکی دسته مربوط به طیب و دیگری دسته حسین رمضان یخی بود. ☀️مهدی عراقی می گوید: «برای اینکه جلوی سوءاستفاده رژیم از این دسته ها را بگیریم تصمیم گرفتیم تا با طیب حاج رضایی و حسین رمضان یخی صحبت نموده و آنها را در مورد نیات خود مطلع کنیم. لذا ابتدا از طریق برادر بزرگ تر طیب، یعنی مسیح، با وی ارتباط برقرار کردیم و قضیه را با او در جریان گذاشتیم. وی نیز ضمن موافقت با ما گفت که: «رژیم در جریان فیضیه نیز می خواست از ما استفاده کند که قبول نکردیم. حالا هم همینطور است.» سپس در همان موقع طیب دست در جیب خود کرده و صد تومان به پسرش اصغر داد تا عکس امام را تهیه کرده و در تکیه نصب نماید.» شهید مهدی عراقی در ادامه به اینکه موفق شده بودند حسین رمضان یخی را نیز با خود همراه کند اشاره کرده و از زبان حسین رمضان یخی می گوید: «خودم هم روز عاشورا با بچه ها آنجا می آییم. آخه مار (رضاشاه) خودش چیه که توله اش (محمدرضا) چی باشه.» ☀️با وجود این تمهیدات، دربار برای جلوگیری از این اجتماع، باز هم عده ای از لومپن ها را وارد جریان ساخت تا با دادن شعارهای شاه پرستانه به ضرب و شتم مردم و سپس متفرق کردن آنها بپردازند. رژیم که پس از جریان مدرسه فیضیه از طیب ناامید شده بود، این بار به سراغ ناصر جگرکی رفت تا از او و گروهش استفاده نماید. ناصر جگرکی به همراه دویست نفر از اراذل و اوباش، وارد مسجد شدند تا منظور خود را عملی کنند، اما با تیزهوشی مردم، این گروه در بین متظاهرین حل شدند و نتوانستند توطئه خود را عملی کنند. ☀️از سوی دیگر در روزهای تاسوعا و عاشورا در دسته های عزاداری، ضمن نوحه خوانی، شعارهایی نیز به طرفداری از امام خمینی (س) و مخالفت با دولت داده می شد؛ اما دولت امیدوار بود که با غروب روز عاشورا، تظاهرات مذهبی تمام شود. بنابراین، هیچ گونه عکس العملی به این موضوع نشان نداد. اما برخلاف پیش بینی رژیم، تظاهرات در روز یازدهم محرم نیز ادامه یافت که این موضوع موجب صدور اعلامیه شدیداللحنی از سوی دولت شد که در آن به جلوگیری از حرکت دسته ها تأکید شده بود. این اعلامیه کارساز نبود و در روز دوازده محرم نیز دسته های عزاداری به سر دادن شعارهای ضد شاه پرداختند که دسته طیب نیز از جمله آنها بود. اما در این دسته، در روز عاشورا نیز تحولاتی نسبت به سال های گذشته دیده می شد. ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 💎🍃🌷🍃💎
🍂💫🍂 برای خدا 🍂💫🍂 ⏪↙️ یک روز آقا طیب من را صدا کرد و آدرسی را به من داد و گفت: برو مغازۀ قصابی و کمکش کن. مغازۀ عجیبی بود. هر روز چند گوسفند سر می‌برید، اما به مردم گوشت نمی‌فروخت! هر روز افراد زیادی پشت در مغازه منتظر بودند. همگی کاغذی داشتند و به صف می‌ایستادند. کار من این بود که از روی یک کاغذ بزرگ، اسم آن‌ها را می‌خواندم. آن‌ها با کاغذشان جلو می‌آمدند و من تیک می‌زدم. بعد گوشت خود را می‌گرفتند و می‌رفتند. بعدها از همان قصاب شنیدم که تمام هزینۀ گوسفندها و قصابی را خود شخص آقا طیب می‌دهد و کسی از این ماجرا خبر ندارد. 🎙 راوی: سید مصطفی خادمی 📚 از کتاب ↙️اثر گروه شهید هادی 📖 ص 87 🍃🌹🍃 هدیه به ارواح مطهرشهدای عزیزمان و صبرخانواده معظم ومعززشهداء صدها گُل زیبای «صلوات» 🌺اَلّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدوَعَجِّل فَرَجَهُم🌺 🍃❤️الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج ❤️🍃 ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🇵🇸🇮🇷 ☫سیاست دشمنان مهدویت @syasatmahdaviyat 🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