eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
765 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💠 تا چشم روی هم گذاشتیم همه بزرگ شدیم و رفتیم پیِ زندگیمان، اما هنوز در هر موقعیتی که پیش می‌آمد از دیوار صاف بالا می‌رفتیم.😉 💠 همین کارها و بازی‌های عجیب و غریب با پسرم کار دستم داد و مهره‌ی گردنم آسیب دید. کارم به بیمارستان و اتاق عمل کشید.😔 💠 وقتی مرخص شدم حسابی روحیه‌ام را باخته بودم، 😔 باید یک‌جا می‌نشستم و سرم را حرکت نمی‌دادم. دل مصطفی را می‌خواست. بمب انرژی بود این مرد... 😍 💠 چشمم به ساعت بود و گوشم به زنگ، اما انگار بی‌معرفت خیال آمدن نداشت. 😔 دراز کشیدم و زل زدم به دیوار. چیزی شبیه بغض میان گلویم پیچید. از مامان مدام سراغش را می‌گرفتم و او هم تکرار می‌کرد که امروز چهارشنبه است و هیئت دارد. مگر می‌شد که نیاید؟! 💠 بالاخره صدای زنگ بلند شد،😍 صدایش زودتر از خودش وارد خانه شد: «پاشو خجالت بکش، این‌قدر ننه من غریبم بازی در نیار. این سوسول بازیا به تو نیومده!»😉 💠 اومد کنارم نشست و گفت: «اصلا پاشو کولت کنم دور اتاق بچرخونمت!»😁 💠 آن‌قدر حرف زد و شوخی کرد که یادم رفت چقدر دل‌تنگ بودم. میان حرف‌ها و شوخی‌هایش کتاب "ابراهیم هادی" را داد دستم و گفت: «اینو بخون!» 📔 بی حوصله نگاهی به کتاب کردم و گفتم: «تو که میدونی من حال خواندن کتابی که تهش تلخ باشه رو ندارم!» گفت: «این یکی فرق می‌کنه. داستان زندگی یک شهیده!»💕 💠 به خاطر مصطفی نصفش را خواندم اما کم آوردم، آخر مثل شدن یکی مثل مصطفی را میخواست.🌹 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
🌹روايتى از شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)؛ «واسه چى مى‌رى #جبهه؟» 🔸گفت: «ما براى #خدا مى‌ريم. حالا اگر #شهادت رو داد، كه داد. اگرم نداد كه، نداد ديگه، #افوض_امري_إلى_الله. هر چى خدا بخواد». 🔸بعد ادامه داد: «آدم هر كسى رو كه مى‌بينه از محبوبش يه بويى داره؛ #ابراهيم_هادى يا دوستاى ديگه يا شهداى ديگه، هر كى رو مى‌بينى يك بويى از #محبوب دارن، آدم محبتش بهشون بيشتر مى‌شه». 🔸لبخندى زد و گفت: «شما يه بچه‌اى كه خيلى دوسش دارى؛ بچه خودتون [بهش مى‌گى] الهى قربونت بشم، الهى فدات بشم. حالا #آرزوى_شهادت مى‌كنى به #خدا مى‌گى: قربونت بشم. دوستت دارم. عاشقتم، خدايا». @syed213
4.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👇🏻👇🏻👇🏻 🔸 آدم هر کسیو که می‌بینه از محبوبش یه بویی داره... یا دوستای دیگه یا دیگه، هر کیو می‌بینی یه بویی از دارند، آدم محبتش بهشون بیشتر میشه... @syed213
خواهر شهید ابراهیم هادی می گفت : 🔺 یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند، عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین. ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد، 🔻 نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید. ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد. آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد. ❓ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد. ❤️طرف نماز خوان شد، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد... ‼️ اگر مثل ابراهیم هادی هنر جذب نداریم، دیگران را هم دزد تر نکنیم!! 🌷يادش با ذکر 💖 @syed213
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 زندگی نامه شهدا را از اول تا اخر می خواند . مثلا می گفت :شهید ابراهیم هادی فلان خصوصیت را داشت . شهید همت فلان کار را می کرد . یا مثلا شهید ابشناسان کسی است که انواع دوره های تکاوری دوره های چتر بازی غواصی و این ها همه را دیده است . یکی از شب ها مصطفی از شب تا صبح از خاطرات ابراهیم هادی برای من گفت هر وقت با مصطفی زیارت عاشورا میخواندیم ثوابش را به ابراهیم هادی هدیه می کرد اما تا اون موقع زیاد درباره این شهید صحبت نکرده بودیم . مصطفی گفت : ابراهیم هادی رو توی خواب دیدم گفت شما هم میایید پیش ما تو و یک نفر دیگه که من نفهمیدم کی بود . من به او گفتم اون یه نفر من بودم لابد خواب او این گمانه را که ما با هم شهید میشویم تقویت کرد . 🍃 @syed213🍃
هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود. حسرت هایش برای نبودن در ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست . مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . سید ابراهیم تو را قسم سربند های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه 🗺مزار : بهشت رضوان ☘☘☘☘ @syed213
عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست . . از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه 🗺مزار : بهشت رضوان