eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
809 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح، یعنی: غزلی،رنگ پریشانی عشق پر از بوسه ے پنهانےعشق چشم، بربادصباونفس آبے اشک ،یعنے: گذرے بر دل بارانے عشق ممنون که هواموداری❤️ @syed213
♥️داستاني زيبا و مستند♥️ از امام هادي عليه السلام 🌹ايا امام زمان براي ما دعا ميكند 🌀گروهى از اهالى اصفهان از آن جمله ابو العباس احمد بن نضر و ابو جعفر محمّد بن علويه گفتند كه در اصفهان مردى بنام عبد الرحمن بود كه مذهب شيعه داشت از او پرسيدند علت تشيع تو چه بود و چه باعث شد كه معتقد بامامت علي النقى شدى. گفت من چيزى مشاهده كردم كه موجب اين اعتقادم شد و آن چنين بود كه 🌀من مردى فقير بودم ولى زبان آور و با جرأت. يك سال اهالى اصفهان مرا با چند نفر ديگر براى شكايت بدربار متوكل فرستادند. روزى جلو خانه متوكل ايستاده بوديم دستور داد علي بن محمّد الرضا عليهم السلام را بياورند . من بيكى از اشخاصى كه پهلويم ايستاده بود گفتم: اين مرد كيست كه متوكل دستور داده او را بياورند؟ گفت: او مردى از اولاد على است كه شيعيان معتقد به امامتش هستند. دنباله سخنان خود را چنين ادامه داد كه ممكن است متوكل دستور داده او را بياورند براى كشتن. با خود گفتم از اينجا نخواهم رفت تا اين مرد را ببينم چگونه شخصى است ناگاه ديدم سوار بر اسب است و مىآيد مردم از طرف راست و چپ دو صف تشكيل دادهاند و او را تماشا ميكنند 🌀همين كه چشم من به آن جناب افتاد محبتش ♥️در دلم قرار گرفت، در دل 🙏دعايش كردم🙏 🌀كه خداوند شر متوكل را از سر او رفع نمايد مشاهده كردم كه از ميان جمعيت ميگذرد چشم بيال اسب خود انداخته هيچ توجه بجانب چپ و راست خود از جمعيتى كه ايستادهاند نميكند. من همين طور 🙏در دل مشغول دعا برايش بودم همين كه بمن رسيد رو بجانب من نموده فرمود: ♥️خدا دعايت را مستجاب كرد خداوند بتو عمر طولانى و كثرت مال و فرزند عنايت كند. لرزه بر پيكرم افتاد، از شنيدن اين سخنان بطورى كه نتوانستم خود را نگه دارم، روى زمين افتادم دوستانم پرسيدند ترا چه شد گفتم چيزى نبود، بآنها اطلاع ندادم. بعد برگشتيم باصفهان خداوند مرا ثروتمند نمود بطورى كه اكنون در خانهام بيش از يك ميليون درهم دارم بجز ثروتى كه در خارج از خانه دارم داراى ده فرزندم و عمرم اكنون بيش از هشتاد و چند سال است و معتقد بامامت همان شخصى هستم كه از اسرار دلم مرا مطلع نمود و خداوند دعايش را در بارهام مستجاب نمود. 📕خرائج قطب راوندي ص ٢٠٩ بحار ج ٥٠ ترجمه ص١٢٢ مكيال المكارم ج١ص٣٨٦ ♥️اينان خاندان كرم هستند♥️ @syed213
‌ سعید دربان متوکل مامور شده بود که شبانه خانه ات را غارت کند به خانه ات که رسید نردبان گذاشت روی بام خانه رفت توی تاریکی دنبال جای پا می گشت که از بام پایین بیاید کسی به اسم صدایش زد صدای مهربان تو بود گفتی : سعید! تاریک است صبر کن برایت چراغ بیاورم برای ما هم چراغ بیاور تاریک است راه ... ❤️ @syed213
🌷 نحوه زندگی هر انسان نشانه مرده و یا زنده بودن اوست ... از این لحاظ می توانیم ببینیم چگونه #شهید زنده است |⁉️| 🍃| پس هر چه به شهدا در اندیشه و عمل نزدیکتر باشیم، زنده ایم 👌 وگرنه مُرده ای هستیم که دچار توَهمِ زنده بودن هستیم! |🍃  🌷 @syed213
