#گپ_روز
#موضوع_روز : هنر «گوش کردن» و «انتقاد بموقع»
✍️ اتاق فکر همیشه از همان اتاقهایی است که باید طوفانی باشد، اصلاً کلمهی «طوفان فکری» از شاخصههای اتاق فکر است.
خواه اعضای این اتاق فکر «زن و شوهر»ی باشند که میخواهند برای خانهشان تصمیم بگیرند، خواه همکاران یک تشکیلات، خواه مسئولین تراز اول یک مملکت.
• اگر طوفان در یک اتاق فکر بیاید (که البته بدون طوفان دیگر آن اتاق، اسمش اتاق فکر نیست) و بجای آنکه میوهاش یک باران نرم و یا رنگینکمان زیبا باشد، فقط خاک و خاشاک بلند کند و در چشم اعضای اتاق فرو برد، آن اتاق فکر نه تنها نتیجه نمیدهد که همهی اعضاء خود را میبلعد و آن ساختار را ضعیف میکند، حالا میخواهد آن ساختار یک خانواده باشد.
• پنجشنبه صبحها، جلسه اتاق فکر مدیران داریم که در عین حال که سختترین روزهاست الحمدالله شادترین روزها هم هست.
یک شعار داریم که باید به آن پایبند بمانیم؛
«من خوب گوش میکنم و با دلایل منطقی دیگران سعی میکنم که قانع شوم، ولی اگر دلیل منطقیتری دارم، دیگران را قانع میکنم».
با این شعار ما از این جلسات بیرون نمیرویم مگر اینکه همه به طرح پیشهادی قانع و قلباً شادیم و همه آن طرح را طرح خودمان میدانیم حتی اگر در اجرای آن نقشی نداشته باشیم.
✘ آن روز اما اینطور نبود!
مهمانی داشتیم که برای مشورت دعوتش کرده بودیم.
گوش کردنش ضعیف بود، سعی میکرد فقط پیشنهاد دهنده باشد حال آنکه کاملاً متوجه بودم که هنوز بر طرح مشرف نشده است.
تا اواسط جلسه به همین منوال گذشت و او دائماً یا سؤال میپرسید و یا مخالفت میکرد.
و سؤالها و مخالفتها هم حاکی از آن بود که احاطهی کامل بر موضوع ندارد.
• حدود یکساعتی گذشته بود و من فقط گوش میکردم و در تایید سخنانش سر تکان میدادم. سخنانش در جای خودش درست بود ولی در نگاه کل و یکپارچه میبایست با اندک تغییراتی برای مجموعه ما بومیسازی شود.
• حس کردم بچهها دارند وارد فاز تدافعی میشوند؛ اینبار که آمد سخن یکی از بچهها را با مخالفت قطع کند گفتم : اجازه میدهید حرفش را کامل کند؟
آرام شد و او حرفش را کامل کرد.
بعد از توضیحات، بلند شدم و روی تخته تمام حرکت چند سالهی مجموعه را تا رسیدن به این طرح توضیح دادم. نواقصی که دارد را گفتم، و تهدیدهایی که برای اجرایش متصوریم را نیز هم.
√ حس کردم دارد با من بالاتر میآید و از جایی که همه ما به موضوع نگاه میکنیم، نگاه میکند! انبساط چهره و فروکش کردن التهاباتش نیز حاکی از همین نتیجه بود.
آزاد شدن قلب بچه ها هم همین را نشان میداد.
تازه از اینجا به بعد اتاق فکر به حالت عادی و شعار همیشگی خودش برگشت؛
من با «گوش کردن» سعی میکنم دلایل منطقی دیگران را بپذیرم، و دقیقاً آنجایی را که دلایل منطقیتری برای رد موضوع دارم بیان کرده و دیگران را قانع میکنم. از این دو حالت فراتر که چیز دیگری وجود ندارد، اگر داشته باشد دیگر نفسانیت است که باید ذبح شود.