ا‌ے لافَتیٰ اِلّا خودت، لٰا سَیف تیغت خَیرُالبَشر تنها تویی، کَیفَ بشر هم! آغاز جنگ تو همان پایان جنگ است، وقتی نمی‌مانَد ز دشمن یک نفر هم! ❤️ ۳ روز تا عید غدیر ❤️ @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لاَ مَعَ غَيْرِكُمْ ...   فقط خواستم بگویم با آنهایی که دوستت ندارند هیچ نسبتی ندارم ... #حضرت_ماه @syed213
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ⏺ خانه مصطفی که رسیدم دیدم سمیه خانم پای تلفن به دنبال خبری از مصطفی است.☎️ ⏺ جواب دوستانش این بود که از ریه‌ی سمت چپ آسیب دیده و حالش اصلا خوب نیست.😔 سمیه خانم از شنیدن این حرف یک‌دفعه نشست. حالا مطمئن بودم که شده است.🌹 ⏺ تا نیمه‌های شب سمیه خانم پای تلفن بود تا خبری از اوضاعش بگیرد. حرفشان این بود که در آی‌سی‌یو است. بار آخر کلافه شد و گفت: «دوربین رو ببرید نزدیکش و یه عکس برام بگیرید!»🙏 باز هم جواب سربالا دادند.😔 ⏺ محمدعلی برادرزاده‌ام زنگ زد به محمدحسین پسرم و گفت: «بابام کارِت داره!» ⏺ از حالت محمدحسین پای تلفن، فهمیدم که داداش حسین دارد خبر شهادت مصطفی را به او می‌دهد.😔🌹 ⏺ تلفن که قطع شد پرسیدم: «دایی حسین چی می‌گفت؟»❓ ⏺ گیج و منگ نگاهی به من انداخت و سری تکان داد و گفت: «هیچی! دایی هم نگران مصطفا‌ست. خواست اگه خبری شد در جریان بذاریمش!» ⏺ کمی داخل هال و پذیرایی قدم زد و دست آخر دست پدرش را گرفت و برد بیرون. ⏺ سمیه خانم هنوز خیلی امیدوار بود و اوضاع مصطفی را پیگیری می‌کرد. ⏺ دلم طاقت نیاورد. خودم به داداش حسین زنگ زدم و جویای خبر شدم. نفسی عمیق پای تلفن کشید و سکوت کرد. کمی که گذشت به سختی گفت: «خبر خوبی به من ندادن. ان‌شا‌ءالله که دروغه!»😔 ⏺ تلفن را قطع کردم. ساعت یازده‌ونیم شب بود که در صفحه‌ی یادواره‌ی شهدا خبر شهادت یکی از فرماندهان فاطمیون را اعلام کردند.🌹😔 ⏺ از صبح یک‌جورهایی همه در اضطراب بودیم، اما هیچکس به آن یکی نمی‌گفت که چه چیزی در ذهنش می‌گذرد. وقتی خبر را دیدیم، همان یک ذره امید ته دلمان هم ناامید شد.😔 ⏺ راهی خانه شدم تا خودم را برای روزهای سخت بعدی آماده کنم.😔 ⏺ با گریه از خانه‌شان بیرون آمدم. همان‌طور که دستم به دیوار بود گفتم: «مصطفی خیلی بی‌معرفتی. هیچ‌وقت با گریه از خونه‌ت بیرون نیومده بودم!»😭😔 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
#قرار_منتظران_مهدی(عج) هر شب ۵ صلوات جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا #امام_زمان(عج) به نیابت از #شهید_احمد_اعطایی #شبتون_شهدایی @syed213
بس که خورشید به روی تو تبسم کرده دیدنت اول هر صبح تماشا دارد... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @syed213
دست‌هايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مومنين! ( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:) خوب مي‌دانيد در دستانم اينک دست کيست؟ نام او عشق است، آري مي‌شناسيدش: علي ست... ❤️ ۲ روز تا عید غدیر ❤️ @syed213