• ظرف مدت کوتاهی جلسه جمعبندی شد، وظایف هر کس بسته شد و تاریخ جلسه بعدی مشخص شد.
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
#گپ_روز
#موضوع_روز : استفاده حداکثری از ظرفیت ماه رجب
✍️ قرآنم باز بود جلوی چشمانم،
بیشتر از آنکه بخوانمش نیاز داشتم لمس کنم کلماتش را و با انگشتانم روی آیاتش چرخ بزنم.
انگشت اشاره ام ایستاد روی یک آیه، و با آن، قلبم انگار ایستاد!
«مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
هیچ آیهای نسخ نشد یا فراموش نشد مگر آنکه بهتر از آن یا مثلش آمد، آیا نمی دانی خدا بر همه چیز تواناست؟
• با خودم گفتم؛ قرآن فقط یک آیهاش هم از سرت زیاد است برای اینکه بنشاندت جای خودت و بفهمی که فقر محضی و نعمتها بی حساب و کتاب بر تو باریدهاند، اگر نتوانی نگهشان داری، خدا بهتر از تو دارد که رو کند، که جایت بگذارد، که کارش را پیش ببرد!
• آخرِ آیه را که حجت تمام کرده است، نمیبینی آیا؟ «خدا به «كُلِّ شَيْءٍ» قادر نیست مگر؟
• با خودم گفتم: هر وقت شل شدی، فشل شدی، خواب رفتی، بیانگیزه شدی، بیایده شدی ، مغزت درست و غلط را تشخیص نداد و مکرر به اشتباه افتادی و کار خدا برای ضعف تو لنگ شد، خدا «برگ برنده اش» را بعد از مدتی مهلت دادن، حتماً رو می کند تا بدانی «کار خدا لنگ تو نمی ماند».
تا بدانی کار خدا را اگر به تو سپردند، «همان کار پاداش توست» و درست و با تمام وُسع انجام دادنش، علّت دریافتِ توفیقات بعدی...
• سرم را برگرداندم و به آدمهایی که دور و برم رفت و آمد میکردند خیره شدم!
انگار نمیدیدمشان، چیزی که میدیدم خودِ درمانده و عاجزم بود که در یک معدن طلا ایستاده و توان استخراج و رساندنش به کسانی که دو تا کوچه آنطرف تر از فقر در حال احتضارند ندارد.
خیز برداشتم و رفتم سمت ضریح؛
باباجانم میگفت بغل کردن ضریح، بغل کردن معصوم است! فرقی ندارد که.. تو را از پایین ترین مرتبه حس به بالاترین هم آغوشی در بالاترین ادراکات روحی سوق می دهد و چه راست میگفت باباجانم.
√ در گوشش گفتم؛ من میدانم اضافیام، میدانم کاری از دستم برنمیآید، میدانم این کوه طلا باید برسد به دست فرزندان و یتیمان شما و از غم برهاندشان، و من توانش را ندارم!
معجزه کن آقا ... همه ی تاریخ اسلام با همه ی زحمات و خون دل هایی که برایش خورده شده، جز به حول و قوه خودتان نبوده!
• همینکه بمانیم در خیمه شما و بفهمیم کجاییم و چقدر تلاش لازم است که دستمان از دستتان جدا نشود خودش معجزه می خواهد برای آدمی مثل من.
چه برسد کاری بخواهد پیش برود.
• چند ساعت گذشت و آمدم گپ روزِ امروز را بنویسم؛
دیدم خدا مزایده گذاشته ... برای دریافت معجزه ها!
شنبه ۲۳ دی، اول رجب است.. و معجزه ها به زمین نزدیک ترند😊.
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
#گپ_روز
#موضوع_روز : بیوفایی فرزندان خانواده، فاجعه درست کرده است.
✍️ چند سال پیش بود!
از ماهها قبل از اربعین پوسترهایی را طراحی کردیم بر پایه کتاب عزادار حقیقی و اربعین حماسه ظهور استاد، به جهت چاپ و نصب بر عمودهای اربعین.
• محتوای تمام بنرها.«شخصیت شناسی عزادار حقیقی» و «لزوم پیوند زائر اربعین با امام زمان علیه السلام» بود و «ضرورت تغییر سبک زندگی بعد از اربعین بمنظور حضور در جریان آیندهسازی و ظهور تمدن نوین اسلامی».
• جملاتی کوتاه و چند کلمه ای که ضمن استقلال انفرادی، بصورت پشت سر هم نیز اگر کسی دنبالشان میکرد کاملاً بر محتوای کتاب مشرف شده و مبانی انسان شناسی را در شخصیت یک زائر حقیقی درک مینمود.
• بنرها به سه زبان فارسی و انگلیسی و عربی مجوز گرفتند و چاپ شدند و برای نصب به سمت کربلا اعزام شدند.
اما موانع بسیاری پیش آمد که نشد روی عمودها نصبشان کنیم که بماند...
• دوستانی داشتیم که کمکمان کردند آنها را در پیاده راهی که موکبها برپا میشوند نصب کنیم. برای اینکار باید با صاحبان موکبها وارد ارتباط میشدیم و برای نصب از آنها اجازه میگرفتیم.
اینجا بود که با دو دسته موکب دار مواجه شدیم:
دسته اول اکثریت بودند و دسته دوم در اقلیت.
• دسته اول سؤال میکردند که اربعین مال امام حسین علیهالسلام است و این طرح به سیدالشهداء علیهالسلام ربطی ندارد و گاهی اعتراض میکردند که بگذارید اربعین برای امام حسین باقی بماند و آنرا به انحراف نکشید.
• دسته دوم اما که اندک جمعیتی بودند با خواندن جمله ها و ارتباط آنها با امام زمان علیهالسلام خودشان میآمدند و جملات را میبوسیدند و بنرها را از ما میگرفتند و خودشان نصبشان میکردند.
انتظار حتی در حرکات دست و پایشان هم موج میزد.
• شب را از درد این غصه خوابم نبرد.
سحر بود !
ایستاده بودم روی پل عابر پیاده و به فجر کاذبی که آسمان را خط انداخته بود خیره شدم.
با خودم گفتم : مقصر کیست؟ آن اکثریتِ در جهل مانده در مقایسه با این اقلیت به دغدغه و دلتنگی رسیده ...
و خودم پاسخ دادم : من بزرگترین مقصر این اتفاقم !
که نتوانستم در چنین فضایی چنان قد بلند کنم و این محتوا را بدست بگیرم که همه ببینند و بشناسند و بفهمند و جهانشان بزرگ شود!
√ کسی که عاشق حسین علیهالسلام است، محب مهدی علیهالسلام هم هست!
فقط چشمش ندیده و گوشش نشنیده و نتوانسته باور کند پدر دارد، و اگر پدرش امروز نیست، بی وفایی فرزندانش فاجعه آفریده است.
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
#گپ_روز
#موضوع_روز : از دستگاه امام هادی علیه السلام ارتزاق میکنیم.
✍️ همایش رونمایی کتاب «انقلاب ایران و آینده جهان» استاد بود!
و اولین قسمت برنامه، رونمایی از مستند «تاردید» .
• سالن مشغول تماشای مستند بود، که مهمانی آمد جلو و خواست خصوصی صحبت کند. با او به خارج تالار رفتم، دیدم چند نفر هستند و از یکی از بخشهای دولتی تشریف آورده اند.
• راهنماییشان کردم و جایی نشستیم و شروع کردند در مورد نحوه فعالیتمان سوال پرسیدند.
اینکه چه هدفی را دنبال میکنیم و شیوه فعالیتمان چیست و چگونه این مسیر را پیش می رویم!
• سوالهایشان که تمام شد داشتم عذرخواهی میکردم که اگر فرمایشی ندارند به داخل سالن برگردم، که سوال جدیدی مطرح کردند!
« تامین هزینه های شما از کجا صورت می گیرد؟ »
✘ کمی سکوت کردم و خاطره معجزات همه این سالها از جلوی چشمانم گذشت!
لبخند سرشار از شکری مرا احاطه کرد و گفتم: اگر بگویم از کجا باور می کنید؟
جواب ندادند.
ادامه دادم: از دستگاه امام هادی علیه السلام.
• پرسش در نگاهشان بیش از پیش هویدا شد. گفتم : من یقین دارم امام هادی علیه السلام قرنها پیش به ما هم فکر کرده است. حتی به تنهایی هایی که قرار بود در این عصر تحمل کنیم.
از سر تدبیر ایشان است که ما در «ملک ری» صاحب بالاترین نعمتی شدهایم که امدادهای مالی ساده ترین امدادهای اوست.
از ایده تا توان اجرا، تا رشد و قدرتگیری برای دفع موانع جنی و انسی ،تا نشاط و آرامشمان برای تحمل سختی ها، همه را فقط از سینهی کسی داریم که گفته اند زیارتش به قدر زیارت سیدالشهداء بلندت میکند!
※ حرم عبدالعظیم حسنی علیه السلام تنها جایی است که اگر از ما بگیری دیگر چیزی برای بقاء نداریم.
من معتقدم اعزام سیدالکریم به ری توسط امام هادی علیه السلام برای گسترش سازمان وکالتی ایشان و استمداد شیعیان برای ادامه مسیریست که امام، در آن عصر بذرش را بسیار مدبرانه کاشتند.
حالا این ماییم که بقدر نیازی که در درونمان ایجاد میکنیم توان بهره گیری از این منبع بی نهایت را خواهیم داشت.
• دعا کنید خدا به این خانه گداترمان کند، که بی نیازی مان از غیر، در احتیاج ما به این خانه است.
• نمیدانم بعد از اینکه من رفتم چه میانشان گذشت اما برای اینکه از عشقی حرف زده بودم که غیرتش هرگز ما را به غیر او نیازمند نکرد، با عزت و افتخار گام برمیداشتم .
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
#گپ_روز
#موضوع_روز : «رغبتهای ما، محور تمام انتخابهای ما هستند، باید درست مرتبشان کنیم»
✍️ هر دو فعال بودند و دغدغه مند. از بهترین فعالان فرهنگی که این سالها مجموعه ما را یاری داده بودند.
خدا خواست و شدند همسر و همراه هم.
بعد از ازدواج کاملاً بارز بود که توجه شان از همه چیز برداشته شده و بیشتر مشغولند به روزهای نو و جریان هیجان انگیزی که وارد شده اند به آن.
• کمرنگ شدنشان نه از جهت کار، که به جهت کمرنگ شدن دغدغه، برایم نگران کننده بود.
اینکه دو نفری که همیشه در صف اول و از موثرترین افراد بودند، حالا کاری از نبودنشان لنگ نیست، برای این دو نفر خطرناک است!
• همیشه در جلسات میگفتم : گاهی ما تصور میکنیم در وسط میدانیم، اما این فقط تصور ماست، اگر برگردیم و دور و برمان را خوب نگاه کنیم میبینیم جایمان دیگران دارند عاشقی میکنند، و ما فقط بدنمان در یک حرکت جهادی رفت و آمد دارد نه قلبمان.
و این یک پیش آگهی است از یک اتفاق بالاتر ...
که بزودی این قلب آنقدر خاموش می شود که نه ایده ای برایش میماند و توانی برای اجرا و از همه بدتر نه «شوقی برای ماندن و دویدن»!
• چند وقت بعد، روزی هر دویشان را صدا کردم و گفتم «تعهد» همیشه مهمترین نبض یک جهادگر است که اگر از کار بیفتد عملاً کارایی او از دست میرود! «تعهد به امام»...
• من فکر میکنم شما نیاز دارید مدتی باهم دور از هیاهو و کثرتهای دور و برتان باشید و باهم بیشتر وقت بگذرانید، اینگونه هم این تشنگی سیراب میشود و هم دیگران معطل کارها نمیمانند و میدانند که شما را ندارند و رویتان حساب نمیکنند. چند وقتی از هیاهوی اینجا کناره بگیرید و باهم باشید تا میلتان به جهاد برگردد و دوباره بیایید و مشغول شوید.
• مقاومت زیادی نکردند و به ظاهر پذیرفتند.
از اتاق رفتند ولی مشخص بود حال و احوالشان روبراه نیست.
✘ چند روز بعد نشسته بودم و مشغول نوشتن متن پویش «نذر کاغذ»...
آمدند و گفتند؛ ما بیرون از اینجا خفه می شویم ! فکر اینکه شادی مان را جایی بیرون این خانه جستجو کنیم راه گلویمان را میبندد. اینکه مدتی مرخص شویم و به جای این تنها «لیلا»ی عالم، به همدیگر مشغول شویم می کشتمان.
قبول داریم همهی خواب رفتنهایمان را، ولی شادی ما بیرون از عبای امام مان نیست!
میایستیم و باز شادی را در خستگی برای او جستجو میکنیم، با این تفاوت که در زندگی جدید کسی را داریم که مثل خودمان فکر میکند، و همان جنس خستگی را می پسندد که پسندیده ماست.
※ راستش بهترین هدیه ای که شاید میشد به من بدهند همین بود!
همین شهود : که بیرون از خیمه امام خبری نیست، حقیقت شادی همینجاست حتی اگر ظاهرش تحمل سختی ها و تنهایی های عجیب و غریب باشد.
گفتم: از مدیرانتان خواهش میکنم کمی کار شما را کمتر کنند، تا نسبت به قبل بیشتر به هم برسید، هر وقت حس کردید آماده اید، خودتان برای روزی بالاتر سبقت بگیرید، اما یادتان باشد سهم خلوتتان با خدا را با یکدیگر پر نکنید تا برای همدیگر بابرکت بمانید.
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
#گپ_روز
#موضوع_روز : « قدرت وفاداری هر انسان، به نورانیت درون او وابسته است».
✍️جلسهی بررسی یک تیزر تبلیغاتی تولیدی خودمان بود با دو تا از مدیران!
بچهها ساخته بودند برای کتابهای انگلیسی انسانشناسیِ کودکان.
• تیزر را باهم نگاه کردیم، گفتم از نظر شما ایرادهای کار کجا بود؟
هرکدام مواردی را گفتند که ایراد بود، ولی ریشهی همهی آنها یکی بود که اگر رفع میشد دیگر هیچ کدام از آن ایرادها در آن تیزر اتفاق نمیافتاد.
• در «گپ روز»های قبل نوشته بودم «هرکجا که به خرابی خوردیم تا امروز و بررسیاش کردیم دیدیم مشکل و ضعف در «جهان درون ما بود» نه در بیرون!
• گفتم : ما یک وظیفه داریم در تولیداتمان و لاغیر! و آنرا باید بقدر وسعت وجودمان رعایت کنیم. و آن حفظ «نور» است در خروجیهایمان.
قرار است اینها بروند و در جان مردم نور تولید کنند! نمیشود از «نیّت» تا «اجرا» جایی غفلت کنیم و تاریک انتخاب، یا تاریک رفتار کنیم و انتظار نتیجهی خوب یا امداد خارقالعاده از غیب داشته باشیم.
• رفتیم و دوباره باهم تیزر را تماشا کردیم!
و باهم همه چیز را ریز به ریز بررسی کردیم، در چند انتخابمان اشتباه کرده بودیم و نتیجه همان نشد که باید میشد.
• دعای بعد از زیارت آل یس را باهم خواندیم؛
و أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِي نُورَ الْيَقِينِ،
وَصَدْرِي نُورَ الْإِيمانِ،
وَفِكْرِي نُورَ النِّيَّاتِ ....
زیارت آل یس و قربانصدقهها و دورِ امام گشتنها که تمام میشود، سریع میروی سراغ خواستن تمام «مراتب نور»
نور یقین، نور ایمان، نور نیّت و ...
و بعد از همهی این «نور» خواستنها میگویی ؛
«حَتَّىٰ أَلْقَاكَ وَقَدْ وَفَيْتُ بِعَهْدِكَ وَمِيثاقِكَ»
تا تو را ملاقات کنم، درحالیکه به عهد و میثاقت وفا کردهام.
گفتم: ما اینجا به اسم امام جمع شدهایم با همهی ضعفها و نواقصمان.
و تلاشمان این است که دست فرزندان این امامِ از خاطر رفته را به او برسانیم.
آیا از تولیداتمان هدف دیگری داریم؟
• زیارت همین امام (آل یس) دارد یادمان میدهد که وفاداری به امام در گروی حفظ نور است در تمام مراتب وجود.
نمیتوانیم تاریک انتخاب کنیم و تاریک رفتار کنیم و بعد انتظار داشته باشیم از ما بپذیرند دویدنهایمان را.
تاریکی بیوفایی است !
هم بقدر وُسع و فهممان باید یاد بگیریم که تاریک مجاهده نکنیم، و هم برای افزایش این فهم و وسع در «ادراک نور» تلاش کنیم.
حتماً اشتباه داریم ولی نور خدا راهمان را روشن و اشتباهاتمان را به ما مینمایاند.
بچهها رفتند تا پروژه را یکبار دیگر بنویسند و ضبط کنند!
اما اینبار با یک نگاه نورانیتر و غیرتی وفادارتر.
_________
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
#گپ_روز
#موضوع_روز : « قدرت وفاداری هر انسان، به نورانیت درون او وابسته است».
✍️جلسهی بررسی یک تیزر تبلیغاتی تولیدی خودمان بود با دو تا از مدیران!
بچهها ساخته بودند برای کتابهای انگلیسی انسانشناسیِ کودکان.
• تیزر را باهم نگاه کردیم، گفتم از نظر شما ایرادهای کار کجا بود؟
هرکدام مواردی را گفتند که ایراد بود، ولی ریشهی همهی آنها یکی بود که اگر رفع میشد دیگر هیچ کدام از آن ایرادها در آن تیزر اتفاق نمیافتاد.
• در «گپ روز»های قبل نوشته بودم «هرکجا که به خرابی خوردیم تا امروز و بررسیاش کردیم دیدیم مشکل و ضعف در «جهان درون ما بود» نه در بیرون!
• گفتم : ما یک وظیفه داریم در تولیداتمان و لاغیر! و آنرا باید بقدر وسعت وجودمان رعایت کنیم. و آن حفظ «نور» است در خروجیهایمان.
قرار است اینها بروند و در جان مردم نور تولید کنند! نمیشود از «نیّت» تا «اجرا» جایی غفلت کنیم و تاریک انتخاب، یا تاریک رفتار کنیم و انتظار نتیجهی خوب یا امداد خارقالعاده از غیب داشته باشیم.
• رفتیم و دوباره باهم تیزر را تماشا کردیم!
و باهم همه چیز را ریز به ریز بررسی کردیم، در چند انتخابمان اشتباه کرده بودیم و نتیجه همان نشد که باید میشد.
• دعای بعد از زیارت آل یس را باهم خواندیم؛
و أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِي نُورَ الْيَقِينِ،
وَصَدْرِي نُورَ الْإِيمانِ،
وَفِكْرِي نُورَ النِّيَّاتِ ....
زیارت آل یس و قربانصدقهها و دورِ امام گشتنها که تمام میشود، سریع میروی سراغ خواستن تمام «مراتب نور»
نور یقین، نور ایمان، نور نیّت و ...
و بعد از همهی این «نور» خواستنها میگویی ؛
«حَتَّىٰ أَلْقَاكَ وَقَدْ وَفَيْتُ بِعَهْدِكَ وَمِيثاقِكَ»
تا تو را ملاقات کنم، درحالیکه به عهد و میثاقت وفا کردهام.
گفتم: ما اینجا به اسم امام جمع شدهایم با همهی ضعفها و نواقصمان.
و تلاشمان این است که دست فرزندان این امامِ از خاطر رفته را به او برسانیم.
آیا از تولیداتمان هدف دیگری داریم؟
• زیارت همین امام (آل یس) دارد یادمان میدهد که وفاداری به امام در گروی حفظ نور است در تمام مراتب وجود.
نمیتوانیم تاریک انتخاب کنیم و تاریک رفتار کنیم و بعد انتظار داشته باشیم از ما بپذیرند دویدنهایمان را.
تاریکی بیوفایی است !
هم بقدر وُسع و فهممان باید یاد بگیریم که تاریک مجاهده نکنیم، و هم برای افزایش این فهم و وسع در «ادراک نور» تلاش کنیم.
حتماً اشتباه داریم ولی نور خدا راهمان را روشن و اشتباهاتمان را به ما مینمایاند.
بچهها رفتند تا پروژه را یکبار دیگر بنویسند و ضبط کنند!
اما اینبار با یک نگاه نورانیتر و غیرتی وفادارتر.
استاد شجاعی
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
#گپ_روز : عاشقهایی که هیچ وقت زیر میز نمیزنند!
#موضوع_روز : عشق تنها ابزار رسیدن به «قدم صدق» است!
✍️ خدا گفت این را، نه من ؛
| مابینِ مؤمنین کسانی هستند که صِدق دارند برای عهدی که با خدا بستند!
بعضیها این عهد را به آخر بردند،
و بعضیها منتظرند تا این عهد را تمام و کمال ادا کنند،
و هیچ وقت عهدشان را تغییر ندادند! | أحزاب / ۲۳
※ این آیه میپیچد شبیه یک درد دنبالهدار در جانم!
| صدقوا ما عاهدوا | ...
ایستادن، با صادقانه ایستادن فرق میکند!
یاد ماجرای (فرزدق) افتادم!
امام به او گفته بود؛ مسلم به تکلیف خویش عمل کرد و تکلیف ما باقی مانده!
• از خودم میپرسم؛ تکلیف من چه میشود یعنی؟
«ایستادنِ از سر صدق» پلّهی قبلیِ مقام محمود است!
#اگر استقامت صادقانهی کسی تأیید شود، دیگر بستر کسب مقام محمود، در جان او درست شده است.
•# خیال خدا آنقدر از بابت این «عاشقها» راحت است که « و ما بدّلوا تبدیلا» برایشان نازل میکند..
یعنی آنها هیچ وقت زیر میز نمیزنند!
• با همان درد پیچیده، با خودم گفتم :
تهِ قصهی ما چه میشود یعنی؟
ما نیز از آن کسانی هستیم که خدا، «مابینِ مؤمنین» با انگشت نشانشان میگیرد و سری با لبخند به نشانِ تأیید صدقشان، تکان میدهد ؟
« مابینِ مؤمنین» ، یعنی فقط بعضیها که عاشقند !
| مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا. أحزاب/۲۳ |
※ کاش شأن نزول نداشتند آیهها!
انگار هر لحظه در حالِ نزولند ... بی قید زمان و مکان !
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
🇵🇸🇮🇷
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🥀🕯🥀🕊️🌴
#موضوع_روز :
※ ریشهی احساس خودکمبینی و حقارت در انسان چیست؟ و چگونه درمان میشود؟
#موضوع_روز :
✅ عالیترین نقطهای که امام رضا علیهالسلام برای هر کدام از ما هدفگذاری کردهاند کجاست؟
✅ چگونه می توان از وجود ایشان، برای رسیدن به این نقطهی بلوغ استفاده کرد؟
☝️☝️☝️☝️
#موضوع_روز :
✅ عظمت بانو امّالبنین سلام الله علیها، عظمتی دست یافتنی است!
✅ چینش صحیح معشوقها در زندگی، و رسیدن به «مقام صدق» در فداکاری و وفاداری به معشوق، عامل اصلیِ عزّت و عظمت در دنیاست!